در ابتدای این نوشتار میخواهم دو اتفاق را برایتان تعریف کنم. هر چند که قبلا آنها را نقل کردهام، اما احساس میکنم گفتنش برای درک موضوع ضرورت دارد.
۱- یک دوست سوئیسی دارم که تاکنون سه مرتبه به ایران سفر کرده است. وقتی برای اولین مرتبه او را در ایران دیدم و با هم آشنا شدیم، به من گفت که ۲۰ سال در آرزوی این بوده که به ایران بیاید و گل سرخی را با احترام به خیام تقدیم کند و در کنار مزار او دمی بیاساید.
۲- در یکی از سفرهایی که راهنمای یک گروه ایتالیایی بودم با آنها به شیراز رفتم و با هم از مزار حافظ دیدار کردیم. آنها همگی از ازدحام و علاقه و شور و شعف ایرانیانی که بر سر مزار حافظ جمع شده بودند، شگفت زده بودند و اعلام کردند که قبلا در هیچجای دنیا چنین چیزی ندیدهاند.
اکنون با توجه به دو روایت بالا به بقیهی نوشتار توجه فرمایید:
اگر به این آدرس: http://nooraghayee.com/?p=1424 رجوع کنید، از متنی که برای «گردشگری ادبی» و اهمیت آن در دنیای امروز گردشگری نوشتهام باخبر خواهید شد. در این متن بنده احداث «موزهی ادبیات» و برگزاری «تورهای ادبی» را پیشنهاد دادهام.
و اگر به آدرس: http://nooraghayee.com/?p=5713 مراجعه فرمایید، به متنی برمیخورید که در آن از «شعرگردی» Poem Tourism سخن گفتهام و نوشتهام که میتوانیم در کشورمان تورهایی را با عنوان «شعرگردی» طراحی و اجرا کنیم. در آنجا نوشتم که پیشنهاد راهنمای سفر به شیراز بر اساس «شعرگردی» را به دوستانم در مجلهی «سرزمین من» ارائه کردم. حالا که این متن را مینویسم مجلهی «سرزمین من» ویژه اسفندماه ۱۳۸۸ به چاپ رسیده و در بخش «راهنمای سفر» آن، صفحاتی با عنوان «راهنمای شعرگردی در شیراز» نوشتهی دوست عزیزم، «احسان رضایی» به چشم میخورد.
حالا که احساس میکنم در این زمینه یک قدم برداشته شده، و به پیشنهاد دوست خوبم سرکار خانم «میری» و همچنین بنا به وظیفهای که احساس میکنم، ایدهی «گردشگری ادبی» و به معنی خاصتر «شعرگردی» در شهر نیشابور با محوریت «عمر خیام» را با هم مورد بررسی قرار میدهیم:
شاعران ایرانی بسیاری هستند که شهرت عالمگیری دارند و نامشان در دنیا نام ایران را بلندآوازه کرده است که از این جمله میتوان به فردوسی، سعدی، حافظ، مولانا، نظامی، عطار و خیام اشاره کرد. اینها و بسیاری دیگر همان شاعرانی هستند که ظرفیتهای بالقوهی ایران برای «گردشگری ادبی» به شمار میروند. اما از این میان شاید بتوان برای «عمر خیام» اهمیت قابلتوجهی قائل شد که به آن میپردازیم.
عمر خیام با اینکه منجم و ریاضیدان بزرگی بود، اما هم برای ما ایرانیان و هم برای غربیان به عنوان یک شاعر شاخص از محبوبیت ویژهای برخوردار است و دقیقا به همین علت است که میتوان از نام او برای رونق «گردشگری ادبی» بهره برد. اگر بخواهیم از شهرت عمر خیام سخن به میان آوریم ذکر چند نکته خالی از لطف نخواهد بود:
سینما: اول اینکه به ندرت سراغ داریم که برای یک شاعر ایرانی فیلمی آن هم توسط دیگران ساخته شده باشد، و این در حالی است که نگارنده اطلاع دارم برای عمر خیام حداقل چهار فیلم آن هم توسط کمپانیهای معروف فیلمسازی همچون هالیوود، ساخته شده است.
ادبیات: دیگر اینکه اگر به کتاب «سمرفند» نوشتهی «امین مالوف» مراجعه کنیم، متوجه میشویم که در این کتاب چگونه (با درآمیختن تاریخ و افسانه) از ارتباط میان رباعیات خیام (دستنوشتهی خود شاعر)، اسماعیلیان، سیدجمالالدین اسدآبادی، میرزا رضای کرمانی، شیرین نوهی ناصرالدین شاه، یک شهروند آمریکایی به نام «بنیامین عمر لوساژ» که پدر و مادرش تنها به خاطر ارادتی که به شاعر ما داشتند نام او را عمر نهادند، و همچنین کشتی معروف «تایتانیک» که در تاریخ پانزدهم آوریل ۱۹۱۲ در وسط دریای Terre Neuve از جزایر بزرگ آمریکای شمالی واقع در مصب رودخانهی «سنلوران» کانادا غرق شد، به زیبایی و افسونگری سخن به میان آمده است.
نمایشگاه: باز هم اینکه، اخیرا با عنوان یادبود صد و پنجاهمین سالگرد ترجمه و انتشار اشعار خیام، نمایشگاه «رباعیات عمر خیام» در لندن و در کتابخانه بریتانیا افتتاح شد و هنوز هم (در زمان نوشته شدن این متن) ادامه دارد. در واقع این نمایشگاه داستان آشنائی و شیفتگی یک نویسنده انگلیسی Edward FitzGerald را با اشعار یک دانشمند و شاعر ایرانی بازگو میکند.
کتاب: ادوارد فیتزجرالد (۱۸۰۹- ۱۸۸۳ میلادی) در ماه دسامبر سال ۱۸۵۹ میلادی برای نخستین بار رباعیات خیام را به زبان انگلیسی ترجمه و تحت عنوان «رباعی» منتشر کرد. او در ترجمه خود رباعیات خیام را تفسیر کرده و برداشتهای شخصی خود را نیز بر آن افزوده است. با وجود این ترجمهها وی سهم بسزائی در شناساندن عمر خیام به جهانیان داشته است. رباعیات خیام پس از انتشار محبوبیت فراوانی در انگلیس کسب کرده و اکنون یکی از مشهورترین آثار کلاسیک در جهان به حساب میآید. از آن زمان تاکنون رباعیات خیام به ۸۵ زبان گوناگون ترجمه شده است و امروزه حدود ۲۰۰۰ ترجمه مختلف از رباعیات در جهان موجود است و تعداد بیشماری از نسخههای قبلی نیز چندین بار تجدید چاپ شدهاند. در حال حاضر ۱۳۰ نسخه خطی مصور از مجموعه رباعیات خیام در کتابخانههای مختلف جهان مانند «کتابخانه بریتانیا» نگهداری میشود.
داستانی که به افسانه شبیه است: برای اینکه بدانیم افسانهای که «امین مالوف» در کتاب «سمرقند» ذکر میکند چه موضوع جالب توجهی است بد نیست چند سطر زیر را با هم بخوانیم:
شاید بتوان گفت که جالبترین نسخه رباعیات خیام کتابی است که تحت عنوان «عمر اعظم» شهرتی اسطورهای دارد. به گفته «اورسلا زیمز ویلیامز»، مدیر اجرائی نمایشگاه «رباعیات خیام» در لندن، نقل سرگذشت کتاب «عمر اعظم» خود به تنهایی قفسه کتابی را پر خواهد کرد. نسخه اصلی «عمر اعظم» را صحافی به نام «فرانسیس ساتکلایف» پس از دو سال تلاش، در سال ۱۹۱۲ میلادی به اتمام رساند. به دنبال بحران اقتصادی در انگلیس یک آمریکائی این کتاب نفیس را با قیمت ارزان خریداری کرده و در هنگام بازگشت به آمریکا با کشتی تایتانیک همراه برد. این نسخه همراه با کشتی تایتانیک در اقیانوس غرق شد. دیگر بار «استانلی بری» (Stanly Bray)، برادرزاده و وارث صحاف انگلیسی، بین سالهای ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۹ میلادی با استفاده از طرحهای نسخه اصلی، کتاب «عمر اعظم» را بازسازی میکند. در حین جنگ جهانی دوم، در بمباران سال ۱۹۴۱ میلادی، با وجودی که «عمر اعظم» در گاوصندوقی نگهداری میشده، نسخه دوم آن نیز سوخته و از بین میرود. پس از انفجار گاوصندوق در بمباران، «استانلی بری» در سال ۱۹۸۵ میلادی با استفاده از جواهرات و دیگر بقایای کتاب «عمر اعظم»، نسخه سوم را بازسازی میکند.
اکنون «عمر اعظم» یکی از گرانبهاترین و با ارزشترین کتابهای جهان به شمار میآید. در ساخت این کتاب هزار قطعه جواهر، پنجاه هزار سنگ رنگارنگ و پنجاه متر مربع ورقه طلا به کار رفته است. قابل ذکر است که همسر و ورثه «استانلی بری» سال گذشته کتاب «عمر اعظم» را به «کتابخانه بریتانیا» هدیه کرد.
خیام و فیتزجرالد: بگذارید این بخش را از مقالهی «دیدار با فیتزجرالد»، نوشتهی «دکتر محمدجعفر یاحقی» از کتاب «خیام شناخت» که با نظارت «دکتر محمدرضا راشد محصل» و توسط «انشارات فرهنگسرای فردوسی» در سال ۱۳۸۵ به چاپ رسیده است بازبینی کنیم:
۱- ” آمدن ذکر نام خیام را در آثار فرنگیان باید به زمانی مربوط دانست که در دانشگاه آکسفورد، «توماس هاید» استاد عربی و عبری این دانشگاه در کتاب «تاریخ ادیان فارسیان و پهلویان و مادیان قدیم» به زبان لاتینی به مناسبت تقویم جلالی و اصلاح طریق گاهشماری در عهد ملکشاه سلجوقی نام عمر خیام را به عنوان یکی از هشت منجمی ذکر میکند که در رصد ستارگان دخیل بودند و تقویم ایرانی را اصلاح کردند.”
۲- “ظاهرا اولین باری که از خیام در ادبیات مغربزمین به عنوان شاعر یاد میشود، بازمیگردد به سال ۱۸۱۸ که «فن هامر پورگشتال» کتابی در «تاریخ سخنوری ایران» در وین منتشر میکند و در آن ترجمهی بعضی از رباعیات خیام را میآورد.”
۳- “جیمز فریزر در یکی از سفرهای خود به ایران پس از توصیف بنای امامزاده محروق میگوید: و نزدیک این بنای بزرگ محوطه کوچکی واقع است که در آن استخوانهای عمر خیام آسوده است، و او شاعری بود که در عهد نظامالملک میزیست.”
۴- “میزان اشتیاق سیاحان فرنگی به زیارت آرامجای خیام را از خلال سفرنامههای فرنگیان و گزارشهای رسمی مقامات دولتی و سیاسی میتوان دریافت. این شور و شوق از همان سالهای آخر عمر فیتزجرالد آغاز شده بود و هنوز هم گمانم فروکش نکرده است.” (بنده نمونهای از این اشتیاق را در ابتدای این نوشتار ذکر کردهام).
۵- “در سال ۱۸۸۴ زمانی که کمیسیون سرحدی افغانستان به ریاست «پیتر لمسدن» گروهی را به صفخات شرقی ایران فرستاده بود گزارشگر جریدهی اخبار مصور لندن London Illustrated News، طی نامهای خطاب به «کواریچ» (یک کتابفروش) توصیف مبسوطی از بنای امامزاده محروق و آرامجای خیام به دست میدهد. او همچنین بر بالین خیام چند بوته گل سرخ میبیند و چون موسم گل گذشته، گلبرگهای آن ریخته، اما حقهی تخمهای گل آن برجای است. چند دانه از آن تخمدانهای گل سرخ را میچیند و به همراه یک نامه برای «کواریچ» ارسال میکند تا این دانههای گل را در انگلستان بکارند و وقتی آن گل به عمل آمد برای هواخواهان عمرخیام تحفه برند. او تصور میکند که این گل باید همان گلی باشد که عمرخیام در زندگی دوست میداشته و اوقات خود را در کنار آن میگذرانیده است. این نامه به همراه دانههای گل سرخ به دست «کواریچ» میرسد و او هم گلبرگها را به دختر خود میسپارد تا آنها را به باغ گیاهشناسی «کیو» در حومهی لندن بفرستد. باغبانها آنها را میکارند و چند بوتهی گل سرخ از آن به عمل میآورند و بعدها به کنار آرامجای فیتزجرالد انتقال میدهند.” و به این ترتیب شاعر ایرانی برای دلدادهی خود، که او را به جهانیان معرفی کرده است، گل هدیه میفرستد. جالب است که بدانیم در سال ۱۸۹۲ میلادی برخی از علاقمندان عمرخیام و فیتزجرالد انجمنی به نام Omar Khayam Club تشکیل دادند.
۶- “از اقدامات شیرین این انجمن یکی هم آن بود که دولت ایران را واداشتند که بر سر قبر خیام بنای مجللی برپاکنند و در انگلیس هم به کوشش این جماعت گل سرخی که تخم آن از سر قبر خیام به آنجا آورده شده بود، در هفتم اکتبر ۱۸۹۳ کاشته شد و اندکی بعد هم دو بوته از آن گل سرخ با رسوم و تشریفات به بالین مترجم خیام (ادوارد فیتز جرالد) واقع در کنار کلیسای Boulge در حومهی شهر «وودبریج» Woodbridge انتقال یافت.”
۷- “انجمن عمرخیام برای مراقبت از این گل همه ساله وجهی به باغبان کلیسای «بلج» میپرداخت تا از آن مراقبت کند. باغبان چند بوتهی دیگر از این گل سرخ را در گوشه و کنار باغ کاشته بود. در سال ۱۹۱۶ یعنی سال سوم جنگ جهانی اول، بوتهی گل خشک شد. سال بعد که جنگ فروکش کرد، از بوتههای دیگری که در اطراف باغ کاشته شده بود چند شاخه گل با تشریقات و مراسم بر سر قبر کاشته شد. اعضای کلوب عمرخیام همهساله به زیارت این قبر میرفتند و باغبان کلیسا از گلها مراقبت میکرد و این بوتههای گل سرخ مشهورترین گل شرخ انگلستان شده بودند. در جنگ جهانی دوم مصائب دیگری برای این گلها پیش آمد، از همه بدتر آنکه این ناحیه که در شرق انگلستان واقع شده بود، به تصرف نظامیان درآمد و رفت و آمد به این مناطق ممنوع شد. تا اینکه پس از فروکش کردن آتش جنگ در سال ۱۹۴۵ میلادی جمعی از عشاق رباعیات خیام به دیدار قبر رفتند و دیدند که پیچکها و علفها آن را فراگرفته است. با چاقوهای جیبی علفهای هرز اطراف آن را زدودند و یکی از آنان نامهای به مدیر ضمیمهی ادبی تایمز نوشت و توجه مردم را به این دو بوتهی گل سرخ جلب کرد.”
به نظر بنده امروزه اگر تنها در کنار مزار خیام گل سرخ بکارند و آن گلها را برای دوستدارن او در اقصی نقاط جهان بفرستند و بفروشند، عایدی خوبی خواهد بود. دیدیم که انگلیسیها برای حمایت از بوتهی گل سرخ چه زحماتی متحمل شدند و آیا ما نمیتوانیم از این موضوع درس بگیریم و به واسطهی شهرت خیام برای رونق گردشگری در باغی که خیام در آن دفن است فکری بکنیم؟ آبا ایجاد باغ گل در کنار خیام ایدهی خوبی نیست؟
اکنون به ایران و عمر خیام برگردیم:
شخصیت علمی: از همهی تعریفها دربارهی عمر خیام که بگذریم، ذکر این نکته اهمیت دارد که وی از معدود کسانی به شمار میرود که لقب «حکیم» دارند. از میان همهی بزرگان ایرانی، تنها چند تن از وزیران و دانشمندان و فیلسوفان و شاعران هستند که این لقب برازندهی آنهاست: حکیم بوذرجمهر، حکیم ناصرخسرو قبادیانی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، حکیم سنایی غزنوی، حکیم امام محمد غزالی، حکیم ابوعلی سینا، حکیم عمر خیام، و چند تن دیگر.
نوروز: از طرفی، عمر خیام با ایجاد تقویم جلالی و ارتباطی که این تقویم با نوروز و فصل بهار دارد جایگاه ویژهای مییابد. در نظر داشته باشیم که نوروز در سال جاری (۱۳۸۸) به عنوان اولین میراث معنوی جهانی ایران در فهرست یونسکو به ثبت رسیده است و از آنجا که این میراث معنوی با بهار و شروع فصل گردشگری ارتباط مییابد، برای ادامهی بحث ما که قرار است از «گردشگری ادبی» صحبت کنیم مهم قلمداد میشود.
برای روشنتر شدن موضوع اصلی که همان رونق گردشگری ادبی در مکان دفن عمرخیام است، بهتر است اندکی هم از ساختمان مقبرهی او و محل دفنش صحبتی به میان بیاوریم:
معماری مقبرهی خیام: “مقبره خیام از لحاظ معماری و ساخت یکی از مهمترین ساختمانهای ساخته شده در زمان خود است. در سال ۱۳۳۸ هجری شمسی ساخت آرامگاه عمر خیام شروع شد و در سال ۱۳۴۱ پس از سه سال کار مداوم به پایان رسید.
ارتفاع مقبره ۲۲ متر است و استخوانبندی اصلی آن فلزی، محاط در پوشش بتنی است. شکل بنا در پایین تقسیمبندی دهگانه دارد و فاصلهی پایهها از هم ۵ متر است. اضلاع بنا مستقیما به سمت بالا ادامه یافته و به صورت اشکال هندسی منظم تورفتگی پیدا میکنند و بعد به صورت تقریبا مخروطی شکل به هم رسیده شبه گنبدی را در بالا به وجود میآورند که قسمت عمده آن مشبک و توخالی و یادآور ستارهای است که نماد شخصیت علمی و ستارهشناسی خیام تلقی میشود. سطح پر داخل و خارج مقبره با کاشیهای معرق و اشعار خیام مزین شده است. روکار بنا معرقکاری سنگی است و با قطعات نازک سنگهای محکم و شفاف ساخته شده است. در کنار آرامگاه هفت خیمه سنگی بسیار زیبا وجود دارد که در زیر هرکدام یک حوض آب با کاشی فیروزهای رنگ ساخته شده است.
مهندس سیحون، معمار و سازنده این بنا در مورد ایده اصلی کار مینویسد: محل بنا در باغ بزرگی در خارج شهر نیشابور و با فاصله نزدیک به دو کیلومتر از جاده مشهد – نیشابور واقع است. تقریبا با همین فاصله به طرف غرب، باغ دیگری، آرامگاه شیخ عطار را در برمیگیرد. باغ اول به باغ «امامزاده محروق» معروف است، به ترتیبی که در محور اصلی باغ ساختمان قدیمی «امامزاده محروق» جا دارد. مزار خیام درست در گوشه شمالشرقی این بنا قرار داشت. به طوریکه در زمان سلطنت رضاشاه در مراسم فردوسی با عجله این مقبره را به شکل یک میله سنگی بیاهمیت تعمیر و آماده کردند که در موقع بازدید مستشرقین قابل عرضه کردن باشد. زمانیکه «انجمن آثار ملی» تصمیم گرفت بنای مناسبی برای خیام ایجاد کند طرح آنرا به عهده اینجانب گذاشتند. چون در جوار امامزاده امکان ایجاد ساختمان قابل توجهی نبود ناچار محور دیگری عرضی در باغ به وجود آوردم که عمود بر محور اصلی است و ورودی بنای خیام از همین محور درنظر گرفته شد. بهخصوص که این محور در جهت باغ عطار نیز بود. یعنی از همین ورودی جاده دیگری کشیده شد که باغ امامزاده محروق و خیام را به باغ عطار ارتباط میداد.
شنیده بودم که خیام گفته بود: “گور من در موضعی باشد که هر بهار شمال بر من گل افشانی کند (نظامی عروضی). ” بنابراین بنای یادبود و آرامگاه باید طوری ساخته میشد که باز باشد و این خواسته خیام انجام شود. در منتهیالیه محور نامبرده که فاصله نسبتا قابلتوجهی با «امامزاده محروق» داشت در میان درختان کاج تنومند و زردآلو، محل مناسب بنا در نظر گرفته شد. در اینجا اختلاف سطحی در حدود ۳ متر وجود داشت که از همین وضعیت استفاده شد و مجموعه بنا شامل یک برج و چشمهسارهای اطراف آن به دور یک دایره بزرگ طراحی شد به طوریکه برج همکف زمین و چشمهسارها در اختلاف سطح قرار گیرند.
خیام در واقع سه شخصیت دارد: ریاضی دان است، منجم و شاعر که باید هر سه شخصیت در بنا نشان داده میشد. دایرهی کف به ده قسمت تقسیم شد به طوریکه برج یادبود بر ۱۰ پایه مستقر باشد. عدد ۱۰ اولین عدد دو رقمی ریاضی است و پایه اصلی بسیاری از اعداد است. از هر یک از پایهها دو تیغه مورب به طرف بالا حرکت میکند به ترتیبی که با تقاطع این تیغهها حجم کلی برج در فضا ساخته میشود و چون تیغهها مورباند خطوط افقی آنها باید ناظر به محور عمودی برج باشد. پس تیغهها به صورت مارپیچ شکل به طرف بالا حرکت میکنند تا با هم تلاقی کنند و از طرف دیگر سر در بیاورند که خود یک شکل پیچیده ریاضی و هندسی است. این شکل با عدد ۱۰، هر دو سمبل دانش ریاضی خیام است. برخورد تیغهها با یکدیگر فضاهای پر و خالی و به خصوص در بالا ستارههای درهمی را به وجود میآورند که از لابلای آنها آسمان آبی نیشابور پیدا است و به تدریج به طرف نوک گنبد، ستارهها کوچکتر میشوند تا درآخر یک ستاره پنجپر آنها را کامل میکند. این ستارهها و آسمان اشاره به شخصیت نجومی خیام دارد.
و اما برخورد تیغهها با هم ده لوزی بزرگ میسازند که باید با کاشیکاری پر میشدند. بهترین تزیین خود رباعیات خیام بود که به صورت خط شکسته و درهم به روش سیاه مشقهای خطاطان بزرگی مانند میرعماد و بعضی استادان شکستهنویس با کاشی به صورت نقوش انتزاعی سرتاسر لوزیها را پر کند. به تقاضای «انجمن آثار ملی» شادروان استاد «جلال همایی» بیست رباعی به این منظور انتخاب کردند و استاد «مرتضی عبدالرسولی» با نظر اینجانب به صورتیکه میخواستم این خطوط درهم و تزیینی باشند، زیبانویسیها را انجام دادند که با کاشی معرق آماده و به شکل کتیبههای تزیینی به ارتفاع حدود ۱۴ متر داخل لوزیها نصب شد، که باید گفت در تاریخ معماری ایران اولین بار بود که خط شکسته در تزیینات بنا به کار رفت. از داخل نیز قسمتهای پر، از جمله همین لوزیها، با نقش گل و برگ و پیچک باز از هم با کاشی معرق تزیین گردیدند و تماما اشاره به شخصیت شاعری خیام است.
دور تا دور برج در قسمت اختلاف سطح چشمهسارها در اطراف یک دایره وسیع به مرکز خود برج ساخته شد. همه از سنگ گرانیت با اجزا مثلثی شکل و تورفتگی و برون آمدگیهایی که تا اندازهای شکل خیمه را تداعی میکنند و این اشاره به نام خیام است. چون پدرش خیمهدوز بود نام او به همین مناسبت انتخاب شد.
از طرف دیگر حوضها با کاشی فیروزه که در مجموع قسمتی از ستاره را نشان میدهند به تعداد هفتپر به مفهوم هفت فلک و هفت آسمان و هفت تپه باز اشاره به افلاک و نجوم دانش دیگر خیام است. روی همرفته مجموعه در یک حال و هوای شاعرانه با درختان تنومند در اطراف ساخته شد. و همانطور که خواست خود خیام بوده کاملا باز است و مزارش بهاران گل افشان. در قسمت دیگر باغ بناهای دیگری جهت کتابخانه و مهمانسرای موقت با ملحقات برای مستشرقین و محققین که مایلاند در محل، اقامت کوتاه داشته باشند و از نزدیک در جوار آرامگاه و در فضای شاعرانه ضمن کار بهره معنوی داشته باشند، ساخته شد که از شرح جزییات صرف نظر میشود.” (مجلهی معماری، شمارهی ۲۸)
چندین جاذبهی گردشگری از انواع مختلف در کنار هم: با خواندن سطور بالا متوجه میشویم که مقبرهی این شاعر بزرگ ایرانی در کنار بنای زیبای «امامزاده محروق» در داخل باغی زیبا، و همچنین در نزدیکی مقبرهی «عطار نیشابوری» قرار دارد که اتفاقا او را یک خیام دیگر تلقی میکنند. از طرفی هرچند که در بالا ذکر نشد اما بد نیست بدانیم در کنار مقبرهی عطار، مزار زیبای نقاش بزرگ ایرانی، استاد «کمالالملک»، و امروزه نیز مقبرهی موسیقیدان و آهنگساز مورد احترام همهی ایرانیان، استاد «مشکاتیان» قرار گرفتهاند.
همهی اینها در محلی که به نام «شادیاخ» معروف است، جای دارند که خود یک محوطه باستانی و از قدیمیترین بخشهای شهر مشهور نیشابور بوده است. نیشابور نیز یکی از ربعهای چهارگانه خراسان بزرگ بود (سه ربع دیگر، هرات و مرو و بلخ بودند) که در مسیر جادهی ابریشم قرار داشت و از این لحاظ بسیار مورد توجه بود.
اگر بخواهیم منطقهی قرارگیری مزار عمرخیام را از لحاظ گردشگری مورد توجه قراردهیم، موضوعات بسیاری برای ذکر کردن وجود دارد که هر کدام به تنهایی نوشتاری جداگانه میطلبد و البته هر کدام نیز بر ارزش گردشگری منطقه به طرز باورنکردنی میافزایند. حضور عارفان و شاعران و دانشمندان در نزدیکی این منطقه، تاریخ منحصر به فرد، بناها و اماکن و باغهای تاریخی، حضور موسیقی، سبک زندگی و … همه و همه در صورت توجه و کمی ابتکار و خلاقیت، یک بستهی گردشگری منحصر به فرد را نه تنها برای ایرانیان، بلکه برای جهانیان عرضه میکند.
نتیجه: امروزه برای رونق گردشگری در دنیا از همهی ابزارهای تبلیغاتی، تاریخی، سیاسی، مذهبی و … و همچنین از رویکردهای متنوع و مختلف بهرهبرداری میشود. مقبرهی عمرخیام، مجموعهای که در اطراف آن قرار دارد، موقعیت خاص منطقه و همهی مواردی که ذکر کردیم برای رونق گردشگری و به طور اخص گردشگری ادبی در این محل آماده است که تنها به کمی همت و تلاش و ابتکار و همراهی مسوولان نیاز دارد.
آرش نورآقایی
دیدگاهها
دو قدم برداشته شده دوست جان! بنده نیز از ایده شما ایده برداشتم و با موضوع گردشگری ادبی گزارشی آماده کرده ام برای نوروز. به احترام اینکه صاحب این ایده هستی در بخشی از گزارش مصاحبه ای از خودت را هم گنجانده ام …. سرت سلامت!
……………………………………………………………….
جواب: ارادت دارم به شما. صاحب اختیارید.
salam mikhahid razi ra be shoma begoyam …vali nemigoyam chon aasabam khoord shode
………………………………………………………..
جواب: ؟
می خور که ز دل قلت و کسرت ببرد ….. اندیشه هفتاد و دو ملت ببرد
پرهیز مکن به کیمیایی که از او……….. یک جرعه خوری هزار علت ببرد
من اهل می ناب خوردنم.
ایده بکر و با اهمیتی است. امیدوارم بزودی شاهد حاصل تلاش شما باشیم.
سلام
خوندن این مطالب برام خیلی جالب بود. آخه من ادبیات انگلیسی خوندم و تا حدودی با فیتزجرالد آشنایی داشتم، اما این مطالب خیلی کامل و شیرین بود. از طرفی چون تابستان سال پیش هم سر مزار خیام رفتم و هم عطار، هم به زیارت امامزاده محروق و بنای چوبی قدیمیش رفتم و هم سر مزار کمال الملک، خوندن این مطلب باعث شد همهی اون سفر زیبا دوباره برام تداعی بشه؛ واقعاً هرقدر از زیباییهای نیشابور گفته بشه باز هم کمه.
امیدوارم در راهی که پیش گرفتید برای ایجاد گردشگری ادبی و شعرگردی موفق باشید.
حکیم از اینکه خداوند امسال تو را بر سر راهم قرار داد او را شکر میگویم.و از اینکه مرا با اندیشه های خود مهمان کردی از تو پاس گذارم.
سلام و بیشتر به قول شما سپاس(لذتی را که از این کلمه می برید را فهمیده ام)از این همه اطلاعات مفید.جالب است بدانید که Omar Khayam Club هنوز هم سالی یک بار البته با اعضایی محدود که همگی افرادی مسن هستند برگزار می شود.
در ایران اما اگر می توانستند اشعار خیام را از شاعری اش اخراج می کردند چرا که هی می می خورد وخوش است هیچ طوری هم نمی شودبه معنویات و خدا هم ربطش داد.
دست مریزاد! خیلی خوب و جامع مطلب رو گردآوری کردید. اما هیچ به پرت بودن نیشابور یا شهر توس و بعدازظهرای غمگینش (در مقایسه با حافظیه پررونق شیراز) فکر کردید؟ اشاعه هرگونه فعالیت توریستی نیاز به بسترسازی های اولیه داره که همانا راهسازی و ایجاد طبیعت چشم نواز در صدرشونه. قبول دارم که با دست روی دست گذاشتن و نفی کردن ایده های ممکن بخاطر آماده نبودن شرایط و بسترها، رضایت حاصل نمی شه اما تو این وضعیت هم…
راستی به خاطر مقاله ها سپاسگذارم، البته فقط یکیشو دیدم. مطلب نوروز نبود.
…………………………………………………..
جواب: سلام و سپاس. اون یکی هم کار میشه. در ضمن نیشابور از قونیه پرتتر نیست.
http://www.chn.ir/news/?section=1&id=32597
Great idea! Thanks for sharing
…………………………………………………………………
جواب: Thank you
سلام
جالبه که در بوشهر شب چله مراسم خیام خوانی دارن که وقتی فهمیدم برام جالب بود ولی درمورد تاریخچه وفلسفه اش در بوشهر پرسیدم ولی کسی چیزی نمیدونست فقط همچین مراسمی هنوز وجود داره !!!.هرچه فکر کردم بوشهر کجا و نیشابور کجا و…؟
…………………………………………………….
جواب: سلام. خیام چهرهای فراتر از نیشابور است و بنابراین عجیب نیست که در بوشهر یا هر جای دیگری اشعار او را بخوانند.
البته درنامی بودن حکیم عمر خیام هیچ شکی نیست ولی فکر میکنم اشعار ایشان خاص باشد وبیشتر افراد خاصی اشعارش رابخوانند .وبه معروفیت حافظ وسعدی نباشد البته در بین همه ی مردم چه قشر خاص وچه عامه مردم(البته نمی خوام هم استانیامو خیلی بالا ببرم چون در بزرگ بودن وفراتر بودن آنها درست مثل خیام ،از زادگاهشون شکی نیست) ولی همون طوری که شما درمورد حافظ فرمودین حتی سر سفره هفت سین وشب نشینی مردم و…دیوان حافظ حضور داره ومراسم خیام خوانی درجنوب کمی عجیبه!!! وجای تحقیق داره.
سلام
گواینکه در رابطه با خیام و اینکه چرا در جنوب معروفیت دارد آنقدر که مراسم خیامی راه می اندازند اطلاعات چندانی در دست نیست یا من اطلاعات کاملی ندارم اما آنچه که به ذهن من میرسد آن است که خیام از قرن ۱۷ و ۱۸ در انگلستان خوانده شده تا آنکه در قرن ۱۹ فیتزجرالد ترجمه ای از آن داد. شاید با توجه به اینکه بندر بوشهر یکی از بنادر تحت نظر انگلیسی ها بوده و انگلیسی ها به این شاعر پرداخته اند بشود گفت این دلیلی است برای آنکه در بوشهر خیامی دارند. البته در مراسم فقط اشعار خیام خوانده نمیشود بلکه از سعدی و حافظ و مولوی هم خوانده میشود اما خیام جایگاهی بسیار رفیع در میان بوشهریان دارد.
…………………………………………..
جواب: سلام. بنده هم همین فکر به ذهنم رسید اما چون شک داشتم از نوشتنش خودداری کردم.
سلام
با تشکر از مریم خانم بابت اطلاعاتی که دادن. به نظر منم دلیل قابل قبولیه.چون انگلیسیها خیلی در فرهنگ عامیانه مردم بوشهر تاثیر گذاشتن ، مثلا” خیلی ازاصطلاحا ت که در صحبتهای روزانشون به کار میبرن انگلیسیه مخصوصا”مسن ها واین خیام خوانی یک رسم قدیمیه که الان خیلی کم شده وخیلی از جوان هاشون اصلا”چیزی دراین مورد نمی دونن.
از شما آقا آرش ممنونم که با سایتتون مجال تبادل اطلاعات را ایجاد کردین وبیشتراز آن ،اطلاعات خیلی خیلی خوب شما که باعث میشه سوالات زیادی برام پیش بیاد وچیزهای جدیدی یاد بگیرم.امیدوارم همیشه موفق وشاد باشید.
سلام اقای ارش نور اقایی من یک نشابوری اصیل هستم و از این کار شما هم بسیار خوشحالم من میخواهم نامه ای به مدیر ادبی تایمز نوشته واو را به شاخه گلی از مزار اسطوره شهرمان دعوت کنم من این مطالب شما را داخل روزنامه خواندم واز شما میخواهم برای شناساندن چهره مرد ابر شهر تاریخ به جهان به من کمک کنید
……………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. با کمال میل.
درباره خیام- فیتزجرالد و نسخه نفیسی که در تایتانیک بود؛ مستند حقیقت گمشده اثر جناب محمدعلی فارسی کاری بسیار دیدنی و ارزنده است:
http://www.defc.ir/ViewNews.php?id=124
…………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. باز هم سپاس. تو گنجینه ای.
سلام
در جواب دوستی که فرموندند که حافظ خیلی معروف تر از خیام است ، این مسئله اصلا واقعیت نداره و شما در خارج از ایران میبینید که خیام بیشتر طرفدار داره
در ضمن حافظ مرتبه بسیار بالایی در عرفان داره و اون هم مدیون و برگرفته از اندیشه شاعران خراسانی مانند مولانا و عطار میباشد ، حافظ بسیاری از شعرهاش رو از با کمی تغییر از عطار و مولانا تبعیت کرده و با ذوق شعری بالایی که داشته به صورت زیباتر بیان کرده.
در ضمن من امسال نیشابور بودم و هزاران بار افسوس خوردم که همچین بهشتی به حال خود رها شده و کسی به فکرش نیست
توس هم وضعیت جالبی نداره
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از شما.
با سلام و خسته نباشید.بابت تمام مطالب ارزنده و مفیدتون واقعا ممنونم .با اینکه من یک نیشابوری بودم اما درباره شاعر شهر خودم چنین اطلاعات جالبی نداشتم و امروز به واسطه یک تحقیق با سایت شما اشنا شدم و ازتمامی مطالب لذت بردم
در پناه حق
……………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. امیدوارم موفق باشید.
هربار با خوندن این یادداشت دور خیام میگردم.
دفعه پیش دقیقا پس از پیادهکردن گفتار آخرین نشست از کورهراه تا شاهراه سال گذشته و به عنوان مرجع اونو خوندم.
دست مریزاد
کیف کردم
……………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. ارادتمندم.
چقدر خوندن این متن اشتیاق به این شاعر رو در حافظه ی من مرور کرد.
میشه عاشق خیام شد، بی چون و چرا …..
بگمانم از بس داشته های ادبی مون زیاد هست و گرانبها، درکمون ازین موضوع و قدر دانیمون کم شده ، اصلا انگار نمی بینیم این گنج ها رو.
خوشحالم که می تونم اشعار این شاعر رو بخونم و بفهمم و کیف کنم . زبان فارسی شاهکاره.
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بودهست
این دسته که بر گردن او میبینی
دستیست که برگردن یاری بودهست
چی ازین ابیات زیباتره؟!
………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از خواندن متن و اظهار نظر.