کشوری که نظامی شد

امروز صبح با یکی از همکارانم به ساختمان اصلی «بنیاد تعاون ناجا» رفتیم تا با سردار منیری، مدیرعامل این «بنگاه بزرگ اقتصادی» مصاحبه کنیم و از چند و چون آن باخبر شویم.
چند و چونی که…

بنیاد تعاون ناجا، از چند سال پیش توسط کارمندان نیروی انتظامی، بازنشستگان و کسانی که به طریقی با نیروی انتظامی در ارتباط هستند و به منظور رفاه و رفع نیازهای پرسنل نیروی انتظامی به وجود آمده و به سرعت از لحاظ اقتصادی رشد کرده و هم‌اکنون چندین موسسه و شرکت‌ در زیرمجموعه آن فعالیت می‌کنند.
در این خصوص باید بگویم که فقط یکی از زیرمجموعه‌های آن «شرکت سرمایه‌ گذاری مهرگان» است که همین «ون»هایی که در سیستم حمل و نقل شهری در تردد هستند را وارد کرده است و حتما توجه کرده‌اید که اتومبیل‌های گشت ارشاد که در خیابان‌ها و در میدان‌ها دیده می‌شوند، از نوع و مدل همین «ون»‌ها هستند. به گفته خود سردار منیری، این شرکت که در سال ۱۳۸۳ تاسیس شده اکنون ۵۰۰ میلیارد تومان سرمایه دارد و قرار است تا سال بعد این مقدار سرمایه به ۱۰۰۰ میلیارد تومان برسد. در واقع سرمایه این شرکت در چهار سال گذشته از ۲ میلیارد تومان به ۵۰۰ میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است. و سرمایه‌گذاران این شرکت، همان کسانی هستند که به طریقی جزو نیروها و پرسنل نیروی انتظامی به شمار می‌آیند و سهام آن به صورت اقساط ۴۰ ماهه در اختیار کارکنان نیروی انتظامی قرار می‌گیرد.
بنیاد تعاون ناجا علاوه بر سرمایه گذاری در عرصه‌های‌ صادرات و واردات، حمل و نقل، انبوه سازی مسکن، تولید سیمان و برق و … در زمینه گردشگری و هتل‌سازی هم نفوذ کرده است. آن‌ها هتل‌های پارس را به قیمت ۲۰۴ میلیارد تومان در مهرماه سال جاری خریداری کرده‌اند و هم‌اکنون در اندیشه ساخت گروه هتل‌های نرگس هستند که قرار است در سال ۱۳۹۱ به بهره‌برداری برسد. لازم به ذکر است که این هتل‌ها ۵ ستاره خواهند بود.
با این حال و بنا به گفته منیری، تنها ۵ درصد سرمایه‌گذاری بنیاد تعاون ناجا به هتلداری اختصاص داده شده است. بنابراین خودتان سرمایه این بنگاه اقتصادی را حدس بزنید.

اما هدف من از نوشتن این روزنوشت، پرداختن به گردشگری و هتلداری نیست، بلکه یک سوال اساسی در ذهنم مطرح است که عینا آن را از سردار منیری پرسیدم و البته جوابم را نگرفتم. او یا نمی‌دانست یا نباید می‌دانست و یا…

دقیقا نمی‌دانم در چه سالی، ولی شاید حدود ۱۵ سال پیش بود که شهربانی و ژاندارمری و … همگی شکل واحدی یافتند و در قالب نیروی انتظامی به فعالیت پرداختند. پس اولین گام متحد شدن و بزرگ شدن بود.
گام‌های بعدی برداشته شد تا این‌که نیروی انتظامی پرقدرت و پول‌دار شد و بنز خرید و …
و امروز شاهد هستیم: نقش نیروی انتظامی در تقریبا همه سریال‌های تلویزیونی پررنگ است. مجله «سرنخ» که از مجله‌های وابسته به موسسه همشهری است به فعالیت پلیس و نیروی انتظامی بیش از هر چیز توجه نشان می‌دهد. نیروی انتظامی برای خودش موسسه مالی اعتباری (به عبارتی بانک) دارد. برای خودش موسسه بیمه (بیمه امید ناجا) دارد. از طرق مختلف در حال تبدیل شدن به یک قطب بزرگ اقتصادی است…

داستان از چه قرار است؟

این سوالی بود که از سردار منیری پرسیدم: شما که قدرت نظامی هستید، در سیاست نقش ایفا می‌کنید، رسانه را در اختیار دارید، در همه جای شهر حضورتان پررنگ است و گشت ارشادتان همیشه با چشمان باز مراقب است، اکنون هم به قدرت اقتصادی تبدیل شده‌اید، و …
آیا فکر نمی‌کنید همه‌ی این‌ها بر اساس یک سناریوی از پیش تعیین شده، پیش می‌رود؟ آیا جمع‌شدن قدرت نظامی و سیاسی و تبلیغاتی و اقتصادی در یک نهاد، معنی خاصی ندارد؟ آیا این به معنی به سوی دیکتاتوری رفتن (بیش از اینی که هست) نیست؟
آیا….

وقتی از اتاقش بیرون می‌آمدم با من روبوسی کرد و گفت، نگران نباش، همه چیز درست می‌شود.

پی‌نوشت: این روزها در برخی از نقاط شهر، پلیس راهنمایی و رانندگی هم باتوم می‌بندد.

دیدگاه‌ها

  1. لائوتزو

    وقتی کشوری در هماهنگی با تائو است،

    کارخانه های آن ماشین های باربری و کشاورزی می سازند.

    وقتی کشوری راه خلاف تائو می پوید،

    ابزار و ادوات جنگی در حومه ی شهرها انبار می شوند…

  2. *

    باسلام،
    این مورد هم مثل خیلی چیزهای دیگر این مرزوبوم بو دار و پر از چراها و آیاهاست!
    سوال من از سردار منیری اینه: کی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    با آرزوی سلامتی و موفقیت

  3. طوبا

    دهانت را می بویند
    مبادا که گفته باشی دوستت دارم
    دلت را می بویند
    روزگار غریبی ست نازنین …
    وعشق را
    در کنار تیرک راهبند
    تازیانه می زنند.
    عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد…

    در این بن بست کج و پیچ سرما
    آتش را
    به سوختبار سرود شعر
    فروزان می دارند
    به اندیشیدن خطر مکن
    روزگار غریبی ست نازنین…

    آنکه بر در می کوبد شباهنگام
    به کشتن چراغ آمده است
    نور را در پستوی خانه نهان باید کرد…

    آنک قصابانند
    بر گذرگاه ها مستقر
    با کنده و ساطوری خون آلود
    روزگار غریبی ست نازنین…

    تبسم را بر لبها جراحی می کنند
    و ترانه را بر دهان
    شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد…

    کباب قناری
    به آتش سوسن و یاس
    روزگار غریبی ست نازنین…

    ابلیس پیروز مست
    سور عزای ما را به سفره نشسته است
    خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد…

  4. محسن

    دوست خوب من نمیدانم پیشرفت اقتصادی برای شما چه مشکلی دارد
    ایا منظور شما این است که چرا باید از نظر افتصادی هم بزرگ بشه؟
    دوست خوب من احساس کزدم این داستانتان را کمی مختصر انطور که می خواستید بیان کردین ولی دوست خوب من در این کار هیچ مشکلی نمیبینم چرا واقعا شما با این دید منفی به نیروی انتظامی نگاه کنید ایا واقعا زحمت کش تر از این مامورین هست؟ تو دود وعید وبا هزاران ادم قاتل و دزد سر وکله میزنند دوست خوب سعی کن تو زندگیت عادل باشید. وارد کردن ون رااز تاکسی تبذیل کردین به یگان ویژه و کشت ارشاد ایا میدانید بیمه امید اصلا چی است؟ایا میدانید خیلی از این موسسه ها برای رفاه حال مردم و اقتصاد کشور و کارمندان نیروی انتظامی است واقعا من متوجه نشدم مشکل تو این وسط چیست
    …………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  5. علی

    البته دوست گرامی شما خیلی چیز های دیگر را اطلاع ندارید این بنگاه اقتصادی که شما می گویید خیلی و خیلی از درامد خودش را در قالب خدمات به کارمندان ناجا و بدبخت نیروی انتظامی میدهد و شما فکر نکن این پول ها جایی میره
    ……………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس از شما، اما این مساله ربطی به بطن داستان نداره. کلا این روش، صحیحی نیست که یک سیستم نظامی به یک قدرت اقتصادی هم تبدیل بشه.

  6. لیلا

    سلام
    رفسنجانی باعث و بانی اش بود که دستمزدش را هم گرفت.
    ما مردم باید تاوان بدهیم
    ……………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. شاید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *