دو یا سه قدم که به وسط خیابان گذاشتم، چشمم به او افتاد. با تردید قدم بعدی را برداشتم. همانطور که راه میرفتم و عرض خیابان را میپیمودم احساس شرمندگی با سرعت در درونم رخنه کرد. کار از کار گذشته بود و دیگر فقط میخواستم تند عبور کنم. او به من نگاه نمیکرد. با خودم …