در انتظار فرهنگ!

۱-

یادم هست چند سال منتظر بودم تا هر پنج جلد کتاب “فرهنگ نمادها” ترجمه بانوی گرانقدر، سرکار خانم “سودابه فضائلی” منتشر شود.

روز اولی که با این کتاب آشنا شدم، فقط جلد اول چاپ شده بود. تا دو سه سال خبری از چاپ جلد دوم نبود.

انتظار خوبی نبود. فکر می کردم جلدهای بعدی چاپ نخواهد شد.

اما روزی که همه جلدها را از انتشارات “جیحون” خریدم، انگار گنج پیدا کرده بودم.

آن موقع در حال نگارش کتاب “عدد، نماد، اسطوره” بودم. بنابراین همه ۵ جلد را واو به واو خواندم تا به عنوان یکی از منابع مهم در نگارش کتابم از آن استفاده کنم.

وقتی برای اولین مرتبه خانم “سودابه فضائلی” را دیدم به ایشان گفتم که چقدر در حق من لطف کرده.

۲-

چند سال پیش جلد اول کتاب “فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی” تالیف دانشمند گرامی، جناب آقای “محمد حسن دوست” را از نشر “توس” خریدم. البته خود کتاب چاپ انتشارات “فرهنگستان زبان و ادب فارسی” است. جلد اول را واو به واو خواندم. قرار نبود کتابی بنویسم، اما از آنجا که علاقه شدیدی به ریشه ها و به ویژه ریشه لغات دارم، داشتن کتاب برایم اهمیت داشت.

بعد از آن هر دفعه سراغ جلدهای بعدی را می گرفتم جواب منفی می شنیدم. راستش دیگر ناامید شده بودم و فکر می کردم پروژه ای ناتمام خواهد بود.

تا این که دیشب در محفلی با حضور چند دوست عزیز، “شروین وکیلی” بی مقدمه و بدون اینکه اطلاعی از علاقه ام به این کتاب داشته باشد، گفت که هر پنج جلد کتاب چاپ شده. کلی هیجان زده شدم.

هیجانم آنقدر بود که امروز رفتم و پنج جلد را به قیمت ۱۹۰۰۰۰ تومان خریدم. از عجایب این که، در هنگام خرید کتاب مدیر نشر توس هم آنجا بود. قبلا بارها از او پرسیده بودم که این کتاب چه وقت منتشر می شود و او نمی دانست.

دیدگاه‌ها

  1. zahra

    ﺍﺯ ﺑﺲ ﺗﻴﺘﺮﺵ ﺭﻧﺪﺍﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﻨﺪﻡ ﮔﺮﻓﺖ.

    ﺣﺮﻓﻪ ﺍﻱ ﺑﻮﺩ .
    ……………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. نکته سنجید.

  2. مریم ناوی

    سلام استاد
    تا باشه از این انتظارهای فرهنگی باشه در زندگی های پر از انتظار و چشم به راهی کنونی مان!
    شعر زیبایست از زنده یاد سلمان هراتی که به نوعی اشاره به بعض چشم انتظاری های زندگی های امروزه دارد خواندنش خالی از لطف نیست:بَرَ
    (ص ۷۱ / از آسمان سبز)

    اینجا همه با آسمان حرف نمی زنند

    اینجا – زیرنئون – آسمان پیدا نیست

    مردم برای بازگشایی دلشان

    به کافه می آیند

    آنان به لحظه های بعد از اکنون

    به عبث امیدوارند

    آنها هنوز

    بهانه های روشن دل را نشناخته اند

    و در نیمکره تاریک دل آرمیده اند

    ما چقدر غافلیم

    ما که به بوی گیج آسفالت

    عادت کرده ایم

    و نشسته ایم هر روز کسی بیاید

    زباله ها را ببرد

    چه انتظار حقیری!
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس فراوان.

  3. انجمن نادانان جوان

    سلام
    خوب از تجربه ی روزنامه نگاریتون استفاده میکنید ها …
    ……………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. گاهی.

  4. المیرا

    با این جنس انتظار ها عجینم….
    کتابی که دوستش داری….نویسنده محبوبی که در انتظار نوشته بعدی اش هستی ….فیلمی که تعاریفش را در اسکار وجشنواره و…شنیده ای….

    .وانتظار من که یک ساله منتظر جلد دوم جان شیفته رومن رولان هستم …..(البته این کتاب ۱۰۰ سال پیش چاپ شده!!!

    دنبال فرصت مناسب خواندنش هستم…چون می دونم باید مو به مو بخوانم (به قول شما واو به واو)….با جلد ۱ زندگی کردم….راستی خوندیدش؟؟جلد ۲ اش چطوره؟؟
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. “جان شیفته” یکی از بهترین کتاب هایی است که خوانده ام و خواندنش را به خیلی ها توصییه کرده ام.

  5. مهرزاد

    خوشحالم که این‌جور انتظارهای فرهنگی بالاخره به نتیجه می‌رسه 🙂
    …………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. البته همیشه انتظارهای فرهنگی به نتیجه نمی رسه، ولی به قول شما این دفعه جای خوشحالی داره.

  6. صدا

    سلام

    اگه بدونی من چند سال که منتظرتم و هرگز هم منتشر نخواهی شد اون موقع چی میگی ؟
    …………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. من قبل از انتشار از همون چاپخونه یکراست رفتم برای بازیافت.

  7. zahra

    جواب: سلام. من قبل از انتشار از همون چاپخونه یکراست رفتم برای بازیافت.

    سلام استاد

    من این جمله رو قاب میگیرم میزنم جلوی چشمم.

    واقعا” وصف حال اکثر ماست!
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. شاید ما همه به نوعی گرفتار گره های کور وجودمون هستیم.

  8. صدا

    ممنون بابت جمله ات
    میتونه یک دیالوگ ماندگار باشه

    اما عزیزم
    همین که به انتشار شعله ی کبریت نرسیدی یعنی امیدواری
    چون تنها از شکلی به شکل دیگه رفتی ، حاضرجواب .

    همینکه تنها نموندی گواه ادعامه
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. شاید.

  9. Masi

    عنوان درجه یک و با کنایه ی عااالی

    و ممنون از حواس جمع تمام مدیران!!!!
    به یاد تمام اداره هایی که تا امروز واسه کاغذ بازی رفتم افتادم……بدون پس و پیش و با یک قانون ِ نانوشته ِ معیوب و نا کارآمد…..همه شون همین شکلی ان
    گاها حتی اعصاب خرد کن تر و بی نظم تر.
    ……………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *