کی میشود که دوباره، از آسمان آبی اردبیل، آرامش ببارد و از ابرهای سفیدش امید؟ کی میشود که دوباره، از یک سو بادهای بوکان برخیزند و بوی باران را به بنفشههای بهاری برسانند، و در سوی دیگر بیدهای باغهای بیرجند پابهپای بوتههای گل برقصند؟ کی میشود که دوباره، پریهای پنهان در پیچوتاب …
انگار باد بانی این دیدار گاه و بیگاه کوه و کویر است در این دیار. و انگار آب در آن آبراهههای زیرزمینی، دلدادگی پنهانیشان را پیوند داده با یک جریان آهسته و پیوسته.در این میان، مردمان باد را در آسمان گیر میاندازند تا در نیمهٔ راه خبر بگیرند از این ماجرا. و آب را انبار …
با هر ضربهٔ دَمام، موجی برمیخیزد از خلیج فارس تا لِنجی را سُر بدهد به سمت بوی شهری که بوشهر است نامش.در این سرزمین دلوار، از زبان همهٔ بندریهای سردار، چه در دشتستان و تنگستان، چه در انارستان و نخلستان، نوای شروه شنیده میشود.در این دیار جم، هیچ بندری در هیچ نبردی دربند نخواهد ماند. …
در «طلب» این «ابرشهر»، سراغ آن «عشق» باید رفت که شاید تنها یک دَم باشد میان دو عَدَم. سخن از «نیشابور» است، دانگِ ششم و شهر هفتم ایران، که شنیدن داستان «حیرت»آورش دلِ با«معرفت» میخواهد. سخن از «ریوند» است که گویی سخنورانش جام جم دارند و اسرار ازل میدانند، و با این حال، دربندِ سَر …