از پادشاهی دماوند تا به جمهوری زاینده رود از چشم انداز آن گنبد مینا تا به جریان این جوی می، چه اسطورههای زمستانی به بهانهی بهارهای افسانهای شنیدیم. اما حالا دیگر میدانیم: نمایش خون سیاوش، حکایت آشنایی است از سایهی پیکرهای نصب شده بر سردر هفت شهر بیعشقی. حالا میدانیم: از زمان قماربازی مولانا، چنان …
هر چند با مسالهای به نام آبرو، آنچنانکه میخواهم دربارهاش بنویسم ناآشنا نبودم، اما از حدود دو سال پیش به اینطرف بیشتر و دقیقتر به آن فکر کردهام. در فرهنگ ایرانی و آنطوری که بیشتر ما به آن طریق آموزش دیدهایم، شنیدن عباراتی همچون حفظ آبرو، آبروداری کردن، آبرو نرفتن، آبروریزی نکردن، آبرو نبردن و …
جالب است بدانید که “رامبرانت” دو طرح نقاشی از “مولانا” کشیده است.
نام این مراسم سماع و برکسی حلال است که نفس او مرده و دلش زنده باشد. اینجا همه به فرمان نی و رباب و دف و تنبور و کمانچه و تار میچرخند. سماع داستان تعالی روح است. سماع دنیایی متفاوت است. حتی اگر مولانا را نشناسیم و با تفکراتش آشنا نباشیم، دیدار از این مراسم …