بایگانی برچسب: قصه

احسان عبدی‌پور

اگر از من بپرسند یک قصه‌گو نام ببر!، اولین اسمی که به ذهنم خطور می‌کند، «احسان عبدی‌پور» است. این روزها در شبکه‌های اجتماعی و فضاهای مجازی، از در و دیوار بلاگر و تولید‌کنندهٔ محتوا می‌روید که بیشترشان مقلّدی بیش نیستند و برخی اما، کارشان خوب است. در این میان، از نظر من عبدی‌پور نمایندهٔ نابغهٔ …

همسن

همهٔ ما، خواهری، برادری، دوستی یا شاید درختی (تقریبا) همسن خودمان داریم که باعث می‌شود حتی اگر نخواهیم رد پای گذشت زمان را در چهرهٔ خودمان ببینیم، در او بیابیم. می‌خواهم از یک بنای ورزشی، همسن خودم بگویم؛ استادیوم یا بهتر است بگویم «مجموعهٔ ورزشی آزادی» که در شهریور ۱۳۵۳ افتتاح شد. استادیوم آزادی برای …

قصۀ ویترین ویران

به تفاوت مواجهه با درگذشت پله و مارادونا فکر می‌کنم؛ این دو اسطوره‌های کم‌تکرار تاریخ فوتبال!تعداد اخبار پخش شده، خاطرات گفته شده و کیفیت هیجانات و احساسات متبلور شده، برای این دو یکسان نبود؛ معتقدم مارادونا برندهٔ این بخش از سرگذشت شده است.شاید دریافت من اشتباه باشد، شاید این موضوع اصلا مهم نباشد، و شاید …