امروز، ۱۴ سپتامبر به اتفاق همسفران ساعت ۱۰ صبح هتل را ترک کردیم. تا ساعت ۱۳ در شهر “نورنبرگ” ماندیم و بعد از آن یک مسیر ۱۰۰ کیلومتری را پیمودیم تا یکی دیگر از شهرهای ایالت “باواریا” را ببینیم. در زیر به گزارش تصویری امروز توجه بفرمایید:
دنیای آلمانی را دوست دارم، همیشه به آن علاقمند بوده ام. و انگار هر مرتبه که به این کشور وارد می شوم با این احساس خوشایند تجدید بیعت می کنم. احتمالا تا حالا نگفته ام که شرکت در نمایشگاه “GalaBau”، یکی از اهداف این سفر است. این نمایشگاه معتبرترین نمایشگاه جهانی در زمینه طراحی، ساخت و …
قرار است یکی از شنبههای پیشِ رو را در بوداپست باشم. انگشتانم را با دانوب غسل خواهم داد. قرار است یکی از سهشنبههای پیشِ رو را در وین باشم. به نواهای موسیقی دل خواهم سپرد. قرار است یکی از شنبههای پیشِ رو را در پراگ باشم. از عروسها و دامادها عکس خواهم گرفت. قرار است …
به دوسلدروف رسیدیم و کمی قدم زدیم در این شهر:
از عقب بودن و عقب ماندن متنفرم ولی در این سفر از نوشتن عقب افتاده ام. فقط همکارانی که قبلا این سفر را طی کرده اند از مضیقه ی وقت و سختی نوشتن سفرنامه خبر دارند. چند گزارش قبلی ام کامل نشده ولی هیجان دیدار و انتقال تجربه آنقدر زیاد هست که مجبورم می کند …
امروز دوباره با لطف «شهرزاد» به اطراف «آخن» رفتیم و از پارک ملی «آیفل» دیدار کردیم. برای بعداز ظهر هم به شهر مرزی «کرکراده» KERKRADE (از شهرهای هلند) رفتیم. برای شام هم مهمان یک هموطن بسیار نازنین به نام «حمیرا» بودیم. شب بسیار خوبی را با حمیرا، همسر آلمانیاش (توماس) و پسرهایشان (نیما و میلاد) …
امروز « شهرزاد» تومبیل «بیامو» خودشان را برداشت و با هم به «کلن» و بعد هم به «بن» رفتیم. کلن را برای این انتخاب کردیم که بزرگترین DOM آلمان (کلیسای جامع) و البته یکی از زیباترینها، در این شهر واقع است. بن را هم به این خاطر انتخاب کردیم که بتوانیم از منزل «لوودویک بتهوون» دیدار …
چند مطلب کوتاه در مورد آخن: آخن به خاطر استخر آبمعدنیاش معروف است. دیروز وقتی در شهر قدم میزدیم، دیدم خیابانی که فاحشهها در آن هستند در ۵۰ متری کتابفروشی بزرگ آخن و ۱۰۰ متری کلیسای جامع واقع شده. این خیابان از آن خیابانهایی است که فاحشهها پشت پنجره مینشینند. از قول مارتین: بزرگترین مسابقه اسبدوانی …
پیشنوشت: من ۱۳ نوامبر به ایران برمیگردم و به دو دلیل به اسپانیا و سوئد نمیروم. اول اینکه پول ندارم و دیگر اینکه سفرهای متعدد به من یاد داده که برای سفرهای بیشتر در آینده، همیشه باید حسرت دیدار از مکانهایی در دلت باقی بماند. و اما امروز (۵ نوامبر): به همراه «شهرزاد» و دوست …
دوباره در سالن تئاتر ترن نشستهام و از پردهی شیشهایاش به بازی پر از جذبه و دلفریب طبیعت در صحنهی وسیع هستی مینگرم. دوباره همان طنازیها. دوباره همان موسیقی رنگها و دوباره همان احساسها… امروز صبح (چهارشنبه چهارم نوامبر) «مونیخ» را به مقصد «آخن» ترک کردم. ترنی که بر آن سوار شدهام از «مونیخ» به …
امروز هم روز بازدید از مونیخ بود. باران نمیبارید، ولی آفتابی هم نبود. صبح از هتل بیرون آمدم و به سوی رودخانهای که در شهر جریان دارد و نامش Isar است رفتم تا در جزیرهای که میان دو بخش از رودخانه ایجاد شده، از موزه آلمان (دویچ) یا Deutsches Museum بازدید کنم. این موزه کاملا …
ادامه از روز قبل (ادامهی نوشتهی قبل):
همانطور که قبلا گفتم من قرار است سه شب در مونیخ بمانم و دو روز کامل را در اختیار دارم، دوشنبه و سهشنبه. از آنجا که بیشتر موزهها روزهای دوشنبه تعطیل است، این روز را به پیادهروی و کشف شهر اختصاص دادم و روز سهشنبه را برای دیدار از موزهها. برای همین یکشنبه شب، یعنی همان شبی …