مثل دود میدود این درد در اندرون همسایهام آفتاب است، شبها راحتم نمیگذارد. هی مردم، این فصل هار، ترسانده است بهار را چیزی نیست اگر صبح هم نشود، میشوید اشکهایم شبها، صورتم را سال به آخر میرسد، کیف بلبلها را کوک کنیم، نکند خواب بمانند شکوفهها قحطی، حتی نه یکی …
همزمان با میزبانی ایران برای برگزاری هفدهمین کنوانسیون جهانی راهنمایان گردشگری، تالیف و ترجمه چهار کتاب در دستور کار قرار گرفت به امید آنکه رسالت #تولید_محتوا توسط #راهنمایان_گردشگری در مرکز توجه قرار گیرد. پیش از این، سه کتاب دیگر با عناوین «نگاهی به سفر در ایران»، «مهمانداری و مهماننوازی ایرانی» و «راهنمای سفر به ایران» چاپ و منتشر شده …
شهری میشناختم که دو شهروند داشت، یکی شهریار و دیگری شمشاد. آن دو هر شب که با عبورِ پرشتابِ یک شهابْ شروع میشد و شگون میبخشید، شمعی شعبدهباز روشن میکردند و شعرهایِ شاد و شیرین و شگفت میخواندند. شهریارْ شولای درویشی به تن میکرد و شمشال مینواخت، و شمشاد به عشق شقایق میاندیشید. روزی شیخِ …
آسمان امروز آبی است. ابرها به خط شدهاند. انگار به قول ایلامیها باد «کَلو» وزیده، یا به قول اهالی مشکین شهر، «وعده یلی» دمیده. باد «گُل بِشکُف» است این به قول مردم کازرون که بهار میآورد. ……………………………. سرزمین من جایی است که: در یک سمت، مردمان خراسان برگهای بادانگیز زعفران را لای انگشتانشان میسایند و …
به زودی (امیدوارانه و بعد از گذران از این مراحل خطرناک) به مراسم جشن سال نو و نوروز نزدیک میشویم. یکی از چالشهای سالهای گذشته حضور «ماهی قرمز» بر سر سفرههای هفت سین بوده. فارغ از بحثهای محیط زیستی، موضوع چگونگی حضور ماهی بر سفره هفت سین ایرانیان یک سوال فرهنگی محسوب میشود. در این …
واژه aspanakh و spinach از فارسی به isbinakh عربی تبدیل شد و در کاتالان به شکل espinac درآمد و در ادامه به صورت espinache و spinache در زبان فرانسه قدیمی درآمد و به صورتهای espinarc و épinard هم نوشته شد. امروزه هم در زبان انگلیسی به همان صورت فارسی یعنی spinach نوشته میشود. دیگر اینکه …
شیرازیها به اسفند میگویند «بو خوش» ولی این اسفند با بوی خوش به سراغ ما نیامد. اسفند را برای دوری از چشمزخم و بلاگردانی دود میکردند، اما این اسفند بلایی به سرمان آورد که دود از کلهامان بلند شده. روزگاری از اسفندفروش برای سعادت و شادی اسفند میخریدیم و بر خوان نوروزی و سر سفره …
تازه از راه رسیده بود و نفسهای تندش به صورت بخار از دهانش خارج میشد. تنش حسابی داغ بود و رنگ رخش به سرخی میزد. دیر نکرده بود و میدانست که هنوز چند دقیقهای بیشتر از شروع مهمانی نگذشته. تا به خودش بیاید، یکی از مهمانان انتخابش کرد. چند لحظه بعد انگشتان همان شخص به …
نمونهای از توصیف محبوب در ادبیات ایران ای محبوبِ بادام چشم شکر لب سیب زَنَخ (زنخدان) ترنج غبغب نار پستان پسته دهان ماهی اندام حلوا کلام فندق چال
ریدک در پاسخ پادشاه (خسرو) که پرسید: «بوی بهشت را به چه مانند کنند؟»، گفت: «هرگاه بوی باده خسروانی، سیب شامی، گل سرخ فارس، شاهسپرم سمرقند، بادرنگ طبرستان، نرگس مشکی؟، بنفشه سفاهان (اصفهان)، زعفران قم و بونی؟ و نیلوفر شیروانی را در هم آمیخته، بویهای سهگانه داربوی هند، شاهبوی شحری؟ و مشک تبتی را بر …
آن نهنگ روزگار بلعیده است مرا در قعر شکمش روز میکُشم هر شب
عطسه کردم، خوابشان پرید ستارههای آسمان
*** یکی از عناوینی که برای شبکههای اجتماعی به کار میرود، «شبکههای خشم و امید» است. قرار بود هر «لایک»، ذرهای امید منتشر کند، اما در نهایت این ایده چنان که باید عمل نکرد و به جای آن خشم بیشتر پا گرفت، بهویژه در کشورهایی که آمادگی پذیرش و گسترش خشم را داشتند. از طرفی …