باز هم متن زیبای دیگری از شما
تقابل دو سطر، انگار که این تقابلها در آثار شما باید تکرار شود. تقابل زندگی روزمره ای در تهران با حادثه ای فجیع در آمریکا. تقابل دو دنیای متفاوت. دو روز متفاوت. دو نگاه متفاوت.
تقابل بایدها و احتمالات، تقابل فراتر رفتن و نهفته بودن. و آنچه که تکرار میشود زندگی است. آنچه که ادامه می یابد زندگی است.
در تهران باید زندگی را در راه رفتن فردی معمولی در خیابانی و در روزی عادی جستجو کرد.( میگویم جسنجو کرد زیرا که از کلمه فراتر استفاده شده است)
و در آنطرف دنیا… در شکی است که در اذهان نهفته است ( که میتواند شکی سیاسی باشد). در آنطرف دنیا احتمال جای باید را گرفته. در روزی بخصوص. روزی که شاید مثل دیگر روزها ( روزها ی تهران) بوده است اما حادثه ای اتفاق میفتد تا روزی متفاوت باشد و نگاهی را از باید به احتمال سوق دهد. جستجویی اگر هست در ذهن است برای پاسخ به سوالات برای غلبه بر دودلی.
…………………………………………………………..
جواب: سلام. این تمام داستان نیست. یک سناریو پشت این دو خط نوشته وجود دارد. ما وارد یک بازی فکری و ادبی خواهیم شد.
افشار
سلام رسیدن به خیر آقای نور آقایی!
……………………………………………………
جواب: سلام به شما. سپاس.
یک وبگرد
سلام
اگر اینگونه است که ” سعی میکنم نظرات ناشناس را قبلا بخوانم و بعد تایید کنم” پس نمیتوانید بنویسید “من نویسندگانشان را نمیشناسم و فقط تاوان سنگینی ……” فکر می کنم اینجا تضاد در گفتارشما وجود دارد و حکایت یک بام و دو هواست. امیدوارم این دلیل خاص شما واقعن خاص باشد چون به نظر میرسد دلیل شما از الویت بالاتری نسبت به جایگاه اجتماعی و سلامت روحی شما برخوردار است. پس به دلیل خود احترام بگذارید و شکایت نکنید . به قول خودتان “مردم ما هنوز جرات رویارویی با واقعیت درونی خود را ندارند” امیدوارم شما جرات رویارویی با واقعیت درونی خود را داشته باشید . راستی در پست قبلی ۷۷۷۷ های ایمیلم جا مانده بود.donya_7777@yahoo.com
……………………………………………………………………..
جواب: سلام. دوست من، اگر این دو جمله در یک زمان گفته شوند، حق باشماست که با هم در تضاد هستند. اما جملهی اول را بنده وقتی نوشتم که تصمیم جدیدی برای کامنتها گرفتم و از لحاظ زمانی با سخن قبلی متفاوت است. درواقع تصمیمم را عوض کردم و چون عادت ندارم پیشینهی خودم را (چه غلط و چه درست) پاک کنم هنوز در معرض دید قرار دارد. اما دربارهی دلیلی که عرض کرده بودم، درواقع برای خودم مهم است و فعلا به آن پایبند خواهم بود. اما یک موضوع دیگر، و آن اینکه چرا دیگران همیشه از ما توقع دارند که حتی در فضایی که متعلق به خودمان است شکایت نکنیم. من حق دارم نارضایتی خودم را اعلام کنم. اینجا فضایی است که من بابتش هزینه میپردازم (این یک سایت است نه یک وبلاگ رایگان) تا بتوانم هر آنچه که میخواهم و پسندیده میدانم بنویسم. شکایت بنده به عدم رعایت حقوقم در اینجاست. حقوق دیگران را رعایت میکنم و انتظار مشابه دارم. این نباید آزار دهنده باشد.
یک وبگرد
سلام . دوست عزیز ، اختلاف زمانی این دوجمله بر میگرده به یک روز و از آنجا که در قسمت نظرات نمیشود مانند اتاق های گفتگوی مجازی در لحظه گفتگو کرد ، اتفاقی ست طبیعی . اما درباره شکایت کردن .۱- هیچ تفاوتی بین وبلاگ و وب سایت در بیان آنچه که شما “هر آنچه که می خواهم و پسندیده می دانم” می نامید نیست (توجه کنید که منظور من از نداشتن تفاوت در نوع بیان و طرح مطالب است ، نه از نظر نوع ساختار) چون همان طور که میدانید یک وبسایت نیز اگر مطالبش به مذاق آن که باید ، خوش نیاید ، فیلتر میشود (در اینجا شما یهIP هم ضرر میکنید) .۲- این گفته شما “من بابتش هزینه میپردازم ” حرف بعضی از افراد جامعه را در ذهن من زنده میکند که می گویند ” فلان کار را کردم ، خوب پولش رو میدم ” و ” پول دارم ، پس میتونم ” آیا صرف دادن هزینه ، می توانیم این حق را به خود بدهیم تا هر حرفی را بزنیم و یا هر کاری را انجام دهیم ؟ ۳- پرسیدید ” من حق دارم نارضایتی خودم را اعلام کنم ” بله که حق دارید ، اما حکایت نارضایتی شما ، حکایت تنی چند از افرادیست که بالای هرم نشسته اند ، خود مشکل ایجاد میکنند و خو راه حل پیشنهاد میکنند و انتظار کف زدن دارند. شکایت کردن راحته اما شکایت به حق کردن نه . مگه از قدیم نگفتن ” از ماست که بر ماست ” شما راه رو برای ” آسیب دیدن روح و پس دادن تاوان” باز گذاشته اید و خود در بازه های زمانی مختلف از این جریان گله کرده اید ، ولی باز بخاطر “دلیل خاصی که در واقع برای خود شما مهم است ” این راه رو ادامه دادید . اینجا است که من میگویم با توجه به این موارد شکایت دیگر معنا ندارد.
……………………………………………………………….
جواب: سلام. برای اینکه نمیخواهم انرژیام را بیشتر از این صرف این مساله کنم فقط عرض میکنم که ما از دو زاویهی متفاوت به این موضوع نگاه میکنیم و من هم دیگر قصد ندارم این مساله را برای کسی اثبات یا نفی کنم. سپاس.
سلام
امیدوارم خوب و سلامت باشید.
تبریک بخاطر چاپ مجدد کتابتان.
من که هیچکدام از کتابهای شما را که بهم معرفی فرمودید پیدا نکردم. حال این کتاب جدید شما در مشهد یافت می شود اگر به دنبالش در کتابفروشی ها بگردم یا فقط مختص تهرانی ها هست؟
در آخر چه زیبا گفته رومن رولان در “جان شیفته” همه در کار دریدن یکدیگرند
همیشه امیدوار و مثبت باشید
………………………………………………………….
جواب: سلام. امیدوارم در مشهد هم بشه پیداش کرد. میتونی از انتشاراتش بپرسی. به امید دیدار.
فکر میکنم در اینجا به دنبال ایجاد ارتباطی بین کلمه دودلی با برجهای دوقلو هستی
درست حدس زدم یا اشتباه میکنم؟
البته نباید عجله کرد به زودی در متنهای بعدی مشخص میشود.
…………………………………
جواب: تا بعد
رها
با سلام واحترام
“یک وبگرد”موضوع مهمی را مطرح کرده.
البته مهم برای شما.چرا انرزی بیشتری برای دادن یک جواب منطقی به ان نمیگذارید؟
زندگی گاهی فقط دانستن جای پل چوبیست
گاهی میشود از روی آن پل رد شد و به عشرت ( آباد ) رسید
گاهی میشود در ظهر تابستان و یا در بارش بی امان برف زمستان در سایه اش پناه گرفت
و شاید گاهی مجبور شد که از بالای آن خود را . . .
هرچه باشد شاید خیلی ها حتی دلیل نامگذاری این پل را هم ندانند
میشود دست کم به نامش اندیشید
……….
۱۱ سپتامبر هم برای خودش روزی بود!
بعد از کلی سر کار گذاشتن دنیا توسط یه عده افراد خاص حالا…..
شاید تو این کارو کردی و حالا برای بزرگداشت این روز میری سفر هند!
جان مادرت تاج محل رو نفرستی رو هوا!!!
Masi
خوب شد که دودلی تون رو با شیرجه در هند درمان کردین…خوب شد 🙂
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بله. خوب شد. سپاس.
دیدگاهها
زندگی در هر لحظه برای خودش یک معنی پیدا می کند همیشه باید در لحظه دنبال معنی آن گشت .
زندگی
در طول زندگی از کسانی که همیشه با من موافق بودند ـ چیزی نیاموختم
سلام
باز هم متن زیبای دیگری از شما
تقابل دو سطر، انگار که این تقابلها در آثار شما باید تکرار شود. تقابل زندگی روزمره ای در تهران با حادثه ای فجیع در آمریکا. تقابل دو دنیای متفاوت. دو روز متفاوت. دو نگاه متفاوت.
تقابل بایدها و احتمالات، تقابل فراتر رفتن و نهفته بودن. و آنچه که تکرار میشود زندگی است. آنچه که ادامه می یابد زندگی است.
در تهران باید زندگی را در راه رفتن فردی معمولی در خیابانی و در روزی عادی جستجو کرد.( میگویم جسنجو کرد زیرا که از کلمه فراتر استفاده شده است)
و در آنطرف دنیا… در شکی است که در اذهان نهفته است ( که میتواند شکی سیاسی باشد). در آنطرف دنیا احتمال جای باید را گرفته. در روزی بخصوص. روزی که شاید مثل دیگر روزها ( روزها ی تهران) بوده است اما حادثه ای اتفاق میفتد تا روزی متفاوت باشد و نگاهی را از باید به احتمال سوق دهد. جستجویی اگر هست در ذهن است برای پاسخ به سوالات برای غلبه بر دودلی.
…………………………………………………………..
جواب: سلام. این تمام داستان نیست. یک سناریو پشت این دو خط نوشته وجود دارد. ما وارد یک بازی فکری و ادبی خواهیم شد.
سلام رسیدن به خیر آقای نور آقایی!
……………………………………………………
جواب: سلام به شما. سپاس.
سلام
اگر اینگونه است که ” سعی میکنم نظرات ناشناس را قبلا بخوانم و بعد تایید کنم” پس نمیتوانید بنویسید “من نویسندگانشان را نمیشناسم و فقط تاوان سنگینی ……” فکر می کنم اینجا تضاد در گفتارشما وجود دارد و حکایت یک بام و دو هواست. امیدوارم این دلیل خاص شما واقعن خاص باشد چون به نظر میرسد دلیل شما از الویت بالاتری نسبت به جایگاه اجتماعی و سلامت روحی شما برخوردار است. پس به دلیل خود احترام بگذارید و شکایت نکنید . به قول خودتان “مردم ما هنوز جرات رویارویی با واقعیت درونی خود را ندارند” امیدوارم شما جرات رویارویی با واقعیت درونی خود را داشته باشید . راستی در پست قبلی ۷۷۷۷ های ایمیلم جا مانده بود.donya_7777@yahoo.com
……………………………………………………………………..
جواب: سلام. دوست من، اگر این دو جمله در یک زمان گفته شوند، حق باشماست که با هم در تضاد هستند. اما جملهی اول را بنده وقتی نوشتم که تصمیم جدیدی برای کامنتها گرفتم و از لحاظ زمانی با سخن قبلی متفاوت است. درواقع تصمیمم را عوض کردم و چون عادت ندارم پیشینهی خودم را (چه غلط و چه درست) پاک کنم هنوز در معرض دید قرار دارد. اما دربارهی دلیلی که عرض کرده بودم، درواقع برای خودم مهم است و فعلا به آن پایبند خواهم بود. اما یک موضوع دیگر، و آن اینکه چرا دیگران همیشه از ما توقع دارند که حتی در فضایی که متعلق به خودمان است شکایت نکنیم. من حق دارم نارضایتی خودم را اعلام کنم. اینجا فضایی است که من بابتش هزینه میپردازم (این یک سایت است نه یک وبلاگ رایگان) تا بتوانم هر آنچه که میخواهم و پسندیده میدانم بنویسم. شکایت بنده به عدم رعایت حقوقم در اینجاست. حقوق دیگران را رعایت میکنم و انتظار مشابه دارم. این نباید آزار دهنده باشد.
سلام . دوست عزیز ، اختلاف زمانی این دوجمله بر میگرده به یک روز و از آنجا که در قسمت نظرات نمیشود مانند اتاق های گفتگوی مجازی در لحظه گفتگو کرد ، اتفاقی ست طبیعی . اما درباره شکایت کردن .۱- هیچ تفاوتی بین وبلاگ و وب سایت در بیان آنچه که شما “هر آنچه که می خواهم و پسندیده می دانم” می نامید نیست (توجه کنید که منظور من از نداشتن تفاوت در نوع بیان و طرح مطالب است ، نه از نظر نوع ساختار) چون همان طور که میدانید یک وبسایت نیز اگر مطالبش به مذاق آن که باید ، خوش نیاید ، فیلتر میشود (در اینجا شما یهIP هم ضرر میکنید) .۲- این گفته شما “من بابتش هزینه میپردازم ” حرف بعضی از افراد جامعه را در ذهن من زنده میکند که می گویند ” فلان کار را کردم ، خوب پولش رو میدم ” و ” پول دارم ، پس میتونم ” آیا صرف دادن هزینه ، می توانیم این حق را به خود بدهیم تا هر حرفی را بزنیم و یا هر کاری را انجام دهیم ؟ ۳- پرسیدید ” من حق دارم نارضایتی خودم را اعلام کنم ” بله که حق دارید ، اما حکایت نارضایتی شما ، حکایت تنی چند از افرادیست که بالای هرم نشسته اند ، خود مشکل ایجاد میکنند و خو راه حل پیشنهاد میکنند و انتظار کف زدن دارند. شکایت کردن راحته اما شکایت به حق کردن نه . مگه از قدیم نگفتن ” از ماست که بر ماست ” شما راه رو برای ” آسیب دیدن روح و پس دادن تاوان” باز گذاشته اید و خود در بازه های زمانی مختلف از این جریان گله کرده اید ، ولی باز بخاطر “دلیل خاصی که در واقع برای خود شما مهم است ” این راه رو ادامه دادید . اینجا است که من میگویم با توجه به این موارد شکایت دیگر معنا ندارد.
……………………………………………………………….
جواب: سلام. برای اینکه نمیخواهم انرژیام را بیشتر از این صرف این مساله کنم فقط عرض میکنم که ما از دو زاویهی متفاوت به این موضوع نگاه میکنیم و من هم دیگر قصد ندارم این مساله را برای کسی اثبات یا نفی کنم. سپاس.
سلام بر حکیم عصبانی .چشم خودم میرم دنبالش …
سلام
امیدوارم خوب و سلامت باشید.
تبریک بخاطر چاپ مجدد کتابتان.
من که هیچکدام از کتابهای شما را که بهم معرفی فرمودید پیدا نکردم. حال این کتاب جدید شما در مشهد یافت می شود اگر به دنبالش در کتابفروشی ها بگردم یا فقط مختص تهرانی ها هست؟
در آخر چه زیبا گفته رومن رولان در “جان شیفته” همه در کار دریدن یکدیگرند
همیشه امیدوار و مثبت باشید
………………………………………………………….
جواب: سلام. امیدوارم در مشهد هم بشه پیداش کرد. میتونی از انتشاراتش بپرسی. به امید دیدار.
فکر میکنم در اینجا به دنبال ایجاد ارتباطی بین کلمه دودلی با برجهای دوقلو هستی
درست حدس زدم یا اشتباه میکنم؟
البته نباید عجله کرد به زودی در متنهای بعدی مشخص میشود.
…………………………………
جواب: تا بعد
با سلام واحترام
“یک وبگرد”موضوع مهمی را مطرح کرده.
البته مهم برای شما.چرا انرزی بیشتری برای دادن یک جواب منطقی به ان نمیگذارید؟
زندگی گاهی فقط دانستن جای پل چوبیست
گاهی میشود از روی آن پل رد شد و به عشرت ( آباد ) رسید
گاهی میشود در ظهر تابستان و یا در بارش بی امان برف زمستان در سایه اش پناه گرفت
و شاید گاهی مجبور شد که از بالای آن خود را . . .
هرچه باشد شاید خیلی ها حتی دلیل نامگذاری این پل را هم ندانند
میشود دست کم به نامش اندیشید
……….
۱۱ سپتامبر هم برای خودش روزی بود!
بعد از کلی سر کار گذاشتن دنیا توسط یه عده افراد خاص حالا…..
شاید تو این کارو کردی و حالا برای بزرگداشت این روز میری سفر هند!
جان مادرت تاج محل رو نفرستی رو هوا!!!
خوب شد که دودلی تون رو با شیرجه در هند درمان کردین…خوب شد 🙂
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بله. خوب شد. سپاس.