میروم…
شاید هم،
میروم.
حرفهایم تمام شده، میروم حرف یاد بگیرم. آدم باید حرف بزند.
میروم، چون این را انتخاب کردم. میروم اما نه به آن راحتی که معمولا همهی دوستانم فکر میکنند و نه به آن راحتی که خودم نمایش میدهم. اکنون دیگر نه دبیر تحریریه مجلهای هستم، نه روزنامهنگار هیچ خبرگزاری. اکنون تور و تدریس و تحقیق و رادیو و تلویزیون و انجمن و جلسه و تلفن را وامینهم و میروم.
اکنون اتاقم را با همهی اندیشههایی که هر شب در آن شبنشینی خوشایندی داشتم، ترک میکنم. اکنون کسانی را که دوستشان دارم – دوستم دارند، تنها میگذارم. اکنون چشم بستهام بر حسرتها و غصهها و بغضها، میروم. این را انتخاب کردهام.
سهشنبه، ۲۴/۶/۱۳۸۸ سفر دوماههام را آغاز میکنم. میروم به اروپا: سوئیس، فرانسه، یونان و بعد ایتالیا و شاید هم آلمان…شاید هم بیشتر. بستگی دارد.
دیدگاهها
بـــــه بـــــه… چــه عـــالی..
خوش بگذره.. عـــالی بگذره و زیبـــا..
پـربار می روید.. پـربارتـر بازگردید..
موفقِ موفق باشید، ســلامت و شـــاد
مراقب خود باشید
سلام
گاهی دعاها مستجاب نمی شوند … شاید بس که خبیث هستند!
ولی حالا نمی توان و نباید گفت جز : ” سفر به سلامت . ”
با آرزوی بهترین ها
باد! تو اکنون فقط بادی! باد بارور!
ماندن را وا نَـــهــا
آزادی همواره رهایی بخش است
و ماندن، اسارت در اوج تمنایی است
هم صحبتی با دیوار، نوید بخش نیست
باید بروی… تا نو شوی
از نو بیافرینی..
تــــا… جهانی دگر آفرینی..
باید آموخت تغـییر را
از بن و ریشه تغـییر را..
آری.. رفــتن.. رهـایی است.. چون مـوج
تصمیم داری اول کجا بروی؟ خیلی زمان خوبی است چون نسترن و پدربزرگش هم دارند با هم می آیند اینجا. بانسترن تماس بگیر و آمدنتان را با هم هماهنگ کنید. چون من در تدراک کارهای یک سفر به پیزا، فلورانس و رم هستم. حتما با نسترن تماس بگیر.
آرش گرامی خیلی خوبه که چنین تصمیمی گرفتی
بر این باورم که با دستی پر باز خواهی گشت
یاد سفری که باهات داشتم نیک، خیلی با ارزش بود
می دونم که سفرت بی مانند خواهد بود و گزارشی که خواهی داد راهی برای دیگر دوستان…
من نیز پس از سربازیم آغاز می کنم زندگی تازه ای رو با سفرهای بسیار
سفر نباید همه چیزش تعیین شده باشه، باید بری باهاش درگیر شی و با هم پیش برید
می دونم که این حرف ها برای مرد سفر سالها پیش بیان شده و در نگرشش هست
به امید دیدار
ارژنگ اگه هنوز یادت باشه
پس خوابت تعبیر شد
امیدوارم سفر الهام بخشی باشد
به هر حال سفر برای تو
و نوشتن برای من
و فیلم برای دوست نازنینمان
یک ضرورت است
گریزناپذیر
تا بروی و برگردی هم
من این وبلاگ درمانده را به اثر یگانه ام تبدیل خواهم کرد
هر روز اینجا بنویس
تا ما هم هر روز با رویاهات همراه شویم
هر چی فکر کردم که چیزی به عنوان بدرقه راهتان بنویسم، ذهنم خالی بود.
دستی به شانه هایت می زنم و می گویم سفر به خیر. آرزوی سلامتی.
شاید این بار خیلی حسودیم شد … منم در انتظار یک روز رفتنم … سفر به سلامت
فقط یه چیز :
سفرت به خیر اما تو و دوستی خدا را چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را
به امید دیداری مجدد…
سفرت بخیر اما
تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه ها، به باران برسان سلام ما را…
چه کار خوبی می کنید… سفر بخیر
تبریک فراوان…خیلی خوشحالم که کارهات درست شد و داری میروی، خیلی دوست داشتم سفری باشه که با هم همراه باشیم اما و فقط اما شاید وقتی دیگر …فرصتی است که همیشه دست نمی دهد، پس برو تا بینی و تجربه کنی آنچه فقط در سفر می شود دید و تجربه کرد و امیدوارم پایه و اساس خوبی باشد برای تحقیقات آینده ات مخصوصا یونان …و در آخر خوش بگذره و سلامت باشی.
پشت دریا شهریست
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد ازین خاک غریب…
……..
سفرت زیبا
هنوز تنهایی در پرلاشز قدم میزند،اما هدایت تنها نیست.خودم دیدم که با بوف تنهایش خروس قندی می خورد…
به پاریس که رسیدی سلام مرا به هدایت و بوف اش برسان
سفر چه واژه غریب و دوست داشتنی, سفر راهی برای رسیدن. آرش جان خوشحالم که کارهایت ردیف شد و حالا مسافری و راهی سفری طولانی. می دانی که چقدر دلم می خواهد این جوری ساده و بی دغدغه ای پایم را به سفر بگذارم. خوش بگذره. خیلی زیاد و سلام ما را به آسمان های دیگر برسان
سلام خیلی خوشحال شدم امیدوارم بهت خوش بگذره اگه وقت کردی گزارش سفرهات رو بذار توو ساییت خوش بگذره
گون از نسیم پرسید :
به کجا چنین شتابان؟
هوس سفر نداری نه داری!!
خوش بگذره شدید الحن….
از سفر بازگشته ام، سفر از من باز نمی گردد
رفتن که خوبه اما وقت برگشتن از سرزمین های آزاد به وطنی که تن به تن برابرت قد علم می کنه و گردن می کشه و برادر کشی می کنه و بهت دروغ میگه و دائم حذف و سانسورت می کنه طوری که خودت از خودت بیزار می شی و از همسایه ات بیشتر…وطن عزیزه اما بازگشت از سرزمین های انسانی، هرچند که تاریخ چندان روشن تری نسبت به ما ندارند ، اما خب حرف ،حرف این روزهای جهانه دوستم….با خودت کمی شادی حقیقتا حقیقی و انگیزه برای زندگی و چیزی بیش از حرف و امید های واهی بیار … طوری سفر کن که فرق بین آسمان شهر ما و آنجا رو بفهمی پسر جان….
ما هم با آگاهی از بیهدگی منتظر روز قدس می مونیم…. سوغات هم بیار اگر هم شد دیگه برنگرد
سلام.قطعا دل کندن و رفتن،کار راحتی نیست،اون هم در این شرایط اجتماعی و اقتصادی…به همین خاطره که گاهی به آرش نورآقایی نوعی،غبطه می خورم.چون با همه سختی ها رفتن به دنبال خواسته اش رو انتخاب می کنه..سفرت خوش.
اول این متن یک شعر نوشته ای ود ر آن با نقطه چین و نقطه یک بازی تصویری فوق العاده کرده ای. نقطه چین های متناوب بعدی را بردار. خود شعرت گویا است. نقطه و نقطه چین هم در این شعرت معنا دارند.
با سلام
آنچه را که دوست دارم بعنوان ره آوردی از سفر برای ما بیاوری ، سلامتی و بهروزی شماست. شاد و پیروز باشید و چیزهای جدید بیاموزی.
hatman bad az safar harfhaye taze dari va ma moshtaghim ke harfhaye taze beshnavim .omidvaram safare sheget angizi dashte bashi.
س…
سفر بسیار خوبی براتون آرزو میکنم. لذت ببرید و مواظب خودتون باشید.
و بدونید که دوستانتون در سفر(از طریق سایتتون)شما رو همراهی خواهند کرد.
موفق باشید.