باد
نفسش را نگه داشت
تا مبادا دستی به مویت بکشد
بیاجازهی من
………………………………………………………….
در آن آفتاب صبح
که نور بر گونهات بوسه میزند
نسیم
پیغام من را
به موی تو گره میزند
………………………………………………………….
کمر استکان را که گرفتی
بخار
راهش را گم کرد
و لبهایت در آن لحظه
گفتنیتر از شعر بودند و
نوشیدنیتر از چای
………………………………………………………….
اگر «ل» نبود
از «لاله» جز آه سردی نمیماند
و از «بلبل» نجوایی بیمعنا
………………………………………………………….
چشمت ز پیالۀ لاله مست است
ساقیست بهار، نازپرست است
………………………………………………………….
در سکوت آب قایقی آرام خفته بود
مهتاب آهسته بر تن دریا دست میکشید
باد نغمهای ز روزگار رفته میسرود
در قطرههای اشک، چه رازها که ناگفته بود
دیدگاهها
گفتنی تر از شعر،
همان
رویای کلمات بی رویاست
………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.