حرف‌های نستعلیق

بهشت بهار را که می‌بینم

عاشق عقوبت گناهی می‌شوم

که منجر به هبوط باران شد.

……………………………………………………………

از دست بهار ترفیع درجه می‌گیرد

گل

از «-‌ِ» به «-ُ»

……………………………………………………………

به این می‌اندیشم که «زندگی» در کل، چرکنویس است یا پاکنویس؟!

……………………………………………………………

در پس سکوت دل‌های «شکسته»

چه بسیار حرف‌های «نستعلیق» نشسته

……………………………………………………………

نه این زمین،

نه آن اجرام آسمانی،

هیچ کدام

چنان جاذبه‌ای نداشتند،

ولی مگر کهکشان چشمانت چقدر چگالی دارد

که چنین در چرخش مدار تو گم شده‌ام.

……………………………………………………………

از خاک تنم

شکوفه می‌روید

با آمدنِ بهارِ تو

……………………………………………………………

بی‌نیاز از «ما»

«زن» جاری است در «زمان»

نرم و ماندگار

دیدگاه‌ها

  1. سیما

    مسخِ آخرین نسخ شدم.
    ……………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس بابت ارائه نظر

  2. سمیرا

    بی‌نیاز از «ما»

    «زن» جاری است در «زمان»

    بازی قشنگی شد با کلمات.
    ……………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *