گردشگری ادبی در قالب سفرهای عاشقانه

شاید قبلا هم عرض کرده‎ باشم که به منظور اشراف هرچه بیش‎تر بر موضوع “گردشگری ادبی” و و هرچه بهتر برگزار شدن “همایش گردشگری ادبی” مطالعاتم را بر روی آن متمرکز کرده‎ام و به نتایج جالب توجهی هم رسیده‎ام.

مثلا با خواندن “جامع‎الحکایات” (ما جامع‎الحکایات‎های بسیار داریم که بنده یکی از آن‎ها را مطالعه کردم که بر اساس نسخه‎ی آستان قدس رضوی تدوین شده است) متوجه شدم که در قصه‎ها و افسانه‎های ایرانی تفکر جغرافیای جهانی (به عبارتی همان جهانی‎‎ شدن) نمود بارزی دارد.
شاید بتوانم این‎طور تفسیر کنم که وضعیت جغرافیایی سرزمین و روند تاریخی مملکت ما، تفکر ایرانیان را به‎گونه‎ای شکل داده که همیشه کشورشان را در یک پیوست (و نه گسست که این روزها از طرف دولت به مردم تحمیل می‎شود) عمیق با جهان و جهانیان فرض کرده‎اند.
به‎عبارت دیگر زناشویی و ازدواج در قصه‎ها و افسانه‎ها و اسطوره‎های ایرانی پیوند‎های جغرافیایی را به طرز ملموسی خاطر نشان می‎کنند. به طور مثال دیدارها و عاشق‎شدن‎ها و ازدواج‎ها در افسانه‎ها این‎گونه‎اند:
پسر پادشاه ختا و دختر پادشاه یمن
پسر قیصر روم و دختر پادشاه خوزستان
پسر پادشاه روم و دختر فغفور چین
پسر پادشاه مشرق و دختر شاه مغرب
دختر پادشاه چین و پسر پادشاه کرمان
شاهزاده‎ی ایران و دختر پادشاه روم
پسر پادشاه قسطنطنیه و دختر پادشاه ختای

علاوه بر توجه به جغرافیای وسیعی که در عنوان‎های بالا دیده می‎شود موضوعات جالب دیگری را در قصه‎های دیگر می‎توان یافت. به عبارت دیگر در همین قصه‎ها گاهی می‎توان رد پای تاریخ را گرفت که مثال بارز آن داستان “پسر قیصر روم و دختر پادشاه خوزستان” است.

اشارات دیگری هم در “جامع‎الحکایات” دیده می‎شوند که برخی از آن‎ها عبارتند از: ارتباط ادیان (در داستان عظیم بصره‎ای و دختر داود یهودی)، نادیده گرفتن یا درهم کوبیدن اختلاف طبقاتی (در داستان‎های درویش ادهم و دختر پادشاه فارس، قصه‎ی جوان طالب علم و کنیزک، عاشق‎شدن پادشاه‎زاده و باغبان‎بچه بر دختر زاهد)، شهرهای عجیب (شهر بنفش‎پوشان)، تکوین سفر (اگر نگویم در همه، در بیش‎تر این داستان‎ها سفرهایی صورت می‎گیرد) و …

یکی دیگر از کتاب‎هایی که مرور کردم و دوست‎داشتنی و مفید یافتمش، کتاب “اسطوره‎های عشق و عاشقی در چند عشق‎نامه فارسی” اثر “جلال ستاری” است. مثلا متوجه شدم که “مهر” و “وفا” نام دو عاشق و معشوق در ادبیات فارسی است و همین طور است “ناز” و “نیاز” (داستان ناز و نیاز در جامع‎الحکایات است)، “شمس” و “قمر”، “گل” و “نوروز”، “سوز” و “گداز”.

متوجه می‎شوید که انگار در این‎ قصه‎ها، واژه‎ها با هم ازدواج می‎کنند. ما معمولا مهر و وفا، ناز و نیاز، سوز و گداز، شمس و قمر (یا همان ماه و خورشید) و … را با هم به‎کار می‎بریم و نمی‎دانیم که این‎ واژه‎ها جان دارند، حس دارند و عاشق هم هستند.
اگر این واژه‎ها را قطره‎ای از دریای ادبیات بدانیم و قصه‎ها را بخوانیم و بدانیم که برای رسیدن این عاشق و معشوق‎ها به همدیگر، باید سفرهایی صورت گیرد، به گردشگری ادبی (از یک زاویه‎ی کاملا متفاوت و خلاق) نزدیک شده‎ایم.

راستش بنده کیف کرده‎ام از این‎که با واژه‎هایی آشنا شده‎ام که نه تنها عاشقند بلکه سفر می‎کنند.

باز هم عرض می‎کنم، چه دیوانه بپندارندم، چه بی‎سواد، با شیفتگی تمام اظهار می‎کنم که گردشگری ادبی، یکی از مهم‎ترین شیوه‎های رونق گردشگری در کشورمان، ایران است و ما با تمرکز بر این نوع از گردشگری می‎توانیم هم ادبیات‎امان را نجات دهیم و به دنیا بشناسانیم و هم گردشگری‎امان را.

پی‎نوشت: برای آشنایی هرچه بیش‎تر با گردشگری ادبی کتاب‎های بسیاری هست که می‎توان آن‎ها را مطالعه کرد اما این‎ها را هم در نظر داشته باشید:
شاهنامه فردوسی، هفت پیکر نظامی، هشت بهشت دهلوی، الهی‎نامه عطار، هزار و یک شب، جوامع‎الحکایات، تاریخ اساطیری ایران، زندگی‎نامه ادیبان، شاعران و عارفان، سفرنامه‎‎ها، رمان‎ها

دیدگاه‌ها

  1. ونوشه

    عشق و عاشقی را دوست می دارم
    دغدغه های عاشقانه را دوست می دارم
    این ایده را دوست می دارم
    ایران را دوست می دارم
    قصه هایمان را دوست می دارم که
    پراند از صلح و عشق و دوستی
    می دانم که از همه ی این ایده ها
    کودکی متولد می شود که همه عاشق اش خواهند بود
    موفق می شوی
    …………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. قربانت. با کمک تو و بقیه موفق خواهیم شد.

  2. مجتبی گهستونی

    با درود به آرش عزیز و تشکر از تحقیقات مفصل جنابعالی. وقتی از پیوند پسر قیصر روم و دختر پادشاه خوزستان سخن می گویی لابد ارتباطی هم بین رومیان و ساخت و سازهایی که در دوره ساسانی در شوشتر انجام داده اند وجود دارد. با این حال موضوع دیگری راه م می خواستم اشاره کنم و آن اینکه گاهی در قدیم پیوند ناخواسته و با دلیل بین دو زوج از دو طایفه از دو ایل مثلا چهارلنگ و هفت لنگ هم در جغرافیای زندگی افراد نقش به سزایی می گذاشت به گونه ای که همین ازدواج باعث می شد در حوزه جغرافیایی ایل تغییراتی بوجود آید. چند روز پیش برای همین موضوع به یکی از مناطق بختیاری سفر کردیم تا در خصوص نفوذ یک طایفه به نشیمنگاه طایفه دیگری بر اثر قتل و در نهایت خونبس کردن گزارش تهیه کنیم. با ازدواج دو دختر از طایفه مهاجم به طایفه مقتول باعث شده بود جابه جایی های جغرافیایی صورت بگیرد که پس از دهها سال بار دیگر خانواده مهاجم بر اساس اسناد و مدارک دست نویس مدعی شوند که اینجا محل زندگی آنها بوده است که اکنون طایفه مقتول از ایلی دیگر در آن سکنی گزیده است. جالب توجه اینکه این نشیمنگاه و مراتع چنان بکر و زیبا است که اکنون ارزش فراوانی پیدا کرده است.
    …………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. قربونت. پرا برای همایش، مقاله نمی دی؟

  3. Banafsheh

    درود بر اقای ارش

    از این همه علاقه و پویایی به وجد امدیم.
    افرین بر شما و نوشته هایی که موجب تنویر افکار دوستداران فرهنگ و ادب و گردشگری ایران زمین هستند.
    ایده هایتان همچون درخت زیبایی که در سفرتان گرفته اید همیشه سبز و تناور باد.

    بینهایت سپاس
    …………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس. اگر امکان داره برای همایش مقاله بده.

  4. کیخسرو

    با درود و احترام بر نور آقایی عزیز ؛ نگرش نو و همت شما در گسترش این نگاه به گردشگری ستودنی است. نخستین بار ارتباط گردشگری با ادبیات را در آگهی فراخوان شما دیدم. این دیدگاه بی تردید گردشگر را از صرف تفریح به ژرفای فرهنگ ما خواهد برد. شناخت و آگاهی ما ایرانیان نسبت به فرهنگ ایرانی اگر اغراق نکرده باشم بیشتر “ناخودآگاه” است! اما این ارتباط می تواند خودآگاهی فرهنگی ما را در دنیای جدید گسترش دهد. من مدتی است در این اندیشه ام چگونه می توان گردشگری را از صرف “تفریح” به نوعی شناخت و آگاهی تبدیل کرد. بی شک می دانید که عرفا و صوفیان ما در سیر و سلوک خود اصطلاحی دارند به نام “سیر آفاق و انفس” . من چنین می اندیشم که گردشگری حداقل می تواند سیر آفاق صوفیان را تداعی کند و به گونه ای شناخت ما را به هستی ژرفتر نماید. حتی این سیر در آفاق موجب سیر در انفس یعنی فکر و ذهنمان خواهد شد. امیدوارم گردشگری در زندگی ما ایرانیان امری زائد تلقی نشود به طوری که بود و نبود ان به جیب ما بستگی داشته باشد!بلکه همچون امری حیاتی نگریسته شود که حتی می تواند تا حدودی هویت ما را رقم زند. این کار شما آغاز مرحله ی جدیدی از گردشگری در ایران تواند بود. موفق باشید.
    …………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. قربانت. سپاس از لطفی که داری. برای اینکه همه با هم پیش بریم، برای همایش مقاله بدید و اطلاع رسانی کنید. سپاس از شما.

  5. mirzajai

    کاش اهل روستای بزم بوانات بودم http://pnnews.persianblog.ir/post/230
    …………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. بهتره تو اهل همون نوش آباد باشی. به جای اینکه بخواهی جای اون آقا باشی ببین مشکل کار خودت کجاست دوست من. این همه تقصیر رو گردن دولتی ها و نوش آبادی ها و … ننداز. درضمن تو اون آقا رو نمی شناسی، من می شناسم، اینکه مثل اون نیستی، خیلی چیزی رو از دست ندادی.

  6. سمیه

    سلام
    از اونجایی که ادبیات با درون انسان سر و کار داره در پیوند دادن آدمها میتونه نقش بسزایی داشته باشه.
    در ضمن مطلب بسیار نو و جالبی بود از خوندنش لذت بردم
    …………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. خوشحالم و موفق باشی.

  7. زهرا

    سلام
    عرض ادب خدمت جناب نورآقایی
    بنده به شخصه از خواندن مطالب وبلاگ جنابعالی به وجد میام.و یه تبریک ویژه عرض میکنم خدمت شما بابت وبلاگ پربار تون.
    و مطمئن هستم که برای اکثریت خوانندگان وبلاگ شما هم این حس کنجکاوی و برانگیختگی نویسندگی به وجود آمده است یا حداقل این که ردپای از حس زیبای خاطره نویسی / یا به عبارت دیگه سفر نامه نویسی را در اذهان مخاطبتون به جای گذاشته اید مطالب را آنقدر زنده و پویا و قابل درک و ملموس بیان می کنید که بنده به هیچ وجه از خواندن آنها خسته نمیشم و مشتاق این هستم که هر روز به وبلاگ شما سری بزنم و مطالب جدید را دنبال کنم . به این خاطر که بنده دانشجوی ترم آخر مدریت جهانگردی هستم سعی بر این دارم تا از تجربیات عزیزانی چون شما استفاده کنم.
    البته یه نکته حائز اهمیت دیگر در نوشته های شما این هست که حس ایده پردازی فوقالعاده ای را به مخاطب القا میکند. و بنده به شخصه از نوشته های مرطبت با سغرهاتون یا سفر نامه نویسی شما ایده های جالبی را گرفته ام. امیدوارم که همیشه ی روزگار این چشمه ی جوشان و خلاق ذهن شما استاد گرامی پربار و پر از سرزندگی باقی بماند و در روزگار آتی شاهد موفقیت های روز افزون شما باشیم.
    …………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. خیلی سپاسگزارم از شما. به امید دیدار و موفقیت.

  8. mirzajai

    ممنونم از توصیه های استادانه ات.فقط این را می دانم چاپلوسی و دروغ و دزدی و خیانت به مردم و تاریخ کشورم در ذاتم نیست استاد شک ندارم اگر اینهایی که مخالفند به خاطر این است که مجبورم کنند از ارزشها و آرمانها و هدفم دست بردارم و در مسیری قرار بگیرم که آنها برایم مشخص می کنند. زهی خیال باطل.
    …………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. موفق باشی.

  9. شکورا آذرخشی

    “باز هم عرض می‎کنم، چه دیوانه بپندارندم، چه بی‎سواد، با شیفتگی تمام اظهار می‎کنم که گردشگری ادبی، یکی از مهم‎ترین شیوه‎های رونق گردشگری در کشورمان، ایران است و ما با تمرکز بر این نوع از گردشگری می‎توانیم هم ادبیات‎امان را نجات دهیم و به دنیا بشناسانیم و هم گردشگری‎امان را.”
    like 😀
    ……………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس.

  10. سیما سلمان‌زاده

    عجب جانی داشت این یادداشت!
    «سفر واژه‌ها» عااالی بود.
    حالا حس می‌کنم جای این نگاه در مجموعه مقالات چقدر خالی بود.
    بگذریم؛
    امشب پایان همین یادداشت اتراق می‌کنم.
    ……………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. کلی کار نکرده هست که باید انجام بشه.

  11. Masi

    مگه میشه کسی، فردی، اهل دل و شناختی، دست اندرکاری این متن رو بخونه و بی تفاوت از کنار این حس عمیق ِ واژه های در سفر که عاشق همند بگذره؟!
    ای وای که مگه میشه بی تفاوت بود به این جذابترین موضوع در گردشگری…..موضوعی که جان و احساس و قدرت داره و نیروی محرکه ی گردشگری می تونه باشه.

    واقعا متن وزین و زیبا و پر نکته و جذاب و کاربردی هست استاد.
    ما باید قدر شما رو بیش ازین بدونیم.
    …………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *