در سفر هستم. یک گروه جدید را در یک مسیر تکراری همراهی میکنم.
با خودم فکر کردم، حالا که مسیر تکراری است و دلیلی ندارد از مکانها و جاذبههای سفر (که قبلا بارها و بارها نوشتهام) بنویسم، شاید بد نباشد بپردازم به ویژگیهای آدمهایی که در سفر میبینم:
یک مسافر (خانم) دارم که حدودا ۷۰ ساله است. رهایی خاصی در رفتار و گفتارش هست. نوع لبخند “ژوکوند” مانندی که به بیخیالی میزند بر لبهایش خوب مینشیند. از سفر لذت میبرد. میگوید “هر جا پیشنهاد میدهی، مرا هم ببر”.
امروز در رفتارش دقیق شدم. در جزیره “بورانو” (در نزدیکی ونیز) دیدم که داخل همه کوچهها سرک میکشد. راه میرود و راه میرود. چند لحظه از دور تماشایش کردم و حدس زدم به این میاندیشد که “باید همه این مسیرها را گام بزنم و از جلوی در همه این خانهها عبور کنم”. در صحبتهایش هم چیزی شبیه این طرز تفکر پررنگ است.
امروز صبح رمز گاو صندوق اتاقش را به من گفت و ادامه داد: “اگر اتفاقی برایم افتاد، یادت باشد که پولها و مدارکم را برداری”.
در راه برگشت به هتل، دعوتم کرد به یک قهوه. نمیدانم چرا -شاید به این خاطر که خیلی خسته و گیج بودم- جدی نگرفتم.
دوست دارم آن راه رفتنش -تنها به قصد گام زدن یا قصد تنها گام زدن- را پر از فلسفه بدانم. نمیدانم، شاید ربط داشته باشد به کیارستمی.
دیدگاهها
سلام
چه خوب آرش. دل زنده ست این خانم. مصاحبتش لذت بخشه.
سفرت خیلی خوب باشه. سرشار از لحظات شاد و پر مکاشفه
امید هم خوبه، حتی امید راه سپردن در این کوچه ها شاید در هفتاد سالگی!!
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از تو که همیشه خوبی و محبت داری.
ﮐﯿﻨﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﻋﺸﻘﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ!
ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﻮﺩﻩ ﺍﻡ
ﺩﻭﺳﺖ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺰﯾﻨﻢ…
زنده یاد “ﻋﺒﺎﺱ ﮐﯿﺎﺭﺳﺘﻤﯽ”
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از شما.
سلام
ماشالا بانو
من هر مرد و زن بالای ۷۰ را اطرافم دیدم امیدی جز مرگ ندارند
خیلی برایم جالب بود و قابل احترام و ستایش این بانوی بزگوار
و ای کاش انگیزه و امید به زندگی و سفر و ….. را برای بقیه هم میگفتن تا یاد بگیرند
اما من چندی کوچکتر از ایشان را که در محل کارم دیدم تجرد عامل اصلی سفر آنها بود و البته داشتن مادیات برای سفری راحت !
موفق و سلامت باشید
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس.
سلام. چقدر خوب که اینجا خبرهای خوش درج می شه, چقدر خوب که سفر هستید, چقدر خوب که همسفرهایی دارید که دلیل نوشتن می شن … می گن کیارستمی قصه گوی خوبی بود و صد البته که کادربندی هایی عالی داشت, چقدر خوب که یاد او یک قصه با یه کادر عالی خلق کرد … پیروز باشید.
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام بر مهدیس. همین.
درود
الان که متن رو می خوندم ناخوآگاه خودم رو در قالب اون خانم دیدم…
حس کردم یا تصمیم داره لحظه ها رو قوی تراز قبل در ذهنش ثبت کنه یا با مغزی انبوه از روزهای خوش جوانی به شبیه سازی خاطراتی می پردازه
من این حس رو بارها تمرین کرد م… حتی در کوچه های شلوغ تهران!
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. زنده باد شما.
شاید آمده که همین را یادت بدهد قدم زدن برای قدم زدن. نوشتن برای نوشتن این بزرگترین فلسفه زندگیست رپیق!
خوشحالم آرش برگشته. دوست دارم که خودت رو می نویسی. این تنها راه رهایی از همه فشارها برای آدمهایی مثل من و تو که ملجائی غیر از نوشتن ندارن.
این جوشیدنهات خبرهای خوبیه برای من رپیق! به دندون مصنوعیهایی فکر کن که سالها بعد موقع خندیدن از دهنت پرت میشن بیرون. اون وقت تو قدم می زنی مثل همین خانم قدم زدن فقط برای قدم زدن.
شاد باشی رپیق
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از محبتت.
سلام
سفرتون خوش
اما ایکاش دعوت قهوه ایشون رو می پذیرفتین
نمی دونم اما بی دلیل رد کردن دعوت کسی چندان خوشایند نیست
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. موافقم با شما.
آقای نوراقایی عزیز یه سوالی داشتم، چه جوری میشه با سفرهای گروهی شما همراه شد؟ با آژانس خاصی همکاری میکنید یا به نحو دیگه ای باید مطلع بشیم؟
ممنونم.
…………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. من با آژانس ایوار بیشتر همکاری می کنم. از اونها بپرسید بهتون میگن. سپاس از اطهار لطفتون.
عاااالیه آرش..
واقعا ممنون از این نگاهت بالاخره…
خیلی وقت بود فکر میکردم چه خوب میشه اینچنین نگاهی رو هم با ما سهیم بشی.
لطفا اگر حوصلهش رو داشتی، بازم به این شیوه بنویس فراموش نکن
زنده باشی
…………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. از نوشتن دست نمی کشم، وقت و حوصله پیدا خواهم کرد. سپاس از تو.
از هر چیزی می نویسین شگفت انگیز میشه….از بنا، کتابها، اسطوره ها، وقایع، زیبایی ها، زشتی ها……..حتی حالا آدم ها
خیلی متفاوت و زیبا بود.این سبک رو خیلی دوست داشتم.اگر خودتونم دوسش داشتین بیشتر بنویسین از آدمها…..
دعوت به قهوه رو می پذیرفتین، درسته که ” در آرزوی تلخی یک قهوه تنهایی” نبود… اما سه تا از چهار تا آیتم رو داشت، فقط خیلی تنهایی نبود.
………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. باید از آدمها بیشتر بنویسم. دنیای فوقالعادهایه.
سلام
یک خانم سرزنده بوده و دلش هم جوان
خیلی هم عالی
………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. بله. دقیقا.