نشد

کِی بود…
کِی بود که در تاریخ نبود،
آدم سقوط نمی‌کرد، مسیح صعود نمی‌فروخت،
غول شفا می‌داد، مار نمی‌دزدید.

کجا بود…
کجا بود که به زمین شبیه نبود،
آیینه نمی‌لرزید، نطفه نمی‌رنجید،
آتش فلسفه می‌‌افروخت، سینه‌ی درخت پیدا بود.

کِه بود…
کِه بود که بی‌گمان در خواب دیدم،
برای آب مناجات می‌کرد، به آسمان سجده می‌داد،
در شراب می‌فهمید، با نان می‌رقصید.

دیدگاه‌ها

  1. نسرين

    سلام.
    شما نثرِ ِفوق العاده ای دارید اما زبان ِ شعرتان به شدت فلسفه زده است( و این می تواند به خاطر تمرکز شما روی کتابهای فلسفی باشد).بگذارید در شعر، حس هایتان میدانِ کلمات را در دست بگیرند .شعر رستاخیز کلمات است . برای رسیدن به این رستاخیز حس هایتان باید به جان ِ
    تشنه ی کلمات برسند.
    با آرزوی موفقیت برای شما.
    ……………………………………………
    جواب: اردتمندیم قربان

  2. N

    سلام …. دلم مناجات می خواست … می خواست فلسفه ی نان و شراب را با رنجش آتش از آینه ها در هم کند تا جای سینه ی مسیح را بر درختی که پای در آب داشت و نگاهش نگران آسمان بود ، از هبوط تا سقوط ، از نگاه ماری عاشق به گنجشکی که صعود را در نطفه کشت، بنگرد و نه غولی گرسنه که نامش قبل تر ها در تاریخ آدم بود و شفای زمین را از خواب می دزدید و به آسمان هبه می کرد تا چشمانش در سجده به نگاه حوا نلرزد …
    اما … بی گمان نشد …!!!

  3. nashenas

    salam adamhaye ziadi ra mishenasam ke aslan nemidanand cheghadr khoshbakhtand anha beghadri dar khoshbakhti ghargh shodehand ke digar an ra nemibinand bishtare mardom zendegi nemikonand faghat midavand va aslan motvajehye manazere zibaye mohite arame atrafe khod nistand vali man tasmim gerefteham ke sare rah benshinam va shadihaye koochak ra jame konam rasti vaghean borje ifel ra didehied shoma paris raftehied dar ketabi khandeh boodam ke paris shaeranehtarin va romantiktarin shahre donyast zabanash zabane oshagh ast moosighi anha adam ra be donyaee az sehro afsoon mikeshad va moosighi ast ke eshgh ra bidar mikonad agar man nesbat be yek dard masooniat dashteh basham haman darde kharid ast man dar hameye omram safar narafteham az vaghti beyad daram ta baad az daneshgah ta hamin hala donyaye man mahdood be chahar divariye khaneh ast vali man aslan be in mozoe ahamiyat nemidaham az sobh ke bidar mishavam naghashi mikesham ketab mikhanam va else va hala ba vojoode shoma adam az in donya che mikhahad
    …………………………………………………………………..
    جواب: سلام. امیدوارم موقعیتی برات پیش بیاد که خیلی سفر کنی

  4. سوزان خدیو

    سلام،(آدم سقوط نمی کرد-مسیح صعودنمی فروخت)ممنون بسیار زیبا،ساده و سنگین بود،یه استاد توی همۀ کارها استاد بودنش رو نشون میده،باز هم ممنون خیلی زیبا بود،امیدوارم همیشه شاد باشید.
    ……………………………………………….
    جواب: سلام و سپاس

  5. شراره

    ققنوس را کشتن روا نیست
    عاشق ِ دیوانه را بر دار کردن کار ِ ما نیست
    آن ره ِ ابریشمین را،.. کاروان نابود کردن، ســـاربان را له نمودن، راه ِ ما نیست
    ناژ و سروم ریشه کندن زان ِ ما نیست
    راستی را کاست کردن، زانیه بر سنگ کردن، ناصیه بر خاک کوفتن، قال ما نیست

    گویدم پس باز؛
    نیستم من.
    کیستم من.
    گیــــــج هستم.

    لیک ناگه بی گمان بی گاه
    نا گزیرم تا ببینم؛ پـــــــوچ و خالی… بی رهی ابریشمین…
    هیـــچ آن سروی در این برزین…

    پس چرا در خواب بینم باز:
    هوای یار می آید به کویم
    نال ِ حقم من رسد گوشم
    رقص آتش می کشد روحم

    جرعه جرعه باز می جویم شراب
    نـــور می بینم پگاه،
    راه می افتم به راه…

  6. سیما سلمان‌زاده

    امیدوارم‌ به اندازه من از مرورش لذت برده باشید
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  7. Masi

    نمیشه استاد …

    اینها برای آدمیزاد طراحی نشدن…
    ……………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. نمی‌دونم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *