پس چرا اینگونه ایم؟!!

دیروز به دفتر پستی منطقه X رفتم تا برای تعویض کارت ملی فعلی و گرفتن کارت ملی هوشمند جدید اقدام کنم.

همان ابتدای کار، متصدی باجه ای که قرار بود فرآیند تعویض کارت از آنجا آغاز شود از من خواست تا به باجه دیگری در چند متری اش بروم و تاییدیه کد پستی بگیرم.

در این باجه جدید بعد از اینکه حدود ۱۰ دقیقه معطل شدم تا نوبتم برسد، شماره تلفن خانه امان را گفتم. خانمی که متصدی این باجه بود برگه ای برایم پرینت گرفت و به دستم داد و تقاضای ۲۳۰۰ تومان کرد.

به او گفتم: “من خودم کد پستی امان را می دانستم، چرا برای سوالی که جوابش را می دانم باید پول بدهم؟”

جواب نداد.

به باجه قبلی برگشتم و همین سوال را تکرار کردم.

گفت: “شما می دانید، همه که نمی دانند.”

فقط نگاهش کردم!!!

قرار است کارت ملی هوشمند بدهند، ولی آن قدر سیستم خودشان هوشمند نیست که اطلاعات در یک شبکه کامپیوتری باشد و ارباب رجوع برای گرفتن جواب یک سوال به کامپیوتر دیگری رجوع نکند و زمانش را از دست ندهد.

به باجه دیگری رفتم و برای انجام کارها!!! مبلغ ۳۳۳۰۰ تومان درخواست کرد.

گفتم: “کارتخوان دارید؟”

نداشتند.

مسوول باجه گفت: “فقط پول نقد.”

یعنی اداره پست کارتخوان ندارد!!! جالب اینکه از قبل هم هیچ اطلاعی نمی دهند که چقدر باید پول نقد به همراه داشته باشیم.

همان مسوول گفت: “برو آنجا (اتاقکی در کنجی از اتاق)، عکس بگیر.”

گفتم: “عکس دارم.”

گفت: “قانونش این است که اینجا عکس بگیری.”

با خودم گفتم:

حتما قانونش این نیست که همه پشت میزشان باشند. حتما قانونش این نیست که کار مردم را درست راه بیندازند. و حتما قانونش این است وقتی من پشت باجه معطلم، همکار متصدی باجه بیاید تا جوک جدیدی را که همین الان برایش پیامک کرده اند، بخواند تا بخنندند و ک. ل. من که انجا ایستاده ام.

دیدگاه‌ها

  1. سیما(سلمان زاده)

    این برخورد هم مصداق کامل دیگری از “کار را به کاردان سپردن است” و متاسفانه نه عجیب است و نه غریب!!!
    پیشنهاد می کنم با درج شعبه پستی این مطلب را برای “الو شرق” و “۸:۳۰” و از این قبیل ارسال کنید
    هیچ چیز بدتر از بی تفاوت بودن نیست…
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

  2. انجمن نادانان جوان

    توقع داشتن از یک گاو برای انجام صحیح کار اداری
    مثل اینه که از درخت موز توقع گیلاس داشته باشی
    اون کارش اصلا ی چیز دیگه است
    و این یکی هم یک ماهیت دیگه داره که در ذات با هم فرق دارن
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  3. سوفی

    سلام آقای نورآقایی
    تو رو خدا نگی که تازه هفته پیش به ایران بازگشتی باورم نمیشه!
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. نه، تازه برنگشتم ولی ایرادم اینه که به بی نظمی عادت نمی کنم.

  4. مه مطهر

    ای بابا دلت خوش ک.ل هممون که داریم نفس می کشیم. قشنگ حالم به هم خورد.
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. تهوع مزه آشنایی داره برای ما.

  5. مهرزاد

    به قول یک کلیپ برازجانی: “قُرُمساقَل اوضوی پیل چه درست کردنه!!”
    یعنی: بی‌شرف‌ها (یا هرچه ترجمه‌اش کنید) برای پول چه اوضاعی به راه انداخته‌اند!!
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. برازجان حال آدم رو خوب می کنه، مخصوصا جمله هاش.

  6. سمیه

    سلام
    همه جا همینه. چند ماه پیش با آقای دکتر کیائی رفتیم کتابخونه ملی کارتمونو تمدید کنیم. به من گفتن تو لیسانس داری تمدید نمیکنیم. قانون عوض شده باید حداقل فوق لیسانس داشته باشی. گفتم اگه یه نفر سیکل داشته باشه ولی علاقه به کتاب خوندن داشته باشه یعنی نباید از اینجا استفاده کنه؟ گفت من مسوولش نیستم قانون اینه. رفتیم رو تابلو رو نگاه کردیم دیدیم یه امتیازاتی برای یه سری افراد قایل شدن. مثلا اونایی که کتاب تالیف کردن. آقای دکتر گفت خوب تو هم کتاب ترجمه کردی شاید قبول کنن. رفتیم تو قسمت اداری بهشون گفتم من کتاب ترجمه کردم. گفتن که ترجمه نه تالیف. باید کار علمی کرده باشی. دو تا شاخ رو سرم دراومد. گفتم یعنی ترجمه کار علمی نیست؟ گفت بیا حالا این فرم پر کن تا بررسی بشه هفته بعد تماس بگیر.(با خودم گفتم یعنی میخوان بررسی کنن که ترجمه کار علمیه یا نه) کلی خندیدیم. البته به قول شاعر خندۀ تلخ من از گریه غم انگیزتر است.
    این مساله یعنی اینکه اینها با بالا رفتن آگاهی مردم مشکل دارن. اونقدر برات محدودیت ایجاد میکنن که بی خیال بشی. البته که کور خوندن. چون اون کسی که بخواد آگاه بشه اونقدر میگرده تا آگاهی رو کسب کنه.
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. واقعا درد داره.

  7. مصطفی

    در این مواقع باید یه فحش آبدار (حداقل تو دلت) میدادی یه کم حال بیای ….
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. به جای یکی، حداقل ده تا فحش دادم، اما می دونم که راهش این نیست و البته حالم هم بدتر شد.

  8. zahra

    این خانه از پای بست ویران است استاد!
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. احتمالا همینطوره.

  9. مهدیس

    سلام. مرسی از عنوانی که براش انتخاب کردید. وارد ادارات که می شی تازه می فهمی داریم تا گردن تو لجن زندگی می کنیم. ولی خوب به قولی همه چیزمون به همه چیزمون میاد.
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. راستش عنوانش خوب نیست. متاسفانه حرمت گاوها رو نگه نداشتم.

  10. شهرام

    در اینجا چیزی که ارزش ندارد وقت است وتاوان این بی ارزش متاع( البته از نگاه اون جماعت ) را من وشما میدهیم …وصد البته باز هم بدهکار
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. موافقم.

  11. المیرا

    خب …بهتره بی خیالتر عمل کنید.. اعصابتون که از دم راه نیومده …وعمرت ….

    من معمولا جایی که کارم گیره شونه مثه مورد شما کاملا با صبوری تحمل می کنم (تا گندی عمدا یا سهوا به کارم نزنن…مثه اشتباه واردکردن هرکدوم .از موارد ویک دردسر جدید)

    اما اگه منافع خودم زیردست طرف نباشه و آسیبی نتونه بهم بزنه ……با خاک یکسانش می کنم و.بعدشم راحتم…..بی خیال
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  12. المیرا

    ….البته معمولاواصولا تو این شرایط کارمون گیرشونه که عصبی میشیم….ومن طبق اصول ومنافع ام!!!!سعی می کنم تحملش کنم …تا حس انتقامجویی طرف توکار من شگفته نشه….؟(که به کرات شاهدش بودم!!
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. خوبه.

  13. محمد

    گاوان خران بار بردار…………………….
    …………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  14. یوکابد

    حالا این تازه خوبشه
    …………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. آره، شاید.

  15. mina

    ما قبلا گاوداری داشتیم موجودات مهربونین……کاش عنوانش یه چی دیگه بود…..
    …………………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. متاسفم بابت انتخاب این عنوان.

  16. امین

    سلام آرش جان…اینکه تو سیستم های اداری ما ضعف هستش شکی درش وجود نداره…مثل نبود دستگاه کارتحوان…مثل نبود سیستمهای هوشمند و فقدان اتوماسیون مناسب اداری که ناشی از ضعف بعضی از مدیران عملیاتی قسمتهای مربوطه میشه و نبود بستر مناسب سخت افزاری…اما با نگاه به کامنتها آدم تاسف میخوره میبینه هیچ کس انصاف رو در نظر نمیگیره و برای اینکه آرش جان میخوان پیش شما خودشون رو عزیز کنن حالا برای چی …نمی دونم…الفاظ گاو و گاوداری و از این جور کلمات بکار میبره..
    اما اینایی که براحتی به کسایی که به مردم خدمات میدن چه کارمند یه اداره…چه راننده اتوبوس چه …فروشنده یه فروشگاه دولتی چه صندوقدار یه بانک ..چه متصدی یه داروخانه…تا به حال پیش خودشون فکر کردن اینا کی هستند…غیر از اینه که اینها پدر یا مادر یا خواهر یا برادر خودمون هستند….چرا ما همه فکر میکنیم …کارمند دولت ..فروشنده …راننده…پرستار ..و هر شغلی که به نوعی به مردم خدمات میدن جزیی از خودمون هستند و تافته جدا بافته نیستند …اینکه یه کارمند یه جوکی که براش اس ام اس شده و برای همکارش میخونه تا اون هم شاد بشه …این کجاش بده؟چرا این حق رو به اون کارمند نمیدیم که اون هم حق داره بخنده یا چای بخوره …خودمون رو جای اون شخص بزاریم …مگه اون هم انسان نیست؟من کاری با اون دسته از ادمای از زیر کار دررو ندارم ولی اون ادم که ماشین مکانیکی نیستش که یخواهیم یه ضرب کارکنه…..شما خودت تورلیدری…..نشده تا به حال خسته باشی از سوالای بعضا کسل آور مسافران.؟…نشده تا به حال تو سفر حال صحبت با مسافرها رو نداشته باشی؟…مشکل همه ما اینه که آرش جان هیچوقت خودمون رو جای طرف مقابلمون نمیگذاریم و فقط به خودمون فکر مکنیم…من خودم تست کردم…بیشتر هر موقع با جدیت با طرف مقابلم برخورد کردم خیلی نتایج مثبتی نگرفتم…نمیگم همه جا ولی خداوکیلی خیلی از مواقع وقتی با خوشرویی با متصدی مربوطه برخورد کردم باور کنین خیلی از جاهایی که امیدی نداشتم اون شخص تمام سعی خودش رو میکرد تا کارم انجام بشه….تو همه مشاغل آدم خوب وجود داره آدم بد هم وجود داره …ولی کافی هرجایی که میریم اول خودمون رو جای اون شخص بگذاریم…واقعا کارهایی که با مردم ارتباط داشته باشه طاقت فرسا هستش و اون کارمند یا متصدی رو فرسوده میکنه….امیدوارم آرش جان موفق باشی…وبلاگت رو واقعا تحسین میکنم…و آرزوی سلامتی و شادی حاودانه برات دارم…
    …………………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از نقد منطقی و کاملا به جای شما. هرچند این ها دلیل نمیشه که کسی وظیفه اش رو خوب انجام نده. اما به خاطر همین نقد، عنوان نوشته ام رو عوض میکنم و از اینکه از عنوان قبلی استفاده کردم، عذرخواهی می کنم.

  17. zahra

    امین نوشته است:
    جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ در ۸:۱۱ ب.ظ

    …اما با نگاه به کامنتها آدم تاسف میخوره میبینه هیچ کس انصاف رو در نظر نمیگیره و برای اینکه آرش جان میخوان پیش شما خودشون رو عزیز کنن حالا برای چی …نمی دونم…

    سلام دوست عزیزی که نمیشناسمتون . متاسفم بابت اینکه از دیگران میخواید انصاف رو رعایت کنند ولی خودتون به راحتی قضاوتی سخت و سخی از دوستانی که نمیشناسید انجام میدید.

    بنده خودم کارمند هستم . و دقیقا” کارم ارتباط مستقیم با ارباب رجوع داره . حرف هاتون رو من هم قبول دارم . میدونم ۱ کارمند چجوری و تو چه شرایطی کار میکنه . شما با حرفتون هم افراد رو زیر سوال بدی بردین و (در صورت کارمند بودنشون مثل بنده) ازشون دفاع کردین!

    لطفا” در طرز کلامتون تجدید نظر بزرگی بفرمایید چون معنی جملتون اصلا” مناسب نیست .

    قطعا” استاد عزیزم هم بدون در نظر گرفتن این جمله شما گفتند :

    جواب: سلام. سپاس از نقد منطقی و کاملا به جای شما.

    و این تایید چیزی از بدی کلام شما کم نمیکنه دوست عزیز. چون این جمله شما نقد منطقی نبود ، حمله ی بی دلیل بود.
    ……………………………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. من راستش نفهمیدم مشکل چیه. اما خودم عنوان رو تغییر دادم چون فکر کردم خیلی شایسته نبود.

  18. zahra

    سلام استاد

    من کاری به عنوان نداشتم .

    مشکل اظهار نظر تهاجمی ایشون نسبت به نظردهندگان بود! جملشون رو بالا نقل قول کردم.
    ………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. فکر نکنم منظور خاصی داشتند. بهتره فراموش کنید.
    موفق باشید.

  19. zahra

    ﭼﺸﻢ
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. چشمتون بی بلا. زنده باد شما.

  20. امین

    خانم زهرا..جسارتا من قصد ندارم با شما بحث کنم و آرش خان هم متوجه منظور من شدند…اما نمی دونم شما چرا بد برداشت کردید؟برای مثال
    شما آرش خان رو از کجا می شناسید؟
    شما به آرش خان گفتین استاد…شاید یکی از شاگردان دوره های آموزشی ایشون بودین؟ شاید این نشون میده احتمالا برای ابراز محبت یک شاگرد به استاد که کاملا طبیعی هستش گفتین.
    شما تو کامنت خودتون گفتین ” خانه از پای بست ویرانست”.آخه چرا ویرانه؟
    ..نقد منصفانه نکردین فقط جمله ای در جهت تایید مطلب …
    اما من آرش خان رو ۷ یا ۸ سالی میشه که فقط تو دنیای سایبری میشناسمشون و کاملا قلمشون رو تحسین میکنم و چون خودم عاشق دنیای سفر و گردشگری هستم واقعا آرش رو به عنوان یک صاحب نظر گردشگری قبول دارم و دوستش دارم …اما دلیل نداره که نقد خودم رو واقع گرانه بیان نکنم و نگم که از زاویه دیگه بهش نگاه کنه…چرا ؟برای اینکه وبلاگش رو دوست دارم و شاید نظر کوچک من بتونه تاثیر اندکی رو نوشته بگذاره و بهتر جلوه کنه…من تو این ۷ ۸ سال شاید سه یا چهار بار تو پستهای آرش کامنت گذاشتم …چرا چون همیشه لذت می یرم از مطالبش در مورد سفر و اید ه اش که یکی دوبار هم جایی رو معرفی کردم که وقتی دیدم به اونجا سرزده و تست کرده خوشحال شدم..تو این مطلب هم پیش خودم گفتم اگه آرش جان از یه زاویه دیگه نگاه کنه ..شاید نظرش عوض بشه …همین…شما اگه یکبار دیگه تمام کامنتها رو بخونین و بعد کامنت من رو متوجه حرف من خواهید شد…
    برای مثال افسرهای راهنمایی و رانتدگی …وجدانا خیلیها وقتی یه افسر میبینن تو دلشون چقدر بد وبیراه میگن…چرا ؟چون میگیم الکی جریمه میکنن…اما تا بحال شده خودمون رو جای افسر بگذاریم و یه روز از صبح تا شب سرپا تو چهارراه بایستیم و سعی کنیم خیابون رو مدیریت کنیم…چقدر سخته خداوکیلی با این فرهنگ رانندگی که ما داریم؟حالا تو بگو بدون جریمه کردن ما گوش میکنیم؟مشکل این کشور زهرا خانم ویرانی پایبست نیست
    مشکل سرزمین ما از نظر من فرهنگ هستش که خودمون باید خودمون رو اصلاح کنیم …مشکل سرزمین من اینه که :::
    نظم عجیبی تو بی نظمی هامون هستش
    …مثلا تو همه جای دنیا وقتی ماشینی وارد خیابون ورود ممنوع میشه به دادگاه معرفیش میکنن و به جریمه سنگین یا کار اجباری محکوم میشه…اما ما با چراغ زدن به همدیگه خیلی مسالمت آمیز از کنار همدیگه رد میشیم…اینکه از کنار همدیگه تو خیابون یکطرفه رد میشیم خودش یه نظم هستش ولی کل قضیه یک بی نظمی هستش…پس ربطی به پایبست و ویرانی نداره به خودمون مربوطه…خودمون باید تلاش کنیم کارها تسهیل تر بشه یا نظامندی بهتری داشته باشیم…مگه دولت کیه مگه کارمند کیه مگه کاسب کیه ؟ غیر از اینه که خودمون هستیم …غیر از اینه که پدر شما یا برادر من یا خواهر فلان دوستمون هستش …به نظرت ایتها همه مریخی هستند؟تو همه جای دنیا آدم بد وجود داره آدم خوب هم هستش…دلیل نمیشه همه رو به یه چشم نگاه کنیم…حرف من این بود هر جا میریم اول خودمون رو جای اون کارمند یا کارگر یا شخص بگذاریم و ببینیم خودمون چکار میتونستیم بکنیم.. چه اشکالی داره مثلا اگه آرش میبینه تو سیستم صدور کارت ملی تو دفاتر پستی نقص وجود داره و مردم بیخود معطل میشن…باخودش فکر کنه که چه پیشنهادی بده که تاثیر مثبتی تو روندش بزاره و به همون مسولای اون دفتر ایده شو بگه یا پیشنهاد مکتوب و محترمانه بنویسه بفرسته روابط عمومی اداره پست …شاید شما دهها ایده داشته باشین و بگین… اگر فقط به یکی از ایده های شما توجه بشه و عملی کنند چند هزار نفر از پیشنهادی که شما میدین نفع میبرن و کارشون راه میوفته…من میدونم هیچ کارمند خوبی دوست نداره ارباب رجوع جلوش معطل باشه مگر اینکه محدودیت یا نقصی تو سیستم اتوماسیون اداری یا بوروکراسی وجود داشته باشه ..که باید نقص رو محترمانه بیان کنیم و پیشنهاد بدیم که اگر اینطور عمل کنین یا اونطوری عمل کنید بهتر نیست؟
    زهرا خانم شما گفتی کارمندی …وجدانا اگه کسی پیشنهاد منطقی با روی خوش به شما بده شما استقبال نمیکنی؟ ضعف و مشکل تو بوروکراسی اداری زیاد داریم ولی
    همه حرف من به عنوان یه شهروند کاملا معمولی این بود که نشینیم فقط غر بزنیم و بد بگیم …اگه مقدوره هرچقدر کوچک هم که باشه تلاش کنیم و پیشنهاد بدیم و طرح بدیم..چون ساختار اداری و بوروکراسی هیچ کشوری وارداتی نیستش و فقط با فرهنگ سازی و تلاش وهمدلی مردم و دولت اون کشور بوجود میاد….شاید خیلی ها بگن حرف من شعاری هستش ولی واقیت اینه چه بخواهیم چه نخواهیم ….دولت و کارمتد دولت از فضا نیومدن چون ۲ ۳ میلیون کارمنداش خواهر برادر و پدر و مادر خودمون هستند….شاد باشید
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. فکر کنم فقط سوء تفاهم کوچک بود که احتمالا رفع شده. سپاس از تو و زهرا.

  21. سوفی

    رفته بودم مالزی به دعوت یکی از دوستان (میم رو میگم)! زبان نابلد و آماتور (خودم را میگم) در طی سفر هر جا به مشکلی بر میخوردم شماره میم رامی‌گرفتم و میدادم دست طرف تا اون به عنوان مترجم تلفنی مسئله رو حل کنه!
    تا اینکه برای بازدید از برج‌های دوقلوی پتروناس و تهیه بلیط آن پس از کلی پانتومیم بازی کردن به مشکل برخوردم … شماره مشترک مورد نظر رو گرفتم دادم دست متصدی گیشه، از گرفتن گوشی امتناع کرد از من اصرار از اون انکار با لبخند! در آخر همکارش رو صدا کرد گذاشت سرجای خودش (تا کار بقیه رو انجام بده) بعد از پشت میزش اومد بیرون! رفت تو یه اتاقک گوشی رو از من گرفت تا میم براش توضیح بده من برای چی اونجام! بعدشم همراهم اومد بلیط رو گرفت منو برد تا قسمت ورودی جایی که شروع بازدید بود و برگشت جای اول برای ادامه کارش….
    من نقش یک ارباب رجوع (اونم توریست) رو داشتم و اون کارمند با مشغله فراوان!!! من گوشی رو برای خوندن جوک بهش نداده بودم ولی اون از گرفتنش موقع کار امتناع کرد یعنی دقیقا کاری رو کرد تا ارباب رجوع‌های دیگه به زحمت نیافتن و هزینه کمتری بابت معطلی پرداخت کنند من از این بلوغ فکری خوشم اومد و از وقتی برگشتم سعی کردم بالغ بشم الانم خواستم تجربه امو با شما در میان بذارم فقط همین.
    در آخر میخواستم بگم من عجیب تحت تاثیر این جمله قرار گرفتم “نظم عجیبی تو بی نظمی هامون هستش” این دیالوگ مال کدوم فیلمه؟؟؟؟؟؟
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. جالب بود. سپاس از اینکه این تجربه رو به اشتراک گذاشتید.

  22. Masi

    به یاد تمام اداره هایی که تا امروز واسه کاغذ بازی رفتم افتادم……بدون پس و پیش و با یک قانون ِ نانوشته ِ معیوب و نا کارآمد…..همه شون همین شکلی ان
    گاها حتی اعصاب خرد کن تر و بی نظم تر.
    ……………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  23. لیلا

    سلام
    پاسپورت جدید هر کسی بخواهد بگیره شنیدم همونجا ازش عکس می اندازند عکسی را که اورده قبول ندارند.

    پس چرا اینگونه ایم؟؟
    فکر میکنم یکی از دلایلش این باشد :
    از دلایلِ عوضی بودن دنیا، این است که آدمهاش، هر غلطی که خواسته اند، کرده اند …
    شرط می بندم اگر غلطی هست که نکرده باشند، به خاطرِ دلسوزی و شرافت و این جور چیزها نبوده … لابد نتوانسته اند بکنند …

    کتاب حکایت عشقی بی شین بی قاف بی نقطه
    مصطفی مستور
    ……………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. چی بگم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *