روزنوشت زخم خاطره توسط آرش نورآقائی در دوشنبه, اردیبهشت 29, 1404 من؛ خودی که از خود خسته است و حتی خسته از خستگی، از تکرارِ گناهی که نه لذت دارد نه فراموشی، فقط زخم میزند هر بار، همانجا، روی همان خاطرهی بیمرهم. نوشتهی قبلی نوشتهی بعدی نوشتههای مرتبط روزنوشت «آسمان ورشکسته، زمین دلشکسته» روزنوشت نوشتن و راندن روزنوشت اختلاف شهرها
سمیرا ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ در ۱۲:۰۷ ب٫ظ نه فراموشی دارد نه مرهم تکرار زخم خستگی ……………………………………………………………………………………. جواب: سلام.
دیدگاهها
نه فراموشی دارد
نه مرهم
تکرار زخم خستگی
…………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.