در حادثهی اخیر سقوط هواپیما (پرواز تهران – ایروان) دو نفر از راهنمایان گردشگری کشورمان جانشان را از دست دادند. سرکار خانمها، «آرام احمدی» و «آناهیتا امینی علوی» از راهنمایان گردشگری بودند که مسافرانشان را در سفر به ارمنستان همراهی میکردند و در این حادثه کشته شدند. از آنجا که هیچ مقام مسئول گردشگری، نسبت به کشته شدن این دوستان عکسالعملی نشان نداد، ترجیح دادم حداقل در این سایت از آنها نام ببرم. دیروز در جمع راهنمایان گردشگری استان تهران به احترام این دو دوست یک دقیقه سکوت کردیم. امروز هم با دکتر ناصر کرمی در این مورد حرف زدم و قرار شد که ایشان هم در سایت «خبرگزاری مستقل محیط زیست ایران» یادداشتی در این مورد بنویسد.
در ضمن احتمالا دوستان میدانند که «ندا آق سلطان» هم یک راهنما بود که در تظاهرات خیابانی جان خود را از دست داد.
دیدگاهها
فاصله ایست
همچون نگاه ما به درخت
درخت به ما
نگاه زنده
به مرده
مرده
در زنده
میان دانستن
و فهمیدن
فهمیدن و درک
درک
و زندگی
.
.
.
روحشان شاد
روحشان شاد
سلام
عرض تسلیت به همه ی همکاران و دوستانشان روحشان شاد
قدر آئینه بدانیم تا هست نه در آن وقت که افتاد و شکست
سلام
من برادر آناهیتا هستم. از این که یادی از این دو عزیز کردید متشکرم. آقای کرمی هم که یک بار به همراه
آناهیتا(در اولین جلسه آن دو) به دفترشون رفته بودم با ما تماس گرفت و عکسی از آناهیتا برای یادبودی از آن دو فکر کنم در روزنامه همشهری خواست که برایشان ایمل شد ولی خانواده ما از جریان کار اطلاعی نداریم.
لطفا ما رو از مراسم یادبود یا هر حرکتی که در این زمینه صورت می گیرد مطلع سازید.
از طرف خانواده خود به خانواده خانم احمدی تسلیت می گم و خوشحال می شم که بتونم ملاقاتشون کنم.
این روزها میترسم از تمام شبکه های خبری ،روزنامه ها ،وب سایت های خبری …
باید نگران گلوله هایی باشیم که راهشان را کج میکنند و بالهایی که به ساعت پرواز پرپر میشوند،و بعد..
به خانواده آناهیتا وآرام تسلیت میگویم وبه خانواده بزرگ راهنمایان
آنها به آرامش رسیدند و ما را نا آرام و بی قرار در اینجا باقی گذاشتند
دلم از این رزو گار نا مرد گرفته!!!
ما مرگ را زیسته ایم در دیداری غمناک غمناک ما مرگ را زیسته ایم
روحشان شاد
سلام من دختر خاله آناهیتا هستم ممنون که در اینجا یادش کردید. برایمان آرزوی صبر نمایید
آرام احمدی لیدر تور خانواده ما بود در سفری به استانبول،تابستان ۸۳.
دختری پر شور و هیجان و نمک مجلس که همه را با هم راضی نگه می داشت. شخصیتش به حدی تاثیر گذار بود که با گذشت ۹ سال هنوز اسمش رو به خاطر دارم.
بسیار اتفاقی در وبلاگ شما این خبر رو خوندم. دنبال نوشته دیگه ای در زمینه نماد شناسی و اینها می گشتم.
پس آرام هم پرید به چه آرامی….
بهش حسودیم میشه.
بالاخره راز آفرینش رو فهمید.
آرام جانم صدای خنده هایت را تک تک سنگ ریزه های مریوان زمزمه می کنند هنوز.
خوش رفتی……
…………………………………………………………………….
جواب: سلام به شما.
من آنی رو خیلی دوست داشتم و خیلی خاطرات خوبی با هم داشتیم.بعد از گذشت ۳ سال هنوزم خیلی دلم براش تنگ می شه و گریه می کنم.ای کاش بود.
…………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خیلی متاسفم. روحش شاد.