احتمالاً، برای نخستین بار، غربیها سرزمین ایران را با نام زرتشت و امپراتوری هخامنشی شناختند. بعدتر، ارتباط غربیها با مردمان این سرزمین، هنگامیکه سه موبد (مغ) از شرق (شاید از ایران) برای بشارت تولد مسیح و رهانیدن او از خطر، به اورشلیم رفتند نیز، بیشتر شد.
فیلیپ لوبل۱ (فیلیپ ملقب به زیبارو که از سال ۱۲۸۵ تا ۱۳۱۴ میلادی بر فرانسه حکومت میکرد) در سالهای ۱۲۸۹ میلادی، مصادف با حکومت ارغون خان، چهارمین فرمانروای ایلخانی در ایران و ۱۳۰۵ میلادی، مصادف با حکومت سلطان محمد خدابنده یا همان «اولجایتو»، هشتمین سلطان از سلسلۀ ایلخانان، دو نامه دریافت کرد که به برقراری روابط دوستانه با ایران دعوت شده بود. گفتنی است این نامهها امروزه در مرکز اسناد ملی فرانسه محفوظ هستند.
در سال ۱۵۸۹ میلادی، هانری چهارم سلسۀ «بوربن» را پایهگذاری کرد. در سال ۱۵۹۹ میلادی، شاه عباس نامهای را به سر آنتونی شرلی، جهانگرد و ماجراجوی انگلیسی، داد تا آن را برای هانری چهارم ببرد که گویا پاسخ آن داده نشد. اما بعدتر و در همین زمان، شاه عباس در سال ۱۶۱۰ میلادی کشیشی به نام پییر ژوست۲ را که هانری چهارم به دربار وی فرستاده بود، به همراه نامهای به پاریس بازگرداند تا پادشاه فرانسه را از موافقت وی در مورد برقراری روابط میان دو کشور آگاه کند. اما فرستاده هنگامی به پاریس رسید که هانری چهارم به دست کاتولیک متعصبی کشته شده بود. پس به او پاسخ دادند که چون شاه سابق درگذشته، شاه ایران باید دوباره کسی را برای مذاکره با لویی سیزدهم گسیل دارد.
در سال ۱۶۲۲ میلادی دستگاه تبلیغاتی مسیحیان به فرمان پاپ دارای سازمان مستقلی شد و همۀ فرمانروایان اروپایی به ارشاد غیر مسیحیان مأمور شدند. از این رو لویی سیزدهم در همین سال دو تن از مبلغان کاپوسن (کاپوچین) را همراه نامهای به اصفهان فرستاد و پادشاه ایران را به اتحاد نظامی با فرانسه دعوت کرد. شاه عباس مقدم آنان را گرامی داشت و به آنان اجازه داد در اصفهان و بغداد و تبریز به تبلیغ بپردازند. نام یکی از این دو کشیش، پییر ژوزف دوپاری۳ معروف به عالیجناب خاکستری بود که سهم زیادی در روابط میان ایران و فرانسه ایفا کرد.
در ادامۀ این روند، یکی از این مبلغان مذهبی به نام پییر پاسیفیک دو پروونس۴ با در دست داشتن نامههایی از لویی سیزدهم (۱۶۱۰-۱۶۴۳ میلادی) برای شاه عباس به ایران سفر کرد و مورد استقبال شاه عباس قرار گرفت و اجازه یافت تا در اصفهان و بغداد مراکز تبلیغی خود را دایر کند. او بعد از بازگشت و در سال ۱۶۳۱ میلادی کتابی را با عنوان گزارش مسافرت پاسیفیک دو پروونس به ایران منتشر کرد و از مهربانی و مهماننوازی ایرانیان سخنها گفت. پس از آن راه کشور ایران به روی کشیشان و بازرگانان و جهانگردان گشوده شد.
کشیش دیگری به نام پییر رافائل دومان۵ که یکی از نامدارترین راهبان فرقۀ کاپوچین بود، همراه با ژان باپتیست تاورنیه۶، جهانگرد و تاجر فرانسوی، به اصفهان آمد.
شاه عباس دوم و شاه سلیمان به دومان که ریاضیدانی ماهر بود، توجه داشتند. او نه تنها به هموطنان خود، بلکه به دیگر شهروندان اروپایی کمک کرد تا اطلاعات و آثار خود را دربارۀ ایران تکمیل کنند. همچنین هنگامی که کلبر، وزیر دارایی لویی چهاردهم، برای تأسیس کمپانی هند شرقی فرانسه به اطلاعاتی دربارۀ ایران نیاز داشت، دومان کتابی با عنوان وضع ایران در سال ۱۶۶۰ میلادی۷ نگاشت تا این نیاز برطرف شود.
فرانسویان نه تنها نقش تبلیغی مهم در ایران داشتند، بلکه میکوشیدند تا مناسبات خود را با ایران بهبود بخشند و بر حجم تجارت میان دو کشور بیفزایند. شرکت هند شرقی فرانسه که در سال ۱۶۶۴ میلادی به سبک شرکتهای هند شرقی انگلیس و هلند تأسیس شد، بخشی از تجارت میان دو کشور را انجام میداد. به همین منظور، تجارتخانههایی در اصفهان و بندرعباس ایجاد شد.
ارتباط تجاری و سیاسی و مذهبی و فرهنگی میان ایران و فرانسه در دوران صفویه ادامه یافت و همواره با فراز و نشیبهایی همراه بود. اما پس از سقوط سلسلۀ صفویه و تا روی کار آمدن قاجاریه، بین این دو کشور رابطۀ چندانی برقرار نبود. در دورۀ افشاریه و زندیه تماس دو کشور، بهویژه با بیثباتی اوضاع سیاسی داخلی ایران به حداقل خود رسید و در همان محدوده مناسبات تجاری باقی ماند.
با آغاز سلطنت فتحعلی شاه دوباره روابط ایران و فرانسه گرم شد. فرانسه درصدد تجهیز و تقویت نیروی نظامی ایران، تشویق آن به مقاومت در برابر اهداف توسعهطلبانۀ روس و انگلیس و رفع اختلاف ایران با همسایهاش عثمانی بود و در این راه نیز اقداماتی انجام داد. در این زمان و در همین راستا، شاید بتوان «فینکن اشتاین» را مهمترین عهدنامۀ میان فتحعلی شاه و ناپلئون قلمداد کرد.
بعدتر، مسافرتهای ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به فرانسه توجه ایرانیان را بیش از پیش به این کشور معطوف کرد و در نتیجه، نه تنها صاحبمنصبان دولتی و اقشار مرفه یا ماجراجوی جامعۀ ایران به خارج از کشور و به خصوص فرانسه سفر کردند، بلکه فرانسه نیز از این موقعیت برای توسعۀ زبان و فرهنگ خود در ایران بهرهبرداری کرد.
در نتیجۀ سفر مظفرالدین شاه و اتفاقات بعدی، ایران در نمایشگاه جهانی پاریس در سال ۱۹۰۰ میلادی، غرفهای به خود اختصاص داد که یادآور هنر و معماری بناهای اصفهان بود و در آن به معرفی خوراک، قالی، کاشی، موسیقی، سنگهای قیمتی و هنرهای سنتی پرداخت. هر چند در جریان برگزاری نمایشگاه، به دلیل عدم مدیریت صحیح، بیکفایتی دستگاههای اداری و رخوت کارمندان، مشکلاتی پیش آمد که موجب بدنامی ایران شد.
در جریان نهضت مشروطه در ایران، فرانسه سیاست دو پهلو در پیش گرفت و از حمایت یا مخالفت با آن به طور رسمی خودداری کرد. با این همه از آنجا که برخی از رهبران مشروطه، این جریان را الهامگرفته از انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۸۷۹ میلادی میدانستند، خواستار حمایت فرانسویان از جنبش خود بودند. از طرفی وجود شباهت در ترکیب و عملکرد قوۀ مقننۀ ایران و فرانسه باعث جلب توجه و علاقۀ فرانسویان به مشروطیت ایران میشد. در سال ۱۹۰۸ میلادی روزنامهای به زبان فرانسه به نام پردوشن۸ در ایران انتشار یافت که از روزنامهای به همین نام در فرانسه اقتباس شده بود.
در دوران پهلوی، هنگامی که مردم الجزایر برای کسب استقلال از فرانسه به مبارزه برخاستند، ایران حمایت خود را از آن مبارزات اعلام کرد. الجزایر در سال ۱۹۶۳ میلادی به استقلال رسید و روابط سیاسی ایران با فرانسه بعد از فراز و نشیبهایی به حال عادی بازگشت. در سال ۱۹۶۱ در زمان رییس جمهور شارل دوگل، آخرین شاه ایران از فرانسه دیدار و ژنرال دوگل هم در ۱۹۶۳ به ایران سفر کرد.
در بحبوحۀ سالهای پیش از به وقوع پیوستن انقلاب جمهوری اسلامی، امام خمینی در نوفل لوشاتو اقامت کرد و نقش مساعد رسانههای گروهی فرانسه در انعکاس دیدگاههای او حائز اهمیت بود.
…………………….
جالب است بدانید که
کاپوسنها یا کاپوچینها فرقهای از مسیحیت هستند که از ابتدای قرن ۱۶ میلادی به وجود آمدند و زندگی ساده و فقیرانه همراه با ریاضت را در پیش گرفتند. آنها برای پوشش خود از یک نوع لباس و کلاه قهوهای رنگ استفاده میکردند، جالب اینکه به دلیل همین رنگ، به ویژه در قسمت کلاه، نام «میمون کاپوچین» و «قهوۀ کاپوچینو» از این فرقۀ مسیحی گرفته شده است. هم اکنون در شهر رم، یک موزۀ عجیب که سبک زندگی و پیشینۀ این فرقه را به نمایش میگذارد، وجود دارد. تزیین استخوان مردگان در بخشی از این موزه، جالب توجه و حیرتآور است.
…………………….
تبادلات ادبی و فرهنگی ایران و فرانسه
نویسندگان فرانسوی قبل از اینکه با آثار ادبی ایران آشنا شوند و زبان فارسی بیاموزند، تا حدی از تاریخ ایران اطلاع یافته بودند. تاریخ ایران انگیزهای بود برای نویسندگان و نمایشنامهنویسان فرانسوی تا با عنوانهای ایرانی و با موضوع تساهل مذهبی و جلوگیری از اعمال خشونت کاتولیکها نسبت به پروتستانها، نمایشهایی را در فرانسه به روی صحنه ببرند. از این جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• آمان۹ اثر آندره ریوودو۱۰ در سال ۱۵۶۶ میلادی
• استر۱۱، اثر پییر ماتیو۱۲ در سال ۱۵۷۵ میلادی
• آمان یا خودپرستی۱۳، اثر آنتوان مونکرتین۱۴ در سال ۱۶۰۲ میلادی
• خیانت آمان، وزیر مقرب خشایارشا۱۵، نویسنده نامعلوم در سال ۱۶۱۷
• استر زیباروی۱۶، اثر ویل توستین۱۷
پییر ویکتور کایه۱۸ محقق، مترجم و تاریخدان فرانسوی، در سال ۱۵۹۶ میلادی کتابی به نام گزیدههایی از چهار زبان نوشت که در آن یک قطعه شعر فارسی را نیز به فرانسه برگرداند. این نخستین بار بود که قطعهای از شعر فارسی به فرانسه ترجمه میشد.
وجود یک فرهنگ کوچک فارسی در کتابخانۀ ملی پاریس این نکته را تأیید میکند که فرانسوا ساواری۱۹ سفیر و شرقشناس فرانسوی نه تنها زبان فارسی را آموخته بود، بلکه در سال ۱۶۱۳ حروف فارسی را چاپ سنگی کرده بود.
آندره دوریه۲۰ سه سال بعد از انتشار سفرنامۀ پاسیفیک دوپروون۲۱، گلستان سعدی را به زبان فرانسه ترجمه کرد و برای نخستین بار فرانسویان را با یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی آشنا کرد. همچنین او نخستین مترجم قرآن به زبان فرانسه بود.
ده سال بعد از انتشار گلستان، کتاب دیگری به زبان فرانسه درآمد که بر افتخارات پیشین افزود و آن انوار سهیلی، یا کلیله و دمنۀ واعظ کاشفی بود. این کتاب را یک ایرانی به نام داوود صاحبِ اصفهانی ترجمه کرد. اسم او را به صورت «داوود سعید» هم نوشتهاند، به هر روی، او مترجم دربار لویی سیزدهم بود و در سالهای ۱۶۴۰ تا ۱۶۶۴ در پاریس اقامت داشت.
در سال ۱۶۷۶ سفرنامۀ ژان باپتیست تاورنیه منتشر شد. او شش بار به مشرق زمین سفر کرد و در میان سالهای ۱۶۳۲ تا ۱۶۶۸ نُه بار از ایران و به ویژه اصفهان بازدید کرد. او دبارۀ امنیت در ایران-برخلاف عدم امنیت در ترکیۀ پرآشوب آن زمان- مینویسد: «وقتی وارد خاک ایران میشوند، هر وقت بخواهند میتوانند از قافله جدا شوند؛ زیرا به محض ورود به ایران دیگر برای مسافر خطر ناامنی در پیش نیست.»
در سال ۱۶۶۴ هم ژان شاردن۲۲ به مشرق زمین سفر کرد و شش سال در ایران و هندوستان به تجارت و سیاحت پرداخت. او زبان فارسی را به راحتی حرف میزد و ایران را خوب میشناخت. سفرنامۀ شاردن هنوز یکی از مهمترین منابع تاریخ تمدن ایران در دورۀ صفوی است. او مینویسد: «خلاصۀ کلام، در شناختن ایران چنان دقتی به خرج دادم و به قدری متحمل زحمات گشتم که اینک میتوانم بدون هیچگونه اغراقی ادعا کنم که فیالمثل با اصفهان، بهتر از لندن آشنایی دارم، اگرچه در شهر اخیر بیش از بیست سال زندگی کردهام. من تقریباً تمام نقاط این امپراتوری بزرگ را دیدهام و درازا و پهنای آن را پیمودهام.»
سفرنامۀ شاردن یک کتاب سه جلدی است که در سال ۱۶۸۶ چاپ شد، اما او ۲۵ سال دیگر تلاش کرد تا در سال ۱۷۱۱ دورۀ کامل اثر خود را در ده جلد، که به حق آن را دایرهالمعارف تمدن ایران نام نهادهاند، منتشر کند.
در ادامۀ این روند و بر اساس گزارشهای سفر کشیشان و تاجران و جهانگردان رمانهایی دربارۀ ایران توسط رماننویسان نوشته شد که از آن جمله میتوان به جادوگر پارس، ماجراهای دربار ایران، طهماسب پادشاه ایران، السین، شاهزاده خانم ایرانی، صوفی کبیر، داستانی ایرانی، شیرویه و مریم و همچنین رمان ۱۰ جلدی کوروش کبیر و رمان پنج جلدی شاهپور، پادشاه ایران اشاره کرد.
علاوه بر سفرنامهها و رمانها باید به نمایشنامهها و نمایشهایی اشاره کرد که با تم و عنوان ایرانی، و همچنین با توجه به تاریخ ایران و رفتار ایرانیان به روی صحنه رفتند. پییر کورنی۲۳ در سال ۱۶۴۴ نمایشنامۀ رودوگون، شاهزاده خانم پارت را نوشت که بارها به نمایش در آمد و موفقیت بزرگی به دست آورد۲۴.
نمایشنامۀ دیگر از همین نویسنده به نام سورنا، سردار پارت در روزهای پایانی سال ۱۶۷۴ و روزهای آغازین ۱۶۷۵ میلادی به روی صحنه رفت. در این نمایشنامه و از نگاه نویسنده، سورنا، فاتح کراسوس و دلیرترین، شریفترین، شایستهترین و در عین حال، خوشاندامترین سردار پارت قلمداد شده است.
نمایش دیگری از نویسندهای به نام ژان راسین۲۵ با عنوان مهرداد بارها در حضور لویی چهاردهم به نمایش درآمد. نمایش استر از دیگر کارهای راسین بود که در سال ۱۶۸۷ به نمایش گذاشته شد.
آنتوان دانشه۲۶ در سال ۱۷۰۶، فیلیپ کینول۲۷ در سال ۱۷۱۵ و فرانسوا هنری تورپن۲۸ در سال ۱۷۷۳ به داستانهای مربوط به کوروش پرداختند. شاعر فرانسوی کرهبیٌون۲۹ و دیگران، از خشایارشا نوشتند و اجرا کردند.
به غیر از اینها، باید گفت که در قرن ۱۸ میلادی، افسانههای مرتبط با زندگی و مرگ شاهان ایرانی همچون اردشیر درازدست، خسروپرویز و همچنین اتفاقات مربوط به دورانهای مختلف تاریخ ایران دستمایۀ نویسندگان دیگر فرانسوی شد تا از عظمت و مجد ایران باستان بنویسند.
آنتوان گالان۳۰ در سال ۱۷۰۴ میلادی کتاب هزار و یک شب، قصههای عربی را منتشر کرد که امروزه همه میدانیم از کتاب پهلوی هزار افسان ریشه گرفته است.
ترجمۀ کتاب هزار و یک شب در ادبیات فرانسه چنان اثرگذار بود که کتابها و متنهای بسیاری توسط نویسندگان دیگر بر همین مبنا شکل گرفت که از جمله میتوان به سرگذشت ملکۀ ایرانی و چهل وزیر، داستانهای شرقی، مسافرتهای سه شاهزادۀ سراندیب، قصههای ایرانی، هزار و یک روز، هزار و یک ساعت، هزار و یک شبنشینی، هزار و یک عنایت، هزار و یک جنون، هزار و یک جنایت، هزار و یک یاوه و… اشاره کرد.
ادبیات شرق و به ویژه ایران بزرگترین نویسندگان قرن هجدهم فرانسه همچون، ولتر، روسو و مونتسکیو۳۱ را تحت تأثیر قرار داد. مونتسکیو (۱۷۵۵-۱۶۸۹) کتابی با عنوان نامههای ایرانی۳۲ نگاشت که این کتاب در همان نخستین سال انتشار ۱۰ مرتبه و تا زمان حیات او ۲۹ مرتبه به چاپ رسید. چنین موفقیتی تا آن زمان در تاریخ ادبیات فرانسه برای هیچ رمانی سابقه نداشت. کار به جایی رسیده بود که ناشران و کتابفروشان از نویسندگان میخواستند که داستانی شبیه به نامههای ایرانی برایشان بنویسند.
ولتر در این باره میگوید: «فرانسویان از خواندن نامههای ایرانی مست شدند». و دیگری اظهار میکند: «مردم نامههای ایرانی را مثل نان میخریدند.»
باید دانست در زمانی که حکومت فرانسه نسبت به پروتستانها سختگیری میکرد، در ایران رفتار با پیروان ادیان دیگر بسیار مناسب بود. همین است که مونتسکیو اشاره میکند که همۀ ملتهای جهان باید از ایرانیان پیروی کنند؛ زیرا تاریخ نشان میدهد که همزیستی مذهبی هرگز موجب بدبختی مردم نشده و برعکس همیشه برای ملتها و حکومتها بارور بوده است. حتی در کتاب نامههای ایرانی از قول مونتسکیو و با استناد به سفرنامۀ تاورنیه چنین میخوانیم: «من یقین دارم که اگر دو دست شاه عباس را از کتف میبریدند او را گواراتر از این بود که به اخراج ارامنه وادار کنند.»
ژان فرانسوا برنار۳۳ در سال ۱۷۱۱ میلادی، پیش از مونتسکیو، نخستین نامههای ایرانی را با نام بخشی از یادداشتهای یک فیلسوف ایرانی۳۴ منتشر کرد و از خلال آنها جامعۀ روحانیت مسیحی را به انتقاد گرفت.
هر چند یکسال پس از انتشار کتاب نامههای ایرانی مونتسکیو، امپراتوری صفوی توسط محمود افغان سرنگون شد، اما با نگاه به موفقیت بینظیر این کتاب و چاپهای مکرر آن به این نتیجه میرسیم که فرانسویان قرن هجدهم میلادی تا چه اندازه به ایرانیان میاندیشیدند. بسیاری از نویسندگان پس از مونتسکیو پیروی کردند و کتابهایی با عناوین مشابه نوشتند: نامههای ایرانی نوشتۀ کلاوس۳۵، جواب به نامههای ایرانی نوشته کلاوس، نامههای ایرانی جدید، نامههای یک ایرانی مقیم انگلستان و غیره.
ولتر۳۶ نمایشنامههای سکاها را در سال ۱۷۶۷ و گبرها یا همزیستی مذهبی را در سال ۱۷۶۸ نوشت و منتشر کرد. ولتر کتاب دیگری با عنوان رؤیای بابک، یا دنیا آن چنان که هست را نوشت. در آن کتاب منظور از پرسپولیس، پاریس بود و ایران، همان فرانسه و بابک، خود ولتر! در جایی از این کتاب ولتر از قول بابک نوشته: عیان میبینم که پرسپولیس به زودی ویران خواهد شد.
ولتر بیش از بقیۀ نویسندگان از سبک مونتسکیو در کتاب نامههای ایرانی بهره گرفت و داستانهای مکاتبهای مانند نامههای انگلیسی، نامههای چینی و تاتاری، نامهای از قسطنطنیه و غیره را نوشت.
کتاب یادداشتهای سرّی دربارۀ تاریخ ایران در سال ۱۷۴۵ میلادی انتشار یافت که نویسندهاش را نمیشناسیم. با اینکه در این کتاب ۱۹۲ نام ایرانی به کار رفته و صحنۀ وقوع حوادث شهرهای مختلف ایران، به خصوص اصفهان و شیراز است، ولی جسورانه به نقد سیاست و سنت و رویدادهای اجتماعی فرانسه میپردازد. مثلاً، در این کتاب شاه عباس، همان لویی چهاردهم؛ شاه صفی، لویی پانزدهم؛ شهرزاد، دوشس دو مودن؛ محمود، پادشاه لهستان؛ خواجه سعید، ولتر و… تشخیص داده شدهاند. این کتاب نیز موفقیت درخشانی به دست آورد.
در سال ۱۷۹۰ میلادی، لویی لانگلس۳۷، یکی از نخستین ایرانشناسان بزرگ فرانسوی، لایحهای به مجلس انقلابی برد و تأسیس مدرسهای را برای تدریس زبانهای فارسی و عربی و ترکی خواستار شد. این لایحه به تصویب رسید و ۵ سال بعد مدرسۀ زبانهای شرقی به طور رسمی تأسیس شد. بعد از این اتفاق بود که شناخت فرانسویان از ایران باز هم بیشتر شد.
– لویی لانگلس خلاصهای از شاهنامۀ فردوسی را به فرانسه ترجمه کرد.
– سیلوستر دوساسی۳۸ در آموزش زبان فارسی نقش مؤثر ایفا کرد.
– آنتوان لئونار دوشزی۳۹ در سال ۱۸۰۷ میلادی لیلی و مجنون اثر جامی را به فرانسه درآورد.
– ژول مول۴۰ شاهنامه را ترجمه کرد و برای این کار چهل سال زحمت کشید.
– گارسن دوتاسی۴۱ بخشهایی از بوستان سعدی و منطقالطیر عطار را ترجمه کرد.
– شارل شفر۴۲ ترجمهای از سفرنامۀ ناصرخسرو انجام داد و کتابهایی دربارۀ تاریخ ایران نوشت.
– باربیه دومنار۴۳ کتاب شعر در ایران را نوشت.
– کلمنت اوار۴۴ نخستین کسی است که دوبیتیهای باباطاهر را ترجمه کرد و ترجمۀ جلد اول گرشاسبنامۀ اسدی طوسی هم از او است.
– فاینیان۴۵ سعادتنامۀ ناصرخسرو را ترجمه کرد.
– فرته۴۶ بخشهایی از غزلیات انوری را ترجمه کرد و در وصف او مطلب نوشت.
در این میان، باید به نقش مؤثر آنکتیل دو پرٌون۴۷ اشاره کرد که در کشور پهناور هند چندین هزار کیلومتر پیاده راه پیمود تا زبان فارسی یاد بگیرد و با کتاب پارسیان هند آشنایی پیدا کند. او در این مسیرها، حصبه گرفت، به جانش سوء قصد شد و در نبردی تن به تن به زخمهایی مهلک برداشت، اما همچنان هدفش را پیگیری کرد. او در سال ۱۷۷۱ ترجمه و تفسیر اوستا را در سه جلد به پایان رساند.
بعد از شناخت ایران توسط فرانسه و ارتباطات سیاسی و نظامی و اقتصادی که ایجاد شده بود، برخی از ایرانیان، به ویژه شاهزادگان قاجار نیز تلاش کردند که زبان فرانسه بیاموزند.
موضوع جالب توجه دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، افکار و نوشتههای کنت آرتور دو گوبینو۴۸ است. او در سال ۱۸۵۵ میلادی به همراه همسر و دخترش به ایران آمد و در طول اقامت سهسالۀ خود در ایران به زبان فارسی مسلط و به کارهایی از قبیل سکهشناسی و مطالعۀ تاریخ و فلسفه و ترجمۀ متون فارسی به فرانسه مشغول شد.
گوبینو شیفتۀ ایران بود و وقتی به اروپا بازگشت ستایشآمیزترین حماسهها را دربارۀ ایران نوشت: «و من نمیدانم چگونه پس از زندگی در ایران دوباره خواهم توانست در اروپا زندگی کنم» او مجموعهای از داستانهای کوتاه با عنوان داستانهای آسیایی منتشر کرد که احتمالاً تحتتأثیر تاریخ حماسی و افسانهای و تعزیهها و نمایشنامههای ایران است. کتاب ایران از نگاه گوبینو در ایران منتشر شده است.
افکار گوبینو در مورد اقوام ایرانی و برتری نژاد آریایی بعدها مکتبی را به وجود آورد که آن را «گوبینیسم» نامیدند و در آلمان طرفداران بسیاری یافت. یکی از آنان نیچه بود که به نوشتن کتاب چنین گفت زرتشت پرداخت و نظریۀ «ابرمرد» و «ارادۀ قدرت» را متداول کرد. در واقع، ریشۀ دیدگاههای نژادگرایانه را در عصر جدید به او نسبت میدهند و خط سیری که از طریق شوپنهاور، واگنر و نیچه به «نازیسم» در قرن بیستم انجامید، از گوبینو آغاز شده بود.
ارنست فوینه۴۹ نویسندۀ دیگری است که زبان فارسی را خوب میدانست و با اشعار حافظ و سعدی و مولانا و عطار آشنا بود. او در کتاب کاروان مردگان از نامها و اشخاص ایرانی استفاده کرده، و حوادث داستان در ایران رقم میخورد.
ویکتور هوگو یکی دیگر از اشخاص معروفی است که در ساحت یکی از شاعران مکتب رمانتیک، همۀ دانستههایش دربارۀ شرق، ایران و شاعران ایرانی را در یکی از زیباترین شاهکارهای شعری خود گرد آورد و عنوان شرقیات۵۰ را بر آن گذاشت.
به غیر از اینها که نام برده شد، اشخاص بسیاری هستند که تحتتأثیر ادبیات و فرهنگ ایران، در فرانسه نقشآفرینی کردهاند که از جملۀ آنها میتوان به ژان لاهور۵۱، آرمان رنو۵۲، کلینگسور۵۳، آندره ژید۵۴، آنری دو مونترلان۵۵، ارنست رنان۵۶، موریس بوشور۵۷، موریس باره۵۸، روژه لسکو۵۹، آنری ماسه۶۰، ونسان مونتی۶۱، دوفرمری۶۲، نیکلا۶۳، شارل دوویلر۶۴، لویی آراگون۶۵ یکی از بنیانگذاران مکتب ادبی سوررئالیسم، لئون گییو دو سه۶۶ و… اشاره کرد.
آرش نورآقایی. چاپ شده در کتاب «رویای پاریس»
۱. Philippe le Bel
۲. Pere Juste
3. Pere Joseph de Paris
4. Pere Pacifique de Provins
5. Pere Raphael du Mans
6. Jean-Baptiste Tavernier
7. Etat de La Perse en 1600
8. Le Père Duchesne
9. Aman
10. André de Rivaudeau
11. Eshter
12. Pierre Matthieu
13. Aman ou la Vanité
14. Antoine de Montchrestien
15. La perfidie d’Aman, favori du roi Assuérus
16. La Belle Hester
17. Ville-Toustain
18. Pierre Victor Cayet
19. François Savary de Brèves
20. André du Ryer
21. Pacifique de provins
22. Jean Chardin
23. Pierre Corneille
24. رودوگون نام دختر مهرداد اول و خواهر فرهاد دوم، از پادشاهان اشکانی بوده است.
25. Jean Racine
26. Antoine Danchet
27. Philippe Quinault
28. François Henri Turpin
29. Prosper Jolyot de Crébillon
30. Antoine Galland
31. Montesquieu
32. Lettres persanes
33. J.F. Bernard
34. Fragments d’un Philosophe Persan
35. Calus
36. Voltaire
37. Louis Langles
۳۸. Antoine Isaac Silvestre de Sacy
39. Antoine-Léonard de Chézy
۴۰. Jules Mohl
41. Joseph Héliodore Garcin de Tassy
42. Charles Henri Auguste Schefer
43. Charles Barbier de Meynard
44. Clément Huart
45. Edmond Fagnan
46. Henri Ferte
47. Abraham Hyacinthe Anquetil-Duperron
48. Joseph Arthur de Gobineau
49. Ernest Fouinet
50. Les Orienales
۵۱. Jean Lahor
۵۲. Armand Renaud
53. Tristan Klingsor
54. Andre Gide
55. Henry de Montherlant
56. Ernest Renan
57. Maurice Bouchor
58. Maurice Barrès
59. Roger Lescot
60. Henri Massé
61. Vincent Monteil
62. James De Fremery
63. Nicolas
64. Charles Devillers
65. Louis Aragon
66. Leon Guillot de Saix
دیدگاهها
چقدر متن اثرگذار و درجه یکی بود
نکته ایی توجهمو جلب کرد، در ابتدا و پیش از ادبیات، مذهب چقدر نقش موثر و پررنگی در مراودات کشورها داشته!
و تمام متن حس خوشایندی رو در من زنده میکرد، من عاشق این ادبیات پر افتخارم، بی تعصب و پافشاری
زیبایی ها و اثرات ادبیات فارسی اونقدر فاحش و درخشان هست که هر اهل فهمی رو شیفته می کنه.
باید قدر دان تر باشم ….
پر از نکات جالب بود، کیف کردم از مطالعه ش استاد، می تونم بارها بخونمش ! شاید وقت زیادی ازتون گرفته نوشتنش اینجا، اما خیلی خیلی ممنونتونم که اینجا ثبتش کردین.
…………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. ارادتمندم.
سلام
این کتاب را کی نوشتی؟
بی خبر و در سکوت کار می کنید
تاریخ ایران قدیم را دوست دارم به دلم میشینه.
زیبا به رشته تحریر در اورده بودی
باید ازت قدردانی شود و ارزش ادم هایی مثل شما را بدانند. کار فرهنگی، کاری بسیار سخت در ایران هست
حال این کتاب را چطور خریداری باید کرد؟؟؟
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سلام. این کتاب تازیه چاپ شده و به زودی در دستری قرار خواهد گرفت.