به دوستان عزیزم عرض میکنم که برخی از مطالب نوشتار زیر را قبلا هم در مقالههای دیگر بیان کردهام. اما به خاطر اهمیت موضوع و علاقهای که به خاک خراسان دارم، این متن را برای خبرگزاری نوشتهام.
خراسان بزرگ را میتوان، میراث فرهنگی، میراث طبیعی، میراث معنوی و حافظه جهانی مشترک کشورهایی دانست که امروزه تنها به خاطر وجود مرزهای سیاسی، به تمامیت آن توجه چندانی نمیکنند و سهم سترگش در تمدن و فرهنگ بشری را به فراموشی سپردهاند.
همچنین به نظر نمیآید که تاکنون از جنبه گردشگری به این منطقه از «ایران فرهنگی» توجه چندانی شده باشد. به همین منظور این نوشتار سعی دارد با تکیه بر اشتراکات فرهنگی و تاریخی، به ارزشهای پیدا و پنهان خراسان بزرگ اشاره کوتاهی بکند تا شاید راهی برای گردشگری باز شود.
سرآغاز:
“نخستین جا و سرزمین نیکویی که من، اهورامزدا آفریدم، «ایرانویج» بود که از رود «ونگوهی دائیتی» آبیاری میشود.” وندیداد
در متون پهلوی آمده که «ونگوهی دائیتی» همان «وهرود» است و در جای دیگر آمده که «وهرود»، رود جیحون (اکسوس) است.
سخن از سرزمینی است که مهد پرورش تخمه و نژاد ایرانی است. سرزمینی که همواره مایهی مباهات و افتخار و سند هویت ما بوده و هست. سرزمینی که…
نامش خراسان است
کدام ایرانی است که با شنیدن نام سمرقند و بخارا و بلخ (باکتریا) و سُغد و مرو و اشک آباد (عشق آباد) و نسا و هرات و خوارزم و سیحون و جیحون و خیوه و اورگنج و تاشکند و فرغانه و تخارستان و بدخشان و توس و نیشابور و سبزوار (بیهق)، احساس ناشناختهای را در وجودش تجربه نکند. اینها جگرگوشهی ایران و ایرانیاند. جگرگوشهای به نام «خراسان».
“نام «خراسان» در اوائل قرون وسطی به طور کلی بر تمام ایالات اسلامی که در سمت خاور کویر لوت تا کوههای هند واقع بودند، اطلاق میشد و به این ترتیب تمام بلاد ماوراءالنهر در شمال خاوری به استثنای سیستان و قهستان در جنوب را شامل میشد.”
” ایالت خراسان در دوره اعراب (قرون وسطی) به چهارقسمت یا چهار ربع تقسیم میشد و هر ربعی به نام یکی از چهار شهر بزرگی که کرسی آن ربع بود، نامیده میشد. این شهرهای بزرگ عبارت بودند از نیشابور، مرو، هرات و بلخ که هر کدام شامل شهرهای زیر بودند:”
ربع نیشابور: شهر نیشابور و شادیاخ، کوره نیشابور، توس و مشهد، بیهق و سبزوار، جوین و جاجرم و اسفراین، استوا و کوچان، رادکان و نسا و ابیورد، کلات، خابران و سرخس.
ربع مرو: رود مرغاب، مرو بزرگ و دهکدههای آن، آمل و زم در ساحل جیحون، مروالرود یا مرو کوچک و قصر احنف.
ربع هرات: رود هرات یا هریرود، شهر هرات، مالن و شهرهای ساحل علیای هریرود، بوشنج، ولایت اسفزار، ولایت بادغیس و شهرهای آن، کنج رستاق، ولایت غرجستان و غور، بامیان.
ربع بلخ: شهر بلخ و نوبهار، ولایت جوزجان، طالقان و جرزوان، میمنه یا یهودیه، فاریاب و شبرقان و انبار و اندخود، ولایت طخارستان، خلم و سمنگان و اندرابه، وروالیز و طایقان.
بد نیست بدانیم که بخشی از سرزمین وسیعی که ذکرش رفت را به نامهای ماوراء النهر، ترکستان، آسیای میانه، آسیای مرکزی، و توران هم نامیدهاند.
سرزمین اسطورهها بود
چنانکه میدانیم افسانههای سیاوش و فریدون و اسفندیار و ایرج و تور و منوچهر در این حوالی شکل گرفتهاند. «آمل» که در ربع مرو واقع شده بود (نه آن شهری که در حال حاضر در استان مازندران است)، همان شهری است که آرش، تیرانداز اسطورهای ایران تیرش را از آنجا پرتاب کرد تا مرز میان ایران و توران را مشخص کند.
از طرفی شاهنامه فردوسی که بزرگترین کتاب حماسی ایرانیان است، در موارد بسیاری با حماسه کهن چینیان، «فنگ شن ینی» شباهتهای باورنکردنی دارد. افسانه رستم و سهراب، افسانه اکوان دیو، افسانه تولد زال، نبردهای گرشاسب، ماجرای سودابه و … تشابهات بسیاری با افسانهها و اسطورههای چینی دارند. و این موضوع نقش انتقال فرهنگ را نشان میدهد که خراسان در طول تاریخ به عهده داشته است.
در مورد ادبیات نیز میتوان گفت که «بوداسف و بلوهر» صورتی از سرگذشت بوداست که از ادبیات بودایی اخذ شده و به فرهنگ و ادبیات ایران راه یافته است.
دانشمندان و هنرمندان و شاعران و عارفان و وزیران و جنگاوران بسیاری در این سرزمین بالیدند
خراسان همواره نخبگانی پرورش داده که از ریاضی و نجوم و فلسفه گرفته تا شعر و نثر فارسی و از علوم طبیعی و پزشکی گرفته تا حکمت و منطق اسلامی، سرآمد بودهاند.
مولانا و فردوسی و خیام و بیرونی و پورسینا و خوارزمی و فارابی و بلعمی و رودکی و ناصرخسرو و بایزید و بوسعید و عطار و شیخ احمد جام و قطبالدین حیدر و بابالقمان و دقیقی و بیهقی و ماتریدی و طیبسرخی و ایرانشهری و عامری و ابومنصور هراتی و خجندی و بوزجانی و ابنصنعان و سلیمان عصمت سمرقندی و ابومشعر و بلخی و ابوشکور، بخشی از بزرگان این دیارند.
مردمش بارها به نام ایران قیام کردند
خراسان نه تنها نخستین کانون و مقاومت ایرانیان در برابر حملهی مغولان بود، بلکه بسیاری از شورشها در برابر حکومتها در این منطقه شکل گرفت. قیام ابومسلم خراسانی، المقنع، ابوالخصیب، سنباد، خوارج، یوسفالبرم، استادسیس، نوادهی یوسفالبرم و رافع بن لیث، مشهورترین این قیامها هستند. و البته آن نمونهای که نامش برای ما بسیار آشناست، قیام سربداران است.
مرزها را مشخص میکرد
نه تنها همواره در این سرزمین حکومتهای قوی و نیرومندی همچون هیاطله شکل گرفته است، بلکه خود مرزهای سیاسی و فرهنگی امپراطوریهای بزرگی همچون ایران و چین را مشخص میکرد.
از طرفی خراسان همواره به عنوان یکی از مهمترین کانونهای استراژیکی آفرینش، حفظ و انتقال تاریخ، فرهنگ و هنر بوده است.
اینکه امروزه در کشور چین، و در شرق شهر “یانگجو”، دهکدهای به نام “بو سی جوان” به معنای “دهکده پارسیان” وجود دارد و یا اینکه نسخههایی از زبان فارسی و کتیبههای پهلوی در چین یافت شدهاند، و تنها معبد مانوی به جای مانده از این دین را در کشور چین مییابیم، همه و همه به این خاطر است که خراسان عامل این انتقال بود.
جاده ابریشم از اینجا میگذشت
روزگاری طولانی جاده ابریشم شاهراه ارتباطی شرق و غرب محسوب میشد و خراسانی که ما از آن سخن میگوییم، بخش وسیعی از این جاده را به خود اختصاص داده بود.
همچنانکه جاده ابریشم در انتقال اسطورهها و افسانهها و اعتقادات و تفکرات و زبان و دین و هنر و علم نقش جاودانهای داشت، در این میان خراسان نیز سهم بسزایی داشت.
مکانی برای گفتگوی ادیان بود:
مکان شکلگیری دین زرتشت را در این منطقه (بلخ) دانستهاند. یهودیان زیادی در این اطراف زندگی میکردند. تفکر بودایی رشد چشمگیری در این دیار داشت. عقاید مانوی در این سرزمین به خوبی منتشر شد. اسلام گنوستیک به موازات اسلام شریعتمدار در اینجا آبیاری شد و تصوف در اینجا ریشه دوانید. بسیاری از عقاید فلسفی هم بهتر از هر مکان دیگری در این خاک پرورش یافتند.
سلسلههای بسیاری آمدند و رفتند
خراسان بخشی از امپراطوری هخامنشیان و سلوکیان و اشکانیان و ساسانیان بود. در زمان بعد از فتوحات اعراب، امویان و عباسیان و طاهریان و سامانیان و صفاریان و غزنویان و سلجوقیان آمدند و رفتند و خراسان باقی ماند.
به زبانهای مختلف در آن سخن گفته میشد
زبان اوستایی و زبان سکایی از زبان «ایرانی باستان» منشعب شدند و در دوران ایران باستان در منطقه خراسان رواج داشتند. در دوره میانه نیز زبانهای بلخی، سکایی، سغدی، خوارزمی و پهلوی اشکانی در این منطقه رایج بودند.
در واقع میتوان خراسان را حافظ زبان فارسی دانست تا جایی که هنوز در بیشتر نقاط آن زبان فارسی رایج است. البته این نکته قابل ذکر است که امروزه در نواحی خارج از مرزهای سیاسی ایران، فارسی سخن گفتن در حال فراموشی است.
سرزمین موسیقی و نقاشی و معماری بود
خراسان نه تنها سرزمین علم و ادب و عرفان بود و روزگاری سمرقند و بخارا دو مرکز علمی جهان به شمار میرفتند و شاعران و عارفان بسیاری در هوای آن دم زدند، بلکه در معماری نیز سبک مخصوص به خود را داشت.
و اما سفر به خراسان بزرگ
سفر به خراسان بزرگ و برگزاری تورهایی که با همکاری کشورهای ایران، ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان و افغانستان، امکان پذیر است، نه تنها میتواند به شناخت هنر، فرهنگ و تاریخ مشترک این کشورها کمک قابل توجهی نماید، بلکه راه را برای ارائه پکیج گردشگری به تمام مردمان دنیا فراهم میکند.
با شناخت خراسان بزرگ، مولانا و فردوسی و پورسینا و ناصرخسرو و ابوریحان بیشتر به جهانیان معرفی میشوند، مسیر جاده ابریشم به عنوان میراث معنوی بر سر زبانها میافتد، فرهنگ ایرانی این منطقه دوباره رونق میگیرد، زبان فارسی هویت بیشتری از خودش را فاش میکند، نوروز باشکوهتر جلوه میکند و خراسان که اکنون نام سه استان ایران را به خود اختصاص داده به جهانیان معرفی میشود.
آرش نورآقایی
منابع:
* اطلس تاریخی ایران از ظهور اسلام تا دوران سلجوقی، رضا فرنود، تهران، نشر نی، ۱۳۸۶
* میراث مشترک: نظری اجمالی بر حوزه فرهنگ و تمدن ایران و ماوراء النهر از کوروش تا تیمور، تالیف مهدی گلجان، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۳
* مقالهی «ایران فرهنگی؛ تشابهات فرهنگی ایران و چین»، آرش نورآقایی
* مقالهی «خراسان بزرگ»، آرش نورآقایی
* مقالهی «وجه تسمیه نام ایران»، آرش نورآقایی
* مقالهی «سرگذشت زبان فارسی»، آرش نورآقایی
دیدگاهها
با سلام و تشکر ، بسیار زیبا بود و دوباره مرا به کودکی هایم برد.
با آرزوی بهترین ها
با سلام
خراسان جایی که متولد شدم و بزرگ شدم و زندگی میکنم. نمی دانستم عظمتی به این بزرگی و زیبایی دارد. مقاله تون فوق العاده زیبا بود .
یک دنیا ممنون
سرافراز و موفق باشید
اردیبهشت بود دیگه
مگه میشد آخرش زیبا نباشه؟
عالی یود
زندهباد
دست مریزاد
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از اینکه مطالعه کردید.