بچه‌های طلاق

مشایی حرف زد، احمدی‌نژاد سکوت کرد، حالا مجلس دست بردار نیست.

موضوع این روزهای سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و مشکلش با مجلس ناخودآگاه ما را به یاد بچه‌های طلاق می‌اندازد، پدر و مادری با هم نمی‌سازند و در نهایت این بچه‌ها هستند که بی‌سرپرست می‌شوند.

برای دست‌اندرکاران پوشیده نیست که هنوز این سه فرزند، به نام‌های میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری طفلانی بیش نیستند و هنوز رشد نکرده‌اند و هنوز نمی‌توانند قد علم کنندو با این حال دست روزگار در کار شده تا این‌ هر سه را به شیرخوارگاه بفرستد.

سازمانی که ابوی این سه فرزند است تا حالا وقت نکرده که لوگوی خانوادگی را تصحیح کند و هنوز تابلوها با عنوان “میراث فرهنگی” یا نهایتا با عنوان “میراث فرهنگی و گردشگری” بر سردر ادارات و در سایت‌های تاریخی دیده می‌شوند و با این حال این خانواده اکنون قرار است باز هم دچار تحول شود. چیزی که برای بچه‌ها خوب نیست.

نمی‌شود به سادگی فهمید که دعوای مجلس و سازمان چقدر جدی است. شاید با یک صلوات بشود طرفین را منصرف کرد و شاید نه. و اگر حل نشود احتمالا همه‌ی قوانین و قراردادها باید دوباره بازنگری شوند و سیاست‌ها باید عوض شوند و بودجه‌ها باید تغییر کنند و …

حالا همه‌ی بخش خصوصی دلهره دارد و اصل ۱۴۴ باید منتظر بماند و مدیران باید عوض شوند و گردشگران خارجی باید صبر ایوب پیشه کنند و راهنماها باید مجوزشان را عوض کنند و…

مشایی وقتی حرف می‌زند خیلی اعتماد به نفس دارد و کمی هم حافظه تاریخی‌اش خوب نیست. اما مگر همه‌ی این سازمان منوط به مشایی است که اهرم قدرت را بر سر سازمان نشانه رفته‌ایم.

کاری که قرار است مجلسی‌ها بکنند شبیه به این است که فرزندی را که مدت‌ها خودش پول درآورده و خودش خرج کرده، دوباره به خانه برگردانند تا نگاهش به جیب پدر باشد. همه می‌دانند که این سرخوردگی به سادگی التیام نمی‌یابد.

میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری راه طولانی و سختی را در پیش دارند. فقط خود گردشگری به تنهایی در بسیاری از کشورهای دنیا یک وزارتخانه جدا دارد. حالا که قرار است برای گردشگری برنامه‌ریزی کنیم و این صنعت را رونق ببخشیم، این تصمیم مجلس منطقی به نظر نمی‌رسد.

آرش نورآقایی

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *