از نوازش اسب ایرانی تا شنیدن آوای بختیاری

“مجتبی گهستونی” در تهران بود که به بنده خبر داد قرار است سومین بزرگداشت “مسعود بختیاری” در منطقه “تاراز” اجرا شود. فقط چند دقیقه فکر کردم و گفتم من هم می آیم.

این شد که با کمک “مجتبی” بلیط هواپیما تهیه کردم و از تاریخ ۱۱ تا ۱۳ اردیبهشت در خوزستان سفر کردم.

صبح روز چهارشنبه به اهواز رسیدم. در فرودگاه “محمد شمالی زاده”، یکی از راهنمایان گردشگری خوزستان لطف کرد و به پیشواز آمد. به همراه او فرودگاه را به مقصد کتابفروشی “محام” (داخل شهر اهواز و در نزدیکی میدان “گردشگر”) ترک کردیم. در کتابفروشی با چند تن از دوستان و آشنایان ملاقات کردیم و سپس به سراغ “مجتبی گهستونی” رفتیم. قرار این بود که هر سه نفر ناهار را در منزل “مجتبی” بخوریم، سپس به سمت “گتوند” برویم و شب را در منطقه “عقیلی” سپری کنیم.

قبل از اینکه برای ناهار برویم، مجتبی منطقه ای از شهر اهواز (حصیر آباد) را بهمان نشان داد. این محل شامل حفره هایی بود که در تصویر می بینید. حفره ها شبیه قبر است. شبیه این ها در بندر طاهری (سیراف) هم دیده می شود. به نظر بنده این حفره ها مکانی برای نگهداشت آب بوده است.

عمق حفره ها و همچنین مکان قرار گیری آن ها در سنگ، نظریه قبر بودن را زیر سوال می برد.

بعد از صرف ناهار در منزل “مجتبی”، سه نفری (مجتبی، محمد و بنده) به سمت شوشتر حرکت کردیم. با اشاره ی مجتبی به دو تابلو دقت کردیم. یکی تابلوی “ویس” و دیگری تابلوی “رامین”.

“ویس” و “رامین” دو شهری هستند که به فاصله کمی از هم (در نزدیکی ملا ثانی) قرار گرفته اند.

نرسیده به شوشتر، تپه باستانی “دستوا” قرار گرفته. “دستوا” نام قدیم شوشتر بوده. در این منطقه گورهایی وجود دارد متعلق به زمان “الیمائید”ها.

یکی از مقبره های الیمائیدی را در تصویر می بینید. این مکان هم، مثل بسیاری از تپه های باستانی به دور از هرگونه استانداردهای حفاظتی، در سایه ی سنگین فراموشی قرار گرفته.

داخل شوشتر نشدیم و راهمان را به سمت “گُتوند” ادامه دادیم. “گتوند” همان جایی است که رود کارون وقتی از کوه سرازیر می شود، اول آنجا را آبیاری می کند. از طرفی این شهر زادگاه و محل دفن “قیصر امین پور” است. در تصویر، بنای یک سد (بند) را می بینید.

در کنار همان “بند” یک آسیاب قرار دارد که تا همین چند دهه پیش فعال بوده.

نمایی از رود کارون که از “گتوند” می گذرد را در تصویر مشاهده می فرمایید. “گتوند” شهری است که امروزه بسیاری از مهاجران عراقی در آن ساکن هستند. عراقی ها در کنار ایرانی ها زندگی می کنند، حتی زبان “لری” فرا گرفته اند و …

چند “استودان” در تصویر مشخص است. این کوه در کنار رودخانه کارون (گتوند) واقع شده.

مقصد نهایی ما برای روز اول سفر، منطقه “عقیلی” و روستای “اِستادگی” بود. در روستای “اِستادگی” به منزل آقای “عرب زاده” رفتیم. ایشان خانه اشان را به عنوان مهمانپذیر در اختیار مهمانان قرار می دهند. در تصویر می بینید که مرغ ها، گربه را می رانند.

نمایی از منزل آقای عرب زاده

همان

همان

“عقیلی” اسب های خوبی دارد. “کسانی که با اسب سر و کار دارند، “مری لیلی قره گزلو” (معروف به مهری خانم) را می شناسند. مردم اینجا نیز “مهری” خانم را به یاد دارند. از آنجا که “مجتبی” گزارش خوبی در رابطه با استبل اسب متعلق به مهری خانم و شوهرش نوشته و آن را منتشر کرده، بنده دیگر به این موضوع نمی پردازم.

ما از یک باشگاه پرورش اسب بازدید کردیم. منطقه “عقیلی” ظرفیت بسیار خوبی برای رونق گردشگری و معرفی اسب دارد.

بدون شرح

بدون شرح

بدون شرح

بدون شرح

بدون شرح

روز دوم سفر، از آقای “عرب زاده” خداحافظی کردیم و به سمت منطقه “شیرین بهار” (یا همان “شیمبار”) و در ادامه به سمت منطقه “تاراز” رفتیم. در تصویر، منطقه “دشت گل” را مشاهده می کنید.

“شیمبار” یکی از زیباترین مناطق خوزستان و ایران است.

همان

قصد مان این بود که به سمت “تاراز” (مرز میان استان خوزستان و چهار محال و بختیاری) برویم تا در سومین نکوداشت “کبک تاراز” (لقب مسعود بختیاری) شرکت کنیم.

بدون شرح

منظره ای از “تاراز”

اینجا مکانی است که بزرگداشت “آ بهمن علاء الدین”، معروف به “مسعود بختیاری” (خواننده و موسیقیدان بختیاری) هر ساله در آن برگزار می شود. بنده فکر می کردم در این مراسم با همان شور و حالی روبرو شوم که در بزرگداشت “سید خلیل عالی نژاد”  http://nooraghayee.com/?p=9474 دیده بودم. اما اینطور نشد. حال به سبب باران بود یا به دلایل دیگر، نمی دانم.

برخی از بزرگان بختیاری که در مراسم شرکت کرده بودند را در تصویر می بینید.

همان

در همان ابتدای برگزاری مراسم، باران گرفت و ادامه برنامه ها لغو شد. ناهار برای مهمانان تدارک دیده بودند که باز هم پذیرایی به خوبی انجام نگرفت. در مسیر محل برگزاری مراسم تا محل پذیرایی با این جوان ۲۲ ساله بختیاری روبرو شدیم و کمی با او گپ زدیم.

اسب سواری در میان کوه های بختیاری در هوای لطیف اردیبهشت، شعف کم نظیری دارد.

بدون شرح

محل پذیرایی ناهار

ناهار که خوردیم بدون اینکه لذتی از برگزاری مراسم برده باشیم، از همان راهی که رفته بودیم، برگشتیم. در تصویر “شیمبار” را می بینید.

برای اقامت شب دوم مهمان این زوج هنرمند مهربان بودیم. “اردوان بیرگانی” و “مهرانگیز قلاوند” همان زوجی هستند که شاهنامه را نقالی می کنند. دوستانی که مطالب این سایت را دنبال می کنند، می دانند که در مراسم “پنجمین جشن راهنمایان گردشگری در خوزستان” و همچنین دو دوره برگزاری “جشنواره سفرنگاری ناصرخسرو قبادیانی” این زوج ما را به تماشای هنرشان دعوت کردند.

“اردوان” و “مهرانگیز” در مراسم حضور داشتند و قرار بود نقالی کنند، اما باران نگذاشت. در منطقه “شیمبار” از آنها عکس گرفتم.

منزلشان در “مسجد سلیمان” است. برای شام و خواب به آنجا رفتیم.

رامش ابر بهاری در بستر لطیف هوای “شیمبار”

و خرامانی اینگونه…

بدون شرح

پشت اتومبیل اردوان و مهرانگیز نوشته شده:

۱- MIS: که همان مسجد سلیمان است

۲- مصرع معروف: چو ایران نباشد تن من مباد

بدون شرح

قبر یکی از خوانین بختیاری که “اردوان” نشانمان داد.

شیر سنگی در قفس… معنی اش چیست؟

صبح روز سوم، همگی به صُفه “سر مسجد” (واقع در مسجد سلیمان) رفتیم. قبلا بارها و بارها از این مکان بازدید کرده بودم، اما در هوای بهاری سومین روز سفر حال دیگری داشت.

برایمان خواندند. صُفه “سر مسجد” دقیقا همان جایی است که این دو  هنرمند باید شاهنامه را برای مردم این شهر نقالی کنند، اما افسوس که حتی مردم شهر، نمی شناسندشان.

بدون شرح

قبرستان خارجی ها در مسجد سلیمان.

مقبره پدر “اردوان” که نسل اندر نسل از خوانین بختیاری بوده اند.

برادر “اردوان” این متن زیبا را در زمان مرگ پدر نوشته. بخوانیدش، زیباست.

شجره نامه پدر “اردوان”. این است میراث بختیاری. این است که حالا “اردوان” نام ده پشتش را می داند.

این قبر متعلق است به یکی از آشنایان “اردوان”. “اردوان” برایمان گفت که روزی این متوفی از دست خدا عصبانی بوده، تفنگش را به آسمان می گیرد و شلیک می کند. کمی بعد دو پسرش (در زمان حیات خودش) می میرند. “اردوان” همچنین گفت که خانواده این متوفی شمشیری از او در اختیار داردند که آن را به کسی نشان نمی دهند. چون معتقدند هر وقت آن را از نهانگاه دربیاورند، شخصی خواهد مُرد.

می بینید، پشت یک شیر سنگی دو حکایت جالب که تفکر مردم منطقه را نشان می دهد، نهفته است. این است که اعتقاد دارم باید سفر کرد و قصه ها را شنید و ثبت کرد.

دیدگاه‌ها

  1. م.معظم

    سلام .پس این به زودی کی میرسه !داره دیر میگذره ها !
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. به محض اینکه از سفر برگردم، می نویسم.

  2. ماهی

    “به زودی …”، “دیر …” شد |:
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. از سفر که برگردم، می نویسم.

  3. محمود

    سلام اسب و اسبچه کاسپین نیز چشم براهتانند
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. چشم.

  4. محمود

    سلام ارش جان زوج شاهنامه خان میهمان من در کشتی میزاکوچخان ان نیلوفر سیاه گفتن هم خیلی توجه منو جلب کرد عجب داستانیه این نیلوفر چشم براهیم خان
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. ارادتمندیم همچنان و به امید دیدار.

  5. Parisa.B

    Salam ,besiyar aly bod . Tasavir benahayat ziba hastand . safar be ye chenin makany , bayad fogholade bashe
    Omidvaram hamishe labkhand bar lab bashid
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از محبت و توجه شما.

  6. ♥☆ЯдНд☆♥

    درود بر شما
    بسیار زیبا و چشم نواز بود.
    ممنونم که تجاربتون رو با ما تقسیم می کنید
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. تقسیم کردن تجربه، رسالتی است که انتخاب کرده ام.

  7. م.معظم

    سلام .عالی بود . عکسهای منظره بی نطیری در این گزارش است که باور نکردنی است برای یه گوشه ای از ایران !
    جالبه که عکسهای همان و بدون شرح شما ادمی را کنجکاوانه به دنبال سوژه ای مشغول می کند (مثل بازی بگرد پیدا کن !)
    مرسی و موفق باشید
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. خوشحالم.

  8. مهران

    سلام
    در گتوند، مهاجرین بی شمار افغانی هم زندگی میکنند.
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. بله، اما بی شمار نیستند. شاید پر شمار باشند.

  9. شاهین

    سلام ؛ از این گزارش بسیار زیبا و مفیدتون بسیار سپاسگزارم
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. قابلی نداشت.

  10. علی میرفتاح

    سلام ممنون که مینویسی و ما را هم در خاطرات خوبت سهیم میکنی . بازم بنویس مرد بزرگ .
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. قربان محبتت.

  11. ماهی

    عالی بود، عالی!

    پر از سوالم و شگفت زده! شانس آوردید یکی مثل من هم سفرتان نبود تا با پرسش هایش کلافه تان کند.

    ممنون
    ……………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. جواب دادن به پرسش ها رو اتفاقا (اگر جواب رو بدونم) دوست دارم.

  12. سمیه

    سلام
    خواندمش، زیبا بود
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. خوشحالم.

  13. paina

    سلام
    گزارش بسیار زیبایی بود.
    زنده باشید.
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. قابل نداره.

  14. بهار

    سفرنامه جالبی بود آرش… مرسی
    خودت خوبی؟
    راستی یه اشتباه لپی کوچولو… پنجمین جشن راهنمایان گردشگری در خوزستان نه ششمین جشن… 🙂
    ………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام به تو. بهترم، سپاسگزارم. ممنون که تذکر دادی، درستش کردم.

  15. مجتباگهستونی

    با درود و سپاس فراوان برای انتشار این سفرنامه. از اینکه تو را همراهی کردیم بسیار خشنود هستیم. از محضر تو و دانشت استفاده کردیم. چند نکته را می خواستم یادآوری کنم. در جایی از حصیرآباد؟ نام بردی. این منطقه از قدیمی ترین محلات اهواز است که همه ایران گردان وقتی به اهواز سفر کرده اند اشاره ای به آن کرده اند. در تاریخ یک صدساله اخیر اهواز، حصیرآباد هم از محلات قدیمی و پر جمعیت اهواز محسوب می شود.
    در زیر عکس آقای شهابی که دست های اسب را بلند کرده عکسی وجود دارد که جنگلی از بلوط و در نهایت دریاچه سد را نشان می دهد که این محوطه دشت گل نام دارد که مناطق پیش از تاریخ است و در دهه های قبل از انقلاب توسط باستان شناسان ایرانی و خارجی بررسی و شناسایی شده است.
    در پایان جا دارد از هوشنگ فرجی از دوستان روزنامه نگار که بنای یادبود (مافگه) مسعود بختیاری (بهمن علاء الدین) را بنا کرده و مراسمی را با همه زحمت فراوانش برگزار می کند تشکر و قدردانی کنم. اگر چه باران نعمت الهی است و در تلطیف هوا و پرب شدن منابع آبی و رفع بخشی از خشکسالی موثر است اما اگر نمی بارید مراسم یادبود و آن سفر بسیار پر افتخار بهتر برگزار می شد. ای کاش فرصتی دیگر فراهم آید.
    …………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس از توجه و محبت همیشگی ات.

  16. مهدی

    خیلی زیبا و عالی بود تشکر فراوان از شما، آرزوی سلامتی براتون دارم منتظر سفرنامه های زیباتون هستیم
    …………………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. ارادتمندم.

  17. کیان

    سلام.سفرنامه زیبایی داشتید ولی ای کاش اسم سماله رو هم میوردین چون مرکز پرورش این اسبها درسماله است.
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. خبر نداشتم و نمی دونستم. سپاس از شما. موفق باشید.

  18. Masi

    یکی از مقبره های الیمائیدی ……شبیه واتیکان از نمای بالاست که نمای یک کلید رو تداعی کرد توی ذهنم! (البته بدون قفل)

    سنگ نوشته ی مقبره پدر آقای اردوان بسیار بسیار زیبا و تاثیرگذار بود…..

    و در آخر “اعتقاد” شما از درست هم درست تره آرش خان. مرسی که سفر کردین و این همه قصه ها رو شنیدین و اینجا ثبتشون کردین و ما رو هم بهرمند کردین.
    ………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. بزرگوارید.

  19. لیلا

    سلام
    وای چه سفر خوب و عالی مخصوصا اسبهایش
    لذت بردم از خواندن این این سفرنامه ات
    هوس کردم از این نوع سفرها در این روزهای کرونایی

    شاد باشی
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. به امید روزهای بهتر برای سفرهای بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *