فرض کنید یک ایرانی و یک چینی با هم گفتگو میکنند. در این حالت یکی از سوالاتی که پیش میآید این است که این دو نفر به چه زبانی با یکدیگر صحبت میکنند. آیا فرد چینی توانایی سخن گفتن به زبان فارسی را دارد یا برعکس، فرد ایرانی به زبان چینی سخن میگوید؟ یا اینکه هر دو به یک زبان سوم مثلا انگلیسی با هم گفتگو میکنند؟
سوال بالا برای مطلبی که در زیر مینویسم، اهمیت دارد.
در ادبیات و فولکلور تمام ملل چه بسا شاهد این هستیم که یک آدمیزاد با جانور، ماهی، پرنده یا یک گیاه سخن میگوید. حتی در این حالت این سوال پیش میآید که آیا این آدمیزاد است که به زبان آنها که نام بردیم سخن میگوید یا آنها به زبان آدمیان سخن میگویند؟
مثلا در داستان مربوط به “سلیمان نبی”، میدانیم که او توانایی درک گفتار حیوانات را داشته است. بنابراین این سلیمان است که توانایی صحبت به زبان آنها را دارد.
اما نگارنده نمیدانم مثلا “تهمورث” که دیوها را دربند کرده بود و از آنها کار میکشید، خود میتوانسته به زبان دیوان سخن بگوید یا اینکه دیوان به زبان “تهمورث” با او گفتگو میکردهاند؟ در رابطه با “رستم” هم همین موضوع مطرح است. هنگامی که رستم در شاهنامه با دیوان گفتگو میکند به زبان آدمیان است یا به زبان دیوان؟
در ادبیات باستانی ایران، متنی وجود دارد که با عنوان “درخت آسوریک” شناخته میشود. در این متن شاهد گفتگوی درخت نخل با بُز هستیم. سوال قبل باز هم خودنمایی میکند. کدامیک به زبان کدامیک گفتگو میکنند؟ آیا هر دو به زبان آدمیان گفتگو میکنند؟
در همین مثال “درخت آسوریک”، جدای از اینکه درخت نخل یا بُز به چه زبانی گفتگو میکنند، موضوع دیگری هم مطرح است. درواقع اصولا ما شاهد این هستیم که درخت و چهارپا سخن میگویند. اگرچه سخن گفتن درختان و حیوانات در افسانهها و قصهها یک موضوع عادی بهشمار میرود، اما اینکه آنها چرا و در چه شرایطی آغاز به سخن گفتن میکنند، موضوع قابل توجهی است و جای بررسی دارد. تا جایی که نگارنده متوجه شدهام، سخن گفتن جمادات (مثلا کوه)، نباتات و حیوانات با آدمیزاد معمولا برای آشکار کردن یک راز (اسرار مگو)، برآورده کردن آرزو، پند دادن، یا برای کمک و یاری به “آدم خوب قصه” (قهرمان ایدهآل داستان) اتفاق میافتد.
بهنظر میرسد تنها در زمانی رازی برای آدمیزاد آشکار میشود، یا پندی به او داده میشود، یا مورد حمایت درختان و حیوانات قرار میگیرد، که او به درجهای از درک و فهم رسیده باشد. شاید این درجه از درک و فهم همان دانش گفتگو با جمادات و نباتات و حیوانات باشد. شاید قصهها میخواهند به ما بفهمانند که برای دوری جستن از خطرهایی که در زندگی وجود دارد، حتی نیاز داریم تا زبان مرغان و سگان و درختان را یاد بگیریم.
به هر حال، موضوعاتی که در بالا مطرح شد جای تحقیق و بررسی بسیار بیشتری دارد و برداشتهای متفاوتی را به همراه خواهد داشت که هیچکدام خالی از لطف نیستند.
اما نگارنده با استفاده از مطالب بالا میخواهم به یک موضوع جالب توجه در زندگی امروز اشاره کنم. معتقدم که ما امروز شاهد سخن گفتن جمادات (که حتی در مرحله پایینتری از گیاهان و حیوانات قرار دارند) هستیم.
به طور مثال آیا اینگونه نیست که با نوشتن جملات و چسباندن اعلامیهها بر روی دیوارها، دیوارها را به سخن گفتن واداشتهایم؟
بگذارید به یک مثال دیگر بپردازیم. در سطرهای بالا اشاره کردم که معمولا به سخن درآمدن جمادات، نباتات و حیوانات معمولا در زمانی صورت میگیرد که قرار است پندی داده شود یا رازی گفته شود. امروزه هم بیشتر جملات و اشعاری که بر روی بدنه اتومبیلها نوشته میشود (معمولا پشت اتومبیل نوشته میشود تا رانندگان دیگر نوشتهها را راحتتر بخوانند) جنبهی نصیحت و پندآموزی دارند. با این تفاوت که در اینجا ظاهرا این اتومبیلها هستند که توانایی سخن گفتن به زبان آدمیان را کسب کردهاند نه اینکه آدمیزاد زبان آنها را فراگرفته باشد.
در این مورد، اتومبیل به عنوان یک واسطه و مدیوم نقش ایفا میکند.
جالب این است که در قصههای قدیمی، ظاهرا درختان و حیواناتی که سخن میگویند ماموریت دارند تا با قهرمان سخن بگویند. گویی آنها واسطههایی هستند برای انتقال پیام. احتمالا آنها پیامبران خدایند که حامل پیامی برای ابلاغ هستند.
شاید امروزه هم اتومبیلها گونهای از پیامبران هستند که پیام خدای اتومبیل (که همان آدمیزاد دیروزی است که خود نیاز به پند و یاری داشت) را به آدمیان دیگر انتقال میدهند.
این موضوع از جنبههای دیگری هم قابل بررسی است.
مثلا در کشورهایی مثل هندوستان و پاکستان و افغانستان، اتومبیلها (به ویژه وسایل نقلیه عمومی) تزیین و نقاشی میشوند. این تزیینات تقریبا شبیه تزیینات حجلهی دامادی و عروسی است. بنابراین اتومبیل در زمان حرکت شادی حاصل از خوشی و سرمستی جشن مذکور را تداعی میکند. اما در ایران هرچند که تزیین اتومبیل وجود دارد اما به شدت کشورهای نامبرده نیست. از طرفی در کشور ما این ادبیات است که نقش اساسی ایفا میکند. این ادبیات معمولا در قالب دعا و پند و به ویژه شعر حضور پیدا میکند. بنابراین میتوان اینگونه انگاشت که اتومبیلها در ایران سخن میگویند، حتی فراتر از این، شعر میسرایند.
پینوشت: این مبحث جای بحث و بررسی بسیار دارد.
دیدگاهها
موضوع جالب و جذابیه و به نظر من هم میتونه خیلی جای بحث داشته باشه.
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. بله هم جذابه هم باید در موردش تحقیق کنیم.
با این قسمت مطلب «تنها در زمانی رازی برای آدمیزاد آشکار می شود، یا پندی به او داده می شود، یا مورد حمایت درختان و حیوانات قرار می گیرد که به درجه ای از درک و فهم رسیده باشد» کاملا موافقم. اما درمورد حیوانات باید بگم که چون علم ندارند زبان بیان هم ندارند. تمام کارهای حیوانات بر اساس غریزه است.
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
سلام ؛ یکی از دغدغه های به فراموش رفته من در گذشته که بی شباهت به این موضوع جالب شما نیست ارتباط انسان با اجنه و تا حدی همزیستی آنها درگذشته با هم بوده که به گمانم همه ما شنیداری چیزهای در این باره به گوشمون رسیده … به نظر من سخن گفتن سلیمان با حیوانات در قالب کلمات وگفتار یا بهتر بگم به زبان حضرت سلیمان نبوده بلکه آنچه اتفاق افتاده یک نوع ارتباط درونی بوده که بر دل سلیمان برات میشده وحضرت سلیمان آنرا بیان میکرده … درهمین ارتباط نظرات گوناگونی در ارتباط با نحوه سخن گفتن خداوند با پیامبران هست…
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس.
سلام،
این مطلب منو یاده موضوع ” معجزه آب” انداخت که یک پروفسور ژاپنی با نوشتن کلماتی مثل “عشق” ، ” محبت” و یا تنفر بر روی کاغذ و چسباندن اون بر روی شیشه ای از آب به این نتیجه رسید که یکسری مفاهیم متافیزیکی محیط بر مولکول های آب اثر میگذاره و مولکول های آب با کلمات خوب فرم زیبایی به خودشون می گیرن و برعکس…یه جای دیگه هم شنیدم یه دانشمندی به گیاهان الکترود وصل کرده و در ذهنش سوزاندن اون گیاه رو تصور کرده و گیاه به شدت عکس العمل نشان داده که این عکس العمل رو با حرکت الکترودها متوجه شده…..
در کل منظورم شعوری هست که در همه کائنات وجود داره و موجب به وجود اومدن این ارتبازطات میشه و صرفا به زبان منحصر نیست…
به هر حال نکات پراکنده تون زیبا بود…متشکر
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از توجهتون.
ما چون تصور کردیم که اشرف مخلوقات هستیم بقیه را احمق مخلوقات پنداشتیم!
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
درک زبان آن ها زمانی اتفاق می افتد که پیام هایی را که از سوی آنها ارسال می شود را جدی بگیریم و آن را دریافت کنیم. همانطور که خودتان بیان کردید آنها پیامبران یا رسولانی هستند که نداها را مانند پالس هایی که در ماوراطبیعه جریان دارند می فرستند برخی از ما از کنار آن ها بی تفاوت می گذریم و برخی دیگر به آن جواب می دهیم.
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
salam
dar yek goftegu aya hatman bayad sedayi rado badal beshe ya neveshtari?
bardashte man ine ke gofteguyi ke dar asatir dar rabete bahash sohbat shode halate madi nadare va be bode manavi ya fara tabi tavajoh dare, mesle moghei ke mishe fekro hese baghiyaro dark kard
yek ensane manavi ba hesesh mitune heyvanato giyahano va jamadato dark kone,
dar rabete ba derakht ham eteghade kheyli ha bar ine ke derakht ruh dare va harcheghadr pir tar dana tare , va ba rishehayi ke dar zamin tanide az tabiat va madare zamin energy o agahi migire.
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام.
خیلی دوست دارم اینطور دیدگاه رو.
چند وقت پیش تجربه اش کردم.
شاید انرژی افکار شما بوده آرش جان اینورا می پلکیده.
مدیوم ذهن من حوالی کیبورد می چرخید.
شاید بشه گفت: کیبورد سخن آور.
عالی این بود پست.
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. موفق باشی پسر.
سلام جناب آرش . موضوع جالبی رو مطرح کردین . مطلبی رو که میخوام بگم واقعی هستش. و پیشاپیش عذرخواهی میکنم چون کمی طولانیه. حدود ۱۷ سال پیش خونه اجاره ای مون حوالی چهارراه ولیعصر بود بزرگ و قدیمی مال ۱۵۰ سال پیش با معماری منحصر بفرد که متاسفانه دانشگاه اون رو تملک و خرابش کرد. یه شب شنیدم دو نفر توی بالکن با هم حرف میزنند و میگن مامان،مامان کجایی ؟ ما گشنه مونه، چرا شام نمیاری؟ بچه های من توی اتاق پذیرایی که به بالکن راه نداشت مشغول تماشای تلویزیون بودند و ۲ تا اتاق با من فاصله داشتند و شام هم خورده بودند. من بدو رفتم بطرف اتاق اونا و دیدم که دراز کشیدند و در حال خواب وبیداری هستن. ترسیدم و گفتم بچه ها توی بالکن ۲ نفر با هم حرف می زنند. با ترس و لرز وقتی پرده رو کمی کنار زدیم با کمال تعجب ۲ تا گربه رو دیدیم که به زبون ما حرف میزدن! البته یکی از دوستان هم راجع به دعوای زن وشوهری در پشت بوم خونشون گفت در نیمه های شب. وقتی هم که آقاهه میره ببینه کیه ۲ تا گربه رو میبینه که با زبون فارسی فحش و ناسزا به هم میگن! جالبترین قسمتش اینه که قبل از این که دعوا شروع بشه، چند بار زنگ خونشو میزنند و وقتی در رو باز می کنه هیچکی نبوده فقط ۱ گربه میاد تو و میره پشت بوم! جواب پرسش تون از دید من اینه که : آنها به زبان آدمیان سخن میگن.
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بله، خوب.
درود ؛
نکته جالبی را عنوان کرده اید که در ادبیات ما به این نوع گفتار “زبان حال”می گویند. یکی از موثرترین شگردهای بیانی و ادبی است برای انتقال آن معانی و تجربه های نابی که نمی توان با عبارات معمولی آن ها را اظهار نمود. رباعی خیامی زیر وصف چنین بیانی شاید باشد :
دی کوزه گری بدیدم اندر بازار
بر تازه گلی همی لگد زد بسیار
وآن گل به زبان حال با او می گفت :
“من چون تو بوده ام مرا نیکو دار”
بدرود…
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از توجه شما.
ســــــــــــــــــلام
آرش عزیـــــز
مطلبت مث همیشه جالب و خوندنی و البته عجـــــــــــــــــــــیب بود!!!
سپاسگزارم که ذهنمو درگیر کردید.خوبه به این چیزای جالب فکر کنیم و به نتیجه برسیم.
حوری جون با این چیزی که تعریف کردی امشب خواب به چشام نمیاد:-(
……………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. موفق باشید.
همه اینها جالب بودند و قابل تأمل. راستش فقط یک تفاوت در کیفیت انتقال پیام میبینم، پیامدهندهای که چشم داشته باشه موفقتر و در مرتبه بالاتریه حتی اگر در لحظه ارسال پیام، رؤیت نشه.
……………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. شاید.
این بحث به شدت برام جالب و جذاب بود، و نه تنها جای تحقیق و بررسی بسیار داره ، بلکه شدیدا جای تفکر هم داره
من به شعور کائنات فکر کرده بودم پیش ازین اما به زبان سخنگوییشون هرگز!
واقعا اینجا لذت بخشترین گوشه ی دنج هست، از بس که فکر هم درونش رهاست هم درگیر
من اینجا آزادانه فکر می کنم و آزادانه درگیر مباحث میشم و این همه از لطف شماست که دست به قلمین !
…………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خوشحالم.