امروز وقتی که به همراه مسافران در تخت جمشید قدم می زدیم در این اندیشه بودم که بعد از ۲۵۰۰ سال چه صداهایی از تخت جمشید شنیده می شود. فکر کردم اگر یک هنرمند بخواهد صدای تخت جمشید امروز را به گوش مردمان برساند، داستان را چگونه باید کارگردانی کند.
به این سبب، گوش سپردم:
۱- در هنگام بالا رفتن از پله ها، صدای دغدغهی زندگی پرندگانی به گوش می رسد که در میان درزهای ۲۵۰۰ ساله لانه ساخته اند و غوغای زاد و ولد و تغذیه نوزادانشان را دارند. (و این همان باروری است که به مراسم تخت جمشید نسبت می دهند)
۲- بعدِ گذر از دروازه ملل و زمانی که به سمت کاخ آپادانا می رویم، صدای ماسه هایی که زیر پای گردشگران به هم ساییده می شود، به گوش می رسد و دلهرهی شیرینی ایجاد می کند. (و این همان دلهره ای است که فرمانروایان کشورهای تابعه در زمان هخامنشیان داشته اند)
۳- روبروی نقوش کاخ آپادانا صدای همهمهی واژگانی را می شنویم که از دهان گردشگران ادا می شود و خاموشی هزاران ساله ی نقوش را جبران می کند. (و این همان همهمهی مهمانیهای تخت جمشید است)
۴- زیر پای مقابر هخامنشی و بر فراز تخت جمشید که قرار بگیریم، صدای بادی به گوش می آید که در این سالها وظیفه اش نشاندن صداهای گذشته بر تخت روان شاهان بوده و آنها را با خود به ناکجا آباد برده است. (و این صدای مرگ است که روزی صدای ما را هم با خود خواهد برد)
دیدگاهها
باسلام خیلی دلچسب بود زیبا گفتی مرد
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. ارادتمندم.
تابلوی زیبایی ترسیم کردید.
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. خوشحالم که پسندیدید.
سلام
از خوندنش خیلی لذت بردم.
موفق باشید.
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. قربان شما.
سلام
انصافا شما به زیبایی کارگردانی کردید….
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس. اما باید وقت بیشتری می گذاشتم، شاید بهتر می شد.
سلام و سفر خوش، یک نوشته نیمه تمام از سالها پیش دارم برای سرباز های حجاری شده بر دیوار ها که خاموشند و صدایی ندارند :
…
خاموش و به صف در آمده
نجیب و ساییده
پاسدار حرمت تخت جمشیدند
دیوار ها سبک شده از دوششان
زمان فرو ریخته بر فرقشان
سلوک و آیین مردم خویش می نمایانند
نجیب
ساییده
خاموش
….
…………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
سلام آرش جان
فکر کنم یک مورد رو فراموش کردی و من تکمیلش میکنم
۶- در سراسر تخت جمشید صدای رسا و طنین انگیز چکش های سنگ شکنی رو می شنوی که برای گردشگران، قطعه سنگ یادگاری از آثار می تراشند!!!
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بله، شاید حق با شما باشه.
سلام واقعا زیبا بود. سبک نوشته هاتونو دوست دارم. شاد باشید
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. ارادتمندم.
سلام . سفر به کام و سپاس از گوش دادن زیبایتان !موفق یاشید
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
غرش بی صدای تاریخ را حکایت و شوکت دیگری است، که می نوازد! در تخت جمشید، زبان هیچ سنگ بریده و شکسته ای الکن نیست.
تخت جمشید آنچند حرف دارد که هرگز به پایان نرسد. تخت جمشید شهرزاد قصه گوی تاریخ ما است!
هنوز هم می توان از پلکان راهوار تاریخ بالا رفت و در هوای تخت جمشید، دست را سایه بان کرد و به دشت مرغاب و نقش رستم چشم دوخت.
سینۀ دشت مرغاب، در پایین دست تخت جمشید، مالامال است از خاطرات ایران و هر وجبی را که بشکافی روزگاری در او نهان می بینی.
لیموهای این دشت نمی توانند آکنده از عطر خاطره نباشند.
اینجا نخجیرِ یلان تاریخ است و قتلگاه نیاکان ما و سربازان داریوش سوم.
آوای پای خفتگان ما از دور و نزدیک می آید و خود را به گوش ما می رساند.
نسیم و باد، صدای پای خفتگان ما را می آورند. اما توفان که بر می خیزد، واویلا !
فرقی نمی کند که این توفان در دخمۀ شاپور بپیچد، یا در دالانِ متروکِ کاروانسرای منقرضِ عباس آباد، بر سر راه ابریشم، یا که در میان چنارهای هزار شاخ امام زاده صالح و جماران.
در کوه و بیابان و در صندلی فرو رفتۀ تاکسی نارنجی، غرورِ آوای مهربانِ گذشتگان، اهل نظر را صید می کند…
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
شیراز رو اردیبهشت دیدم و مست از عطر بهارنارنجا
حدرو ده سال پیش در کتاب رسول پرویزی خونده بودم که اردیبهشت شیراز بوی عطر میده
هنوز هم بوی عطر میداد برای من که اولین بار ناظر اردیبهشت شیراز بودم ولی دوستانی که ازقبل ساکن اونجا بودن دریغ و درد داشتن هم برای باغ هایی که هر روز وسعتش کمتر میشه، هم آثار تاریخی که هر روز فرسوده تر از قبل میشه
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. فکر کنم رسالت ما اینه که این عطر رو برای آینده حفظ کنیم. فکر کنم بتونیم، کمی همت لازم داریم.
Salam , fogholade bod , ba in neveshte be takhte jamshid safar kardam
Sepase faravan az shoma
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خوشحالم که خوشحالید.
چه توصیف زیبایی
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
چند روز پیش که شما رو تو تلویزیون دیدم خیلی خوشحال شدم
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از محبت شما.
با سلام
ذهنتون رو به زیبائی یه تصویر کشیدید . گویا من هم آنجا حضور داشتم .
پیروز باشید .
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خوشحالم که پسندیدید.
سلام .. زیبا نوشتین… همیشه دلم می خواد بدونم تخت جمشید قبل از ویرانی چه شکلی بوده…
الان چند تا از ستونها باقی مونده؟؟
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. راستش نشمردم.
کاش از همین جا اطلاع میدادین که در تلویزیون برنامه دارید
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. از تبلیغ کردن خودم بدم میاد. داستان این سایت فرق داره، اینجا دفتر خاطرات منه.
…ودیگربار تخت جمشید وکاخ آپادانا،یادگارکورش کبیر برسینه ام سنگینی میکند
یادگار قرنها درسینه دارم ؛
سنگ آنها به سینه میزنم
اما چرا خود هیچ مانده ام
اگرکورش زنده بود؛شاید مراشماتت میکرد؛
که ای فرزند ایران،کردار،پندار وگفتار نیک خود رابه رخ جهان بکش
وبگو که زاده ی آریایی
ودوستدار تمامی نژادها
«باسپاس از یکی ازبزرگ مردان عصر حاضر،آرش نورآقایی»
دوستدارهمیشگی شما
زهراجعفری
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از لطف شما.
ضمن سپاس از متن زیبای آرش نورآقایی،اگراشکال نداشته باشه ازمتن زیبای عبادکیانفرهم تشکر میکنم
بسیارزیبانوشته
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. چرا باید اشکال داشته باشه؟ سپاس از شما و عباد.
” و این همان……” های این آوا رو خیلی دوست داشتم.
فقط میدونم اگر امروز این متن رو بازنویسی کنین ، معرکه خواهد شد. من قطعا در حد و اندازه ی حتی پیشنهاد به شما هم نیستم ها استاد…..جسارت نباشه……فقط پختگی قلم امروزتون رو زیاد حسش کردم.
……………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. ارادتمندم. سپاس از شما.
سلام
چشمانم را بستم و به هیج چیز فکر نکردم تمرکزم را روی نوشته های شما گذاشتم و آرام آرام شروع به گوش کردن اواها و صدا ها کردم . یواش یواش صداها تو گوشم پیچید و به یک آرامش فوق العاده ای رسیدم که نگو.
آرش هنرمند قابلی هست در نگارش
سبک مخصوص به خود داری. سپاس که می نویسی.
چشمانم که باز کردم دیدم حدود ۱ ساعت شده و من با آرامش به این آواهای دلشین گوش کردم
……………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. زنده باد شما.