پا در سفر:
گیلگمش و انکیدو به دستور «شمش»، خدای خورشید به جنگ «هوووه» (هومبابا / خومبابا) میروند. «هوووه» عفریتی است که از جنگل درختان سدر خدایان نگهداری میکند.
آن دو قبل از سفر سختی که در پیش دارند، به دیدار مادر گیلگمش (ریشت) که روشنبین و داناست میروند. سپس با دعای خیر مادر و سالخوردگان «اوروک» برای مقابله با دشمن راهی میشوند.
در ابتدا با پاسبان «هووه» روبرو میشوند و او را از پا درمیآورند. انکیدو بعد از این پیکار اولیه، احساس ضعف میکند و میخواهد که از ادامهی راه خودداری کند که با تشویق گیلگمش دوباره به راه میافتد.
وقتی که شب میشود، آن دو بر فراز کوهی میخوابند تا رویایی ببینند و از آیندهی کارشان باخبر شوند. ” ای کوه مرا نقش یکی رویا آشکاره کن که گزارش آنم خوشدل کند.” (گیلگمش، احمد شاملو) {در ابتدا متوجه رابطهی میان رویا و کوه نشده بودم، اما با راهنمایی خانم «حسنزاده» که در بخش نظرات برایم نوشتهاند، حقیقت موضوع آشکار شد. همیشه در کوه است که پیامبران الهامات غیبی را دریافت کردهاند. همچنین کوهها و غارهای داخل کوهها، همیشه مکانی برای گوشهنشینی و دست یافتن به نیروهای غیبی بوده است. و از این طریق متوجه میشویم که کوه به عنوان جایگاه خدایان و نیروهای اسرارآمیز میتواند نقش خود را در روشنبینی و آگاهیبخشی ایفا کند. از طرفی غارهایی که در کوهها وجود دارند نیز محلی برای رجوع و دسترسی به ناخودآگاه تلقی میشوند.}
گیلگمش نیمهشب از خواب بیدار میشود و رویایش را با انکیدو در میان میگذارد و انکیدو آن را تفسیر میکند. “پس انکیدو که زادهی دشت بود گزارش رویای او باز میگوید.” (گیلگمش، احمد شاملو) {به نظر میرسد که رویا دیدن با مضامین طبیعت نزدیکتر است تا با مضامین فرهنگ و میبینیم که در داستان گیلگمش خوابها را یا مادر روشنبین او تفسیر میکند و یا انکیدو. مادر گیلگمش به جهت زن بودنش به طبیعت نزدیک است و انکیدو هم که از دل طبیعت بیرون آمده و به همین خاطر تفسیر رویا به عهدهی چنین کسانی است.}
گیلگمش خواب خود (به نظر میرسد که در راه سفر سختی که در پیش دارند گیلگمش بارها خواب میبیند) را “سیاه و نحس و پریشانخاطرکننده” میداند، اما انکیدو به او تضمین میدهد که: “ای دوست نقش خواب تو نیکوست. رویایت از همه سویی گرانبهاست.”
آن دو به راهشان ادامه میدهند و نهایتا «هوووه» را میبینند و با او میجنگند. دو پهلوان با هم در نبردی سخت «هوووه» را میکشند و سرش را از تن جدا میکنند و به «اوروک» باز میگردند.
دیدگاهها
سلام
از اصل نوشته زیباتر می نویسید . ممنون .
با آرزوی بهترین ها
سلام
نگران حالت بودم اما با متن زیبایی که نوشتی خیالم راحت شد که خوبی.همیشه سلامت و پیروزباشی.
کوه مکان الهامات بر پیامبران است(رویا، الهام،وحی)(کوههای طور،جستیمانی،نور)
که احتمالا این هم از اسطوره ها گرفته شده،
اینطور که تو داری پیش میری وقتی به پایان این بازبینی برسی ،
پنبه ی ادیان هم به کل زده میشه
…………………………………………….
جواب: مرسی، اشارهی خوبی بود، همینه.
آرش چرا ساکته؟؟؟
……………………………….
جواب: رفته بودم سفر
سلام
دیروز از سفر برگشتم و امروز تمام گیلگمش خواندم. قصه قشنگی است. گرچه بهم رمان معرفی نکردی ولی خوب این داستان هم در نوع خودش بی نظیر و زیبا ست.
منظورت از(گیل گمش، احمد شاملو) چیه؟از شماره ۱ تا ۷ توی نوشته ات خیلی تکرار میکنی.
مگه کل داستان ترجمه شاملو نیست؟
راستی یادم رفت حالتا بپرسم. خوبی؟ ایران اومدی خوشت هست یا نه؟ دلت تنگ نشده بری دوباره سفر؟
………………………………………..
جواب: ۱- من خیلی اهل رمان نیستم، بنابراین در معرفی هم خوب نیستم. ۲- منظورم اینه که اصل متن را از کتاب گیلگمش، ترجمهی احمد شاملو برداشت کردهام. ۳- ایران هم خوبه، دلم برای سفر باز هم تنگه
آرش جان اول اینکه به مریم (اون بالایی ) بگو اگه جومپا لاهیری رو کشف نکرده هنوز، بجنبه. دوم اینکه رفته بودی سفر خب ؟ عکس ؟ نوشته ؟
سلامی دیگر
این داستان، اسطوره و یا … را شنیده ام و خود هم خوانده ام ولی شما به گونه ای می نویسید انگار دارید داستان دیگری روایت میکنید.
عجله ندارم ولی میخواهم بدانم سرنوشت طبیعت (انکیدو) و فرهنگ (گیل گمش) را چگونه تفسیر میکنید یا چگونه شرح می دهید!
موفق باشید
……………………………………….
جواب: به موقع، حتما
سلام انرژی. ازت خبری نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کجایی؟ غایبی؟؟
امروز اومدم دنباله گیلگمش بخونم دیدم هیچی ننوشتی. نه گیلگمش، نه روزنوشت، نه مرتبط با شعر… هیچی هیچی ننوشتی.
امیدوارم اتفاقات خوب خوب برات پیش اومده باشه که وقت نکردی حتا دنباله گیلگمش بنویسی.
شادمان باشی. حتمن سفری
سلام. اجازه میخوام بگم حسی که در کوه،شب و تنهایی و غار وجود داره چنان متحول کننده و نیرومند است که به انسان واقعا الهام میدهد.. من ۹ سال پیش بی خبر از چنین روایاتی برای یک اندیشه و تحول فکری تنها به غار کوهی رفتم و ۳ شبانه روز اندیشیدم!!! که چرا چنین شد و من چه کنم…. بی نظیر بود این کوه، غار، تنهایی، شب،تفکر!
چه حس خوبی داشت
ارتباط متقابل روشنبینی و دانایی هم👌
………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.
خیلی چیزها در ناخودآگاه ما رخ میده، مثل احساساتی که در کوه داریم و قابل وصف نیست؛ ویژگی نوشته های شما دقیقا همینه ، چیزهایی رو که در درونمون رخ میده ، جلوی چشمامون نمایانشون می کنین ، این هنر شماست.🙇♀️🙏🏻
و این سوال همیشه برای من مطرح بوده که چرا خواب دیدن و رویا دیدن احتیاج به تفسیر داره؟ چرا مستقیم و بی واسطه خواب نمی بینیم؟
چرا همه چیز برای آدمیزاد پیچیده و نیازمند تفسیر هست؟
……………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. تفسیر یعنی فهم کردن. فهم کردن یعنی دیدن را به گفتن و نوشتن و مستند کردن تبدیل کردن. فکر کنم به صورت ساده میشه این جواب رو مطرح کرد.