روزنوشت چقدر وقت داریم… توسط آرش نورآقائی در دوشنبه, آبان 13, 1387 چقدر وقت داریم…،از زمانیکه قطرهی باران با شتاب هر چه بیشتر به شیشهی جلویی اتومبیل برخورد میکند، تاهنگامیکه برفپاککن از رویش رد میشود و دل و رودهاش را در هم میپیچد. واقعا چقدر وقت اندیشیدن داریم… قطرهی بعدی از راه رسید. نوشتهی قبلی نوشتهی بعدی نوشتههای مرتبط روزنوشت همسن روزنوشت رقص رستگاری روزنوشت وضعیت نمادین ایران در این روزها
n.sdt ۱۳ آبان ۱۳۸۷ در ۱۰:۲۷ ب٫ظ لحظه ها خاطره اند زندگی شوق تمنای همین خاطره هاست . امروز را برای بیان عشق به عزیزانت غنیمت بشمار ، شاید فردا احساسی باشد، اما … عزیزی نباشد
سحر ۱۸ آبان ۱۳۸۷ در ۵:۳۸ ب٫ظ این جمله کمی تا قسمتی من را یاد کارتون تام و جری بچگیم انداخت و خندیدم .و جری موشه همیشه زنده بود و تیز و بلا و تام گربه عصبانی و در شتاب. بیشتر انگار بول داگ خیالی در پی تام گربه بود.
سیما سلمان زاده ۷ مهر ۱۳۹۷ در ۰:۲۹ ق٫ظ شاید برف پاککن جلوی پای چشممان را برای بهتر دیدن جارو میکند… ………………………………………………………………………………………………………………. جواب: سلام. شاید.
لیلا ۲۹ شهریور ۱۴۰۰ در ۱۰:۲۱ ب٫ظ سلام تو مثل من زمستونی نداری که باشه لحظه چشم انتظاری …………………………………………………………………………………………………….. جواب: سلام.
دیدگاهها
لحظه ها خاطره اند
زندگی شوق تمنای همین خاطره هاست
.
امروز را برای بیان عشق به عزیزانت غنیمت بشمار ، شاید فردا احساسی باشد، اما … عزیزی نباشد
این جمله کمی تا قسمتی من را یاد کارتون تام و جری بچگیم انداخت و خندیدم .و جری موشه همیشه زنده بود و
تیز و بلا و تام گربه عصبانی و در شتاب. بیشتر انگار بول داگ خیالی در پی تام گربه بود.
شاید برف پاککن جلوی پای چشممان را برای بهتر دیدن جارو میکند…
……………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. شاید.
سلام
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظه چشم انتظاری
……………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.