به بهانه برگزاری دومین سمینار بینالمللی نمایشهای آیینی و سنتی
ایران از زاویهی میراث معنوی بسیار غنی است و از جمله میراث معنوی کشورمان، میتوان به نمایشهای آیینی و سنتی اشاره کرد. برخی از این نمایشها، نمایشهای شادیآور و نشاطبخش هستند که در جشنهای مربوط به زندگی شبانی و کشاورزی، از دیرباز تا کنون برگزار میشدند و میشوند و برخی نیز نمایشهایی هستند که در حالات غم و اندوه و سوگواری به اجرا در میآمدند و کماکان نیز اجرا میشوند. در هر صورت، در هر یک از این نمایشها، نشانههایی از اعتقادات و باورهای مردم، اسطورهها و آیینهای مربوط به دفع شر و بلا و بیماری و اهدای فدیه و قربانی دیده میشود که ما امروز از آنها به عنوان میراث معنوی و میراث شفاهی فرهنگ ایرانی نام میبریم.
از نمایشهای نشاط آور میتوان به تخت حوضی و سیاه بازی و بقال بازی و کچلک بازی اشاره کرد. آیینهای نمایشی مربوط به نوروز هم در این زمرهاند. از نقالی میتوان به عنوان نمایشهای رزمی و حماسی نام برد. تعزیه یکی دیگر از انواع نمایشهاست که در گروه نمایشهای مذهبی جای میگیرد و مربوط به زمان سوگواری است و خود به تنهایی از عناصر نمایشی فراوانی برخوردار است.
در رابطه با نمایشهای عروسکی هم سخن بسیار است. قبل از هر چیز بد نیست بدانیم کشور ژاپن سه میراث معنوی جهانی در فهرست یونسکو به ثبت رسانده که هر سه مربوط به تئاتر و یکی از آنها تئاترعروسکی است. ایتالیا هم تئاتر عروسکی «سیسیلی» خود را به عنوان میراث معنوی جهانی به ثبت رسانده است.
از طرفی نمایشهای عروسکی در ایران دارای پیشینه قابل توجهی هستند. چنانکه «بهرام بیضایی» در کتاب «نمایش در ایران» مینویسد: “از قدیم برای نمایشهای عروسکی در زبان فارسی چند اصطلاح و جود داشته که «خیال» و «خیال بازی» و «شب بازی» و «پرده بازی» و «لعبت بازی» از آن دستهاند.
به طور مثال، نمایش «سالونک» (داماد کوچک) و «بانورک» (عروس کوچک) یکی از نمایشهای عروسکی است که در منطقه سراوان سیستان و بلوستان اجرا میشود. کودکان سراوانی میدانند که آیین عروسی مقررات خاص خودش را دارد، بنابراین عروسکهای داماد و عروس را با پارچه و پنبه میسازند و همچنین با ساختن خانههای کوچکی از خشت و چوب به بازآفرینی این سنت میپردازند و برای روزی که خود عروس و داماد میشوند، تمرین میکنند. (آیین و نمایش عروسکی، جواد ذوالفقاری)
جالب این است که نمایشهای آیینی در همهی اقوام ایرانی در زمانهای مختلف برگزار میشوند:
در گیلان «الهی خور دتاوه» و «عروس گله» دو گونه از نمایشهای آیینی هستند. در میان مردم ترکمن صحرا گونههایی از نمایشهای آیینی دیده میشوند که دو نمونه آن عبارتند از: «مال کسمه» و «قودا بولما» که هر دو نمونه در مراسم عروسی اجرا میشوند و یکی مربوط به مردان و دیگری مربوط به زنان است (آیینهای سنتی و نمایشی مردم ترکمن صحرا، دکتر مجید تکه).
مراسم قالی شویان (قالی شوران) در مشهد اردهال از دیگر آیینهای نمایشی است. همچنین میتوان به مراسم زار که در بیشتر نقاط جنوبی ایران برگزار میشود هم اشاره کرد.
از طرفی میان نمایشهای ایرانی و برخی از نمایشهایی که در خارج از ایران برگزار میشوند، شباهتهای چشمگیری وجود دارد که به دلیل تداخلهای فرهنگی در دو یا چند فرهنگ ریشه دوانیدهاند و اکنون هم در ایران و هم در کشورهای خارج از ایران برگزار میشوند. مراسم نوروز بارزترین این آیینهای مشترک است که میتوانیم به آن اشاره کنیم. همچنین «محسن شریفیان» در مقالهی “موسیقی و نمایشهای آیینی و سنتی آفریقا در بوشهر” عنوان میکند که نمونهای از موسیقی و نمایشهای آیینی و سنتی آفریقایی را در بوشهر میتوان مشاهده کرد. وی از آن با عنوان «آفروبوشهری» نام میبرد.
موضوع دیگری که میتوان در رابطه با آیینهای نمایشی به آن توجه کرد، مردمی و همهپسند بودن این آیینهاست. به طور مثال تعزیه و نوروز در همهی ایران برگزار میشوند. «معرکه گیری» را که میتوان نوع خاصی از نمایش خیابانی توصیف کرد، کم و بیش در همهی ایران شاهد بودهایم. هر مادر و مادربزرگ ایرانی برای فرزندش «لالایی» خوانده و میخواند و بنابر نظریه پژوهشگران میتوان از جنبه نمایشی، لالاییها را بررسی کرد.
نکته قابل توجه دیگر، شخصیتهای نمایشهاست که ماندگاری ویژهای دارند. مبارک، حاجی فیروز، عمو نوروز، کوسه و سیاه از این جملهاند. و جالب اینکه برخی از آنها در خارج از ایران معادل دارند. به طور مثال بابانوئل (سانتاکلازا) با عمونوروز همسان به نظر میرسد و شخصیت «پولچینلی» ایتالیایی با شخصیت «مبارک» تشابهات فراوانی دارد (از پولچینلی تا مبارک، مهناز اسماعیلی).
دیگر اینکه در ایران برای اجرای نمایشهای آیینی و سنتی مکانهای خاصی مد نظر بوده که گسترهای از حیاط خانهها تا تکیهها و حسینیهها را در بر میگرفته و به غیر از اینها، دشتها و اینروزها خیابانها هم، محلی برای اجرای نمایشهای آیینی ایرانی است.
با همهی این مواردی که از آیینهای سنتی و نمایشی ذکر کردیم، هنوز موفق به معرفی تمام و کمال آنها نشدهایم. به طور مثال «حمید علیزاده» از آیین و مراسم «هیلو زرنا» نام میبرد که حتی نامش برای بسیاری از علاقمدان به علوم مربوط به مردم شناسی و میراث معنوی ناآشنا و غریب به نظر میرسد. او اشاره میکند که «هیلو زرنا»، نام مراسمی است که بعد از راهی شدن حاجی به زیارت خانهی خدا اهالی آبادی و خانواده وی، برگزار میکردهاند. آنها وسیلهای را به همین نام «هیلو زرنا» را به شکلهای متفاوتی میساختند، اما وجه مشترک همهی آنها وجود تاب بود. مردم سپس در تابها مینشستند و شروع به چرخیدن و تاب دادن میکردند و معتقد بودند باعث دفع بلا یا بیماری از حاجی در حین طواف خانه خدا و رفتن و برگشتن بین صفا و مروه میشود. اهالی معتقدند، نشستن در «هیلو زرنا» باعث مراد دادن و برآورده شدن حاجت آنها میشده و برای نشستن در آن نوبت میگرفتند.
اکنون متوجه تنوع و همچنین برخی از ویژگیهای نمایشهای آیینی و سنتیامان شدیم که برای مطرح شدن در سطح جهانی از ظرفیت خوبی برخوردارند و به لحاظ کنجکاوی هم که شده، توجه هنرمندان و کارشناسان و علاقمندان را به خود جلب میکنند. بنابراین در این مرحله نیازمند ثبت این آیینهای نمایشی در سطح ملی و در قدم بعدی، منتظر ثبت جهانیاشان هستیم.
آرش نورآقایی
منابع:
*نمایش در ایران، بهرام بیضایی، تهران، روشنگران و مطالعات زنان
*چکیده مقالات دومین سمینار بینالمللی نمایشهای آیینی و سنتی
پینوشت: باز هم دوست گرامی، مهدی فتوحی اشتباه من را در مورد تئاتر کابوکی گوشزد کرد. ضمن سپاسگزاری، عرض میکنم که این اشتباه به خاطر بیدقتی من رخ داده بود که اصلاح کردم.
دیدگاهها
۱- کابوکی ژاپن نمایش عروسکی نیست. یک نمایش سنگین و بسیار دشوار از لحاظ اجرایی برای بازیگر است. متون نمایش کابوکی برگرفته از اساطیر و اجتماع و تاریخند و حرکات نمایش در عین کندی بسیار دقیق و حساب شده اند. موسیقی جزء لاینفک این نمایش ست. در این باره می توان به نمایش در ژاپن بهرام بیضایی ارجاع کرد. نمایش های شادی آور ژاپن کیوگن نام دارند . چشمه هایی از این گونه نمایش ها را در فیلم های کنجی میزوگوچی،؛ آکیرا کوروساوا، کوبایاشی و …. می توان دید. هر سه ی این سه کارگردان بزرگ در فیلم های خود از سبک های نمایش ژاپن، به خصوص کابوکی بهره برداری کرده اند. نمایش عروسکی ژاپن به نام بونراکو معروف است.نمایش های کابوکی سه دسته اند . تاریخی، خانوادگی و رقص. در این نمایش از ماسک و رنگ استفاده ی معنایی می شود. به گونه ای که در این نوع نمایش آرایش و ذرنگ لباس ، شخصیت کاراکتر را نشان می دهند.
۲- چرا در این میراث معنوی نمایش ایرانی هرگز یادی از نمایش های شادی آور زنانه نمی شود. نمایش هایی بسیار مهم از لحاظ اجرایی و بازی. همچون خاله رورو، زن حاجی، دختر قوچانی …. که علی بلوکباشی و انجوی شیرازی و من آنها را جمع آوری کرده و انتشار داده ایم. برای اطلاعات بیشتر شما را به خواندن مقدمه ی حمید امجد بر یکی از این بازی های شادی آور زنانه که من از زبان مادرم نقل کرده بودم در شماره ی سوم دفترهای تئاتر نوشته تشویق می کنم.
۳- گاهی اوقات من فکر می کنم ماخودمان را مسخره کرده ایم. می خواهیم به زور خرده نمایش های آیینی خودمان را به عنوان تئاتر به عالم بقبولانیم و مثلا جلوی آثار سوفوکل و آشیل و اوریپید و آریستوفان که در زمان هخامنشیان نوشته شده اند یعنی قرن سوم قبل از میلاد، قیافه بگیریم و بگوییم بله ما هم تئاتر داریم. مثلا تعزیه ی عباس هندو که قدمت آن حداکثر به دوره ی صفوی می رسد. یعنی قرن ۱۵ میلادی. به خصوص این حس وقتی در من تقویت می شود که می بینم همین ایتالیا پر است از این قبیل نمایش های آیینی. هر ماه یکی و هر شهر به یک جور….. آقا جان من بیضایی هنوز زنده است. چند نفر خداوکیلی آثار نمایشی بیضایی را خوانده اند؟ آنوقت ما می خواهیم در دوره ی نمایش های پست مدرن ، تعزیه ی بازار شام را و یا نقالی مرشد ولی الله ترابی را به عنوان تئاتر جا بزنیم. اینها همه مواد خام اند برای نمایشنامه نویسی. اکبر رادی در نمایش از پشت شیشه ها چنان استفاده ی ماهرانه ای از خاله رورو کرده که متن را در حد آثار ابسورد ارتقا داده و یا بیضایی در مرگ یزدگرد، پرده خانه، چارصندوق، سه نمایش عروسکی، سلطان مار، جنگنامه ی غلامان و سه بر خوانی و سیاوش خوانی و سهراب کشی و طربنامه و …… تمام این آین ها را در قالب تئاتر دراماتیزه کرده. یا حمید امجد در شب سیزدهم و در پستو خانه یا محمد رحمانیان در قدمشاد مطرب یا در مجلسنامه یا محمد چرمشیر در سه برداشتش از شکسپیر یا کوروش نریمانی دریکی از کارهایش که برداشتی بود از نمایش عروسکی خیمه شب بازی از این آیین ها استفاده ی بهینه کرده اند…. باز هم بر بشمرم؟ چقدر ما قدر زحمات این هنرمندان را دانستیم؟ چقدر کارهایشان را خواندیم که ببینیم آیین چگونه زنده می ماند؟ ما باید یکبار تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم. ایا ما می واهیم در فرهنگ کشاورزی زندگی کنیم یا در فرهنگ شهری. گمان من بر این است که در شهر نمی توان کوسه بر نشین راه انداخت. چون هیچ سنخیتی با محیط ندارد. نظر شما چیست؟
سلام آقای نور آقایی هفته گذشته افتخاری نصیبم شد تا گروه ۱۷ نفره راهنمایان گردشگری از دوستان شما به سرپرستی خانم ابراهیمی را برای بازدید از شهر زیر زمینی نوش آباد در خدمتشان باشیم ماهنامه گردشگری ایرنا هم به رسم یادبود به بنده دادند مطالعه نمودم و اقعا زیبا بود .جویای احوال شما بودم .سبز باشدی و استوار به امید دیدار
کوسه گلین تا آنجا که من می دانم از جمله آداب باران خواهی در ایران است و زمان اجرای خاصی ندارد. احتمالا این آیین ربطی دارد به آیین های بین التهرینی که زنان برهنه را به درگاه ایزدان باران آور می آوردند . زیرا در کوسه گلین هم عروسک هایی را می آرایند و با ابر سخن های موزون می گویند. احتمالا ربطی دارد به ممنوعیت های پس از زرتشت و اسلام که اجازه ی حضور زنان برهنه را نمی دادند. کلا باید گفت ایین های باران خواهی ربط دارند به تشتر .
در خصوص نقش نقاب در مراسم آئینی ایران کهن تا به امروز نیاز به راهنمایی دارم .
امیدوارم بتوانم از راهنمایی شما بهره ببرم
با سپاس
………………………………………
جواب: فیالبداهه در ذهنم چیزی نیست، اما میدانم که در موزه شوش نقابی هست که به احتمال بسیار در آئینهای باستانی مورد استفاده قرار میگرفته است.
۲۰
…………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس.
با سلام و تشکر از اندیشمندی شما . انشا الله بیشتر از دوستی تون سود ببرم .
داود خیری – پیشکسوت تاتر – زنجان . fb: davood.khe
iry
………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. زنده باشید. سپاس.