۱- دیدار از یک شهر یا کشور، و سخن گفتن از ویژگیهای معماری، و در آن میان گریز زدن به برخی از اعتقادات و آیینها، و معرفی خوراک و از این قبیل، البته که مفید است. ولی برای درک روح و نفوذ به عمق جان، حتما باید همهٔ ویژگیهای ملموس و ناملموس آن زادبوم و مردمانش را از دریچهٔ هنر متجلی شدهای که نتیجهٔ تفکرات رسوخ و رسوب کرده در ذهن هنرمندانش است، جستجو کرد. به طور مثال، تحلیل این نقاشی Hokusai (هنرمند قرن ۱۸ و ۱۹ ژاپنی) ابعاد بسیاری را برای درک بهتر زادبوم هنرمند به ما ارائه میدهد.
در این نقاشی، کوه باوقار فوجی (نماد بیهمتایی و جاودانگی در ژاپن) از میان امواج خروشان و ناآرام دریا (اقیانوس آرام، که امواجش آبروی نامش را بردهاند) مشخص است. ماهیگیران در قایقهایند و مصداق این عبارت حافظند که میفرماید: «بیم موج و گردابی چنین هایل». موج بزرگ و وحشی دریا در پیش زمینه، گویی ارتفاع فوجی مقدس را در پس زمینه به سخره گرفته است. انگار، امواج سنگی قلههای رشتهکوهها در برابر امواج آب چندان قدرتی ندارند. موج نماد فراز و نشیب و نوسان است و در یک کلام چنین معنی میدهد که: «چنان نماند و چنین هم نخواهد ماند»؛ یک عبارت خیامی!
از طرفی فوجی در میانه است، تو پنداری سکونی و تعلیقی از شعر مولاناست که فرمود: «یک دست جام باده و یک دست جعد یار رقصی چنین میانهٔ میدانم آرزوست». و موج را ببین که با همهٔ بیپرواییاش در برابر فوجی سر خم کرده.
قایقرانان هم هرچند «سبکباران ساحلها» نیستند، اما یک چیز را میدانند که حافظ رازش را برملا کرده: «سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها».
بنابرابن چه راه کوه باشد و چه دریا، آدمیان چه بخواهند و چه نخواهند سالک میشوند در دیارشان. در هیچ دیاری، «امن عیش» ابدی نیست و برای همین، ما مردمان همهٔ سرزمینهای دنیا، حتی با «خون افتاده در دلها»، احتمالا «حضور» را درک خواهیم کرد.
پس باید گفت: «الا یا ایها الساقی…»
میخواهم بگویم، میشود ترکیب معنای متن حافظ شاعر و تصویر هوکوسای نقاش را در جهانبینی «وابیسابی» تشخیص داد؛ پذیرش نقص و ناپایداری و باور به زودگذری (همان اندیشهٔ خیامی).
پینوشت: اینگونه شاید ما به عنوان مخاطب ایرانی در دنیای ژاپنی، بتوانیم از ترکیب مفهوم نقاشی ژاپنی و شعر ایرانی، درک بهتری داشته باشیم.
۲- در رابطه با «جزئیات» دو روایت متضاد وجود دارد: ۱- خدا در جزئیات است. ۲- شیطان در جزئیات است. خدا آنجاست، برای اینکه دقت و زیبایی به نهایت و تعالی برسد. شیطان هم آنجاست که بتواند ضربهٔ کاریاش را از همان جایی که فکرش را نمیکنیم بزند.
«جزئیات» یک تنگناست، با این حال خدا و شیطان برای تصاحب همین موقعیت استراتژیک و حساس -که اغلب به فراموشی سپرده میشود- با هم رقابت میکنند.
اینها را گفتم تا به این نکته برسم که: «ژاپن در جزئیات میزبان خداست.» دقت ژاپنیها به جزئیات، و اهداف کوچک و پیوسته، چنان است که میگویند: «حتی یک مورچه هم میتواند کوه فوجی را صعود کند.»
اما اینها را هم گفتم که این موضوع نهایی را بگویم. در واقع برای درک ژاپن به یک جمله رسیدم: «ژاپن شرابی است که باید آن را با چوب غذاخوری (چاپستیک) نوشید؛ قطره قطره.
۳- ژاپن، روح آن خدایبانوست که ایستاده در آن طرف دروازههای سرخ («Torii») با بادبزنی در دست. پشتش به ماست و با گیسوی سیاهش شناخته میشود. برای زیارتش باید در نوسان عقل و جنون به تعادل رسیده باشی؛ و آن فقط با مراقبه برای شنیدن صدای جهیدن غوک در برکه، و دیدن نور کرم شبتاب در میان شاخههای بید، و با پیدا و پنهان شدن در میان جنگل بامبو امکانپذیر است.
ژاپن یک میزبان نامرئی است و زرهی بر تن دارد که تار و پودش نتیجهٔ یگانگی آهن و ابریشم است. ژاپن خدایبانوست، اما اگر قالب انسانی به خود میگرفت، مردی بود به نام «یوکیو میشیما» لایق جایزهٔ نوبل، که هرچند در فیلم «هراسان از مرگ» (Afraid to Die) بازی میکرد، با این حال «شعر مرگ» مینوشت و «هاراکیری» (سپّوکو) میکرد، و قهرمان رمانش راهبی بود که «معبد طلایی»اش را به آتش میکشید. ژاپن به طرز درخشانی تضاد دارد؛ شعر است اما در یک خط، بیقافیه است اما موزون.
دیدگاهها
زیبا
زیبا
و زیبا نوشتید.
شیفته و شیدای پیدا و پنهان ژاپن هستم و
این سه جمله را از نوشته های شما که با روح من سازگار تر است انتخاب کردم:
یک- “پذیرش نقص و ناپایداری و باور به زودگذری”
دو- “ژاپن در جزئیات میزبان خداست”
سه- “ژاپن یک میزبان نامرئی است و زرهی بر تن دارد که تار و پودش نتیجه یگانگی آهن و ابریشم است”
جای این نوشته ها در کتاب ” از دل ایران تا تن جهان” خالی است.
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از اینکه مطالعه کردید. امیدوارم در جلد دوم کتاب اینها رو بیارم.
امیدوارم
پیروز، سلامت و شاد باشید
………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس. همچنین.