روابط ایران و اتریش در گذر تاریخ

در طول پنج قرن تعامل میان دو کشور ایران و اتریش فراز و نشیب‌های فراوانی به خود دیده است. به رغم همه‌ی نوسانات، طبق گزارش سفرا و اسناد و قراردادهای موجود، روابط اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی، هرچند نه به صورت مستمر، بر‌قرار بوده است. تاریخچه‌ی این روابط را در ادامه خواهید خواند.

امپراطوری مسلمان عثمانی در اواخر قرن سیزدهم میلادی بنیان نهاده شد و برای چند قرن بخش‌های وسیعی از غرب آسیا، جنوب شرق اروپا و شمال آفریقا را تحت کنترل خود در آورد. در سده‌های شانزدهم و هفدهم میلادی این امپراطوری به اوج قدرت و گستردگی خود رسید، تا آنجا که برای کشورهای اروپایی بیش از پیش یک مشکل و تهدید جدی به شمار ‌رفت. ازین‌رو، برخی از خاندان‌ها و دولت‌های اروپایی به فکر یافتن متحدینی در شرق عثمانی افتادند. در همین زمان، در ایران خاندان صفوی سلطنت و حکومت را به دست داشت و سودای قدرت بیشتر را در سر می‌پروراند، و البته با همسایه‌ی غربی خود عثمانی نیز دچار روابط خصمانه و درگیر جنگ‌های پراکنده بود.

همه‌ی این مسائل و اتفاقات باعث شدند که سلطنت هابسبورگ همچون جمهوری ونیز، که هر دو قدرت سیاسی و اقتصادی اروپا محسوب می‌شدند، به فکر ایجاد برقراری رابطه و پیمان مودّت با صفویان بیُفتند. در نتیجه، هیئت‌هایی از اروپا به دربار ایران اعزام شدند، و ایران هم در مقابل سفرایی به دربارهای اروپایی گسیل داشت.

در تاریخ مذاکرات سیاسی و ایجاد روابط میان ایران صفوی و دولت‌های وقت اروپایی همواره پای موضوعات دیگری هم در جریان سفر نمایندگان به میان کشیده می‌شد. به‌عنوان مثال، سفیرانی که از سمت پادشاهان ایران به دربارهای غرب می‌رفتند، بلااستثنا آثار هنری ایرانی را به عنوان هدایا و پیشکش با خود همراه می‌بردند. به همین دلیل، می‌توان چنین پنداشت بخشی از اشیای کم‌نظیری که در کتابخانه‌ها، موزه‌ها و کلکسیون‌های اروپایی گردآوری شده‌اند، به‌ویژه آنهایی که به موضوع این کتاب مربوط هستند، یعنی آرشیوهای سلطنتیِ هابسبورگ و ویتِلسْباخ، از همین هدایاست. به این ترتیب، علاوه بر روابط سیاسی، زمینه‌ی مساعدی برای آشنایی متقابل فرهنگی و هنری بین ایران و اتریش پدید آمد که بعدها به روابط نظامی و همکاری‌های اقتصادی نیز منجر گردید.

………………………………………………..

روابط سیاسی، نظامی، اقتصادی

۱- دوره‌ی صفوی

در سال ۱۵۱۶ میلادی (۸۹۴ ه ش) لایوش دوم (۱۵۰۶-۱۵۲۶) (آلمانی: لودویگ دوم)، پادشاه مجارستان و کروآسی و بوهِمیا، کشیشی مارونی موسوم به پطروس دِه مُنته لیبانو را نزد شاه اسماعیل صفوی فرستاد تا به‌منظور اتحاد در برابر عثمانی‌ها اقدامات مشترکی میان دو پادشاهی صورت بگیرد. از پاسخ شاه اسماعیل به این درخواست هیچ اطلاعی در دست نیست، اما می‌دانیم که او حدود یک سال پیش از فوتش در سال ۱۵۲۳ میلادی (۹۰۱ ه ش)، توسط همین لیبانو نامه‌ای به دربار شاه لهستان ارسال کرده و در آن خواستار اتحاد اروپا در مقابل امپراطوری عثمانی شده است.

لایوش دوم اولاد ذکور نداشت و پس از مرگ زودهنگام وی در نبرد با ترکان عثمانی، شوهر خواهرش فردیناند یکم (۱۵۰۳-۱۵۶۴)، شاه بوهِم و مجارستان و آرشیدوکِ اتریش شد. او با برادر بزرگش کارل پنجم (۱۵۰۰-۱۵۵۸) برای پاسخ به نامه‌ی شاه اسماعیل تبادل نظر کرد و پاسخ کتبی خود را توسط پطروس مارونی برای شاه فرستاد. موقعی که پطروس به تبریز رسید اسماعیل یکم مُرده بود، و او نیز نامه را به جانشینش طهماسب یکم تحویل داد.

در ۱۵۲۹ میلادی (۹۰۷ ه ش) کارل پنجم که از پیشروی گسترده‌ی عثمانی‌ها به سوی وین به‌شدت احساس خطر می‌کرد، از تولِدو نامه‌ای خطاب به شاه اسماعیل نوشت و توسط یوهان فُن بالبی روانه کرد، بی‌خبر از آنکه شاه اسماعیل پنج سال پیش از این تاریخ فوت کرده بود.فُن بالبی به عنوان سفیر صلح پیام دوستی و اتحاد را از طرف کارل پنجم و فردیناند یکم و پاپ اعظم به شاه ایران عرضه کرد. اما یورش ازبک‌ها از سمت شرق، شاه صفوی را به صلح با عثمانی مجبور کرد، و به این ترتیب کل دستاورد دیپلماتیک فُن بالبی به باد فنا رفت.

پس از فُن بالبی، سفیران دیگری چون پیِترو دا نگرو و سیمون دُ لیلیس با مأموریت‌هایی مشابه به دربار ایران اعزام شدند، اما آنها نیز در نهایت توافق چندانی حاصل نکردند.

روابط فیمابین ایران و اتریش در سال‌های ۱۵۳۲، ۱۵۳۳ و ۱۵۴۰ با ارسال نمایندگان و سفیران، کماکان برقرار بود. اما مشکلات داخلی دو کشور و فاصله‌ی زیاد میان آنها مانع همکاری نزدیک‌تر می‌شد. به همین دلایل، تجارت مستقیمی بین اتریش و ایران صورت نمی‌گرفت، و صرفاً روابط تجاری ضعیفی از طریق واسطه‌ها برقرار بود. علاوه بر این، ایران پس از مرگ طهماسب یکم دچار آشوب شد، تا اینکه شاه عباس یکم سرانجام توانست یکپارچگی شاهنشاهی را تضمین کرده و کنترل اوضاع را به دست گیرد.

از آنجا که صفویان چندین بار با قوای عثمانی درگیر شده و هر بار با وارد آوردن ضربات جدی در تضعیف آنها ایفای نقش کردند، از دید دولت‌های اروپایی متحد خوبی برای برقراری آرامش نسبی سرحدات و افزایش اقتدار خاندان هابسبورگ به شمار می‌آمدند. همواره همین نکته برای تحقق هدف قدیمی اتحاد میان ایران و اروپا مد نظر قرار می‌گرفت. در نتیجه، در زمان شاه عباس سفر هیئت‌هایی از اروپا به ایران و از ایران به اروپا از سر گرفته شد.

پس از سپری شدن حدوداً یک قرن از اعزام نخستین سفیر (از سوی لایوش دوم به دربار شاه اسماعیل)، ارتباط دیگری میان اتریش و ایران در زمان امپراطور رودُلف دوم (۱۵۵۲-۱۶۱۲) که مقیم پراگ بود شکل گرفت. او در سال ۱۵۹۳ (۹۷۱ ه ش) از طریق وزیر ایرانی در مسکو پیامی به شاه عباس یکم فرستاد. از طرفی، آنتونی شرلی و رابرت شرلی در سال ۱۵۹۸ (۹۷۶ ه ش) وارد ایران شدند و در اصفهان به حضور شاه عباس بار یافتند. با حضور این دو برادر در دربار ایران و لطف و توجهی که شاه به آنتونی شرلی داشت، تصمیم بر آن گرفته شد که هیئتی به کشورهای اروپایی و به‌ویژه به دربار رودُلف دوم فرستاده شود تا اتحاد علیه ترکان را هرچه زودتر محقق سازد. ایده‌ی اصلی این بود که بر اساس توافق، حمله‌ها به عثمانی به طور همزمان آغاز شود و هیچیک از متحدان جداگانه با دشمن صلح نکند.  در سال ۱۵۹۹ حسینعلی بیگ بیات به‌عنوان سفیر ایران، به همراه چهار تن از اشراف، پنج مترجم و تعدادی از افراد دیگر اصفهان را ترک کردند. آنتونی شرلی، که ماجراجوی باتجربه‌ای بود، با تسلط بر چندین زبان، نه تنها به عنوان راهنما، بلکه به عنوان رئیس، این هیئت را همراهی می‌کرد. پاسخ رسمی به شاه عباس در ۱۱ دسامبر ۱۶۰۰ (۲۰ آذر ۹۷۹) تحویل داده شد، و در ۵ فوریه ۱۶۰۱ (۱۶ بهمن ۹۷۹) این هیئت پراگ را ترک کردند و عازم ایتالیا (رُم) و اسپانیا شدند. مشخص نیست که آنها چه زمانی به ایران بازگشتند، اما حسینعلی بیگ بیات، با این اعتقاد که آنتونی شرلی مقصود هیئت را تباه کرده، به‌کلی قطع امید کرد. علاوه بر این، چند تن از همراهان او مسیحی شده و ترجیح داده بودند دیگر به وطن باز نگردند. حسینعلی بیگ به دستور شاه عباس کشته شد.

در پاسخ به نامه‌ی شاه عباس، در ۲۷ اوت ۱۶۰۲ (۵ شهریور ۹۸۱) یک هیئت اتریشی به رهبری اشْتِفان کاکاش فُن زالونکِمِنی با دستور تأیید موافقتنامه پراگ را به قصد ایران ترک کرد. اما به جز گِئورگ تِکتاندِر فُن دِر یابل هیچکدام از اعضای هیئت اتریشی از این مأموریت جان سالم به در نبردند. وی در ۱۵ نوامبر ۱۶۰۳ (۲۴ آبان ۹۸۲) با شاه عباس یکم در تبریز، که آن را یک هفته قبل از ترکان پس گرفته بود، ملاقات کرد و نامه‌های امپراطور رودُلف دوم را تحویل داد. گِئورگ تِکتاندِر نزدیک به یک سال در دربار ایران ماند و پس از عزل از سوی شاه به همراه مهدیقلی بیگ به پراگ بازگشت. در پاییز ۱۶۰۵ (۹۸۳ ه ش)، هیئت ایرانی دیگری به رهبری زینَل خان شاملو وارد پراگ شد. جالب است که هیچیک از این هیئت‌ها و مأموریت‌ها به نتیجه‌ی قاطعی نرسیدند؛ با توجه به بُعد مسافت و طول مدت سفر، هیچ تاریخی برای اقدام همزمان نمی‌توانست تعیین شود و پس از چندی، بر خلاف تمام توافقات، امپراطور رودُلف دوم در سال ۱۶۰۶ با ترکان عثمانی صلح کرد. شاه عباس که بسیار ناامید شده بود، اعتماد خود به این متحد اروپایی را از دست داد و روابط ایران با غرب به میزان قابل توجهی به سردی گرایید. حتی با فرستادن وْراتیسلاف فُن دُنا به ایران و فرستادن هیئت ایرانی به سرپرستی علیقلی بیگ در سال ۱۶۰۹ هیچ تغییری در شرایط ایجاد نشد. هابسبورگ‌ها در این زمان مجبور بودند به دلیل پروتستانتیسم با منازعات شدید مذهبی در امپراطوری خود دست و پنجه نرم کنند و، بنابراین، سعی کردند با ترکان از در صلح وارد شوند.

حدود چهار دهه بعد از مرگ شاه عباس، در سال ۱۶۶۷ (۱۰۴۵ ه ش، زمان شاه سلیمان یکم) نخستین شرکت تجارت شرقی اتریش در وین تأسیس شد. بازرگانان از آبراهه‌ی دانوب برای آوردن کالاهای خود به دریای سیاه استفاده می‌کردند و از آنجا به استانبول و طَرابزون می‌رسیدند. از طریق استانبول و طَرابزون امکان حمل کالا به صورت زمینی به تبریز، مهم‌ترین بازار در ایران آن زمان، فراهم بود.

 اولین محصولاتی که در سال ۱۶۶۸ از ایران صادر شدند، پنبه و محصولات ابریشمی به‌ویژه نخ ابریشم بود. نخ ابریشم به‌عنوان ماده‌ی اولیه در ساخت منسوجات ابریشمی در اروپا طرف توجه قرار گرفته بود. تجارت ابتدا توسط واسطه‌ها انجام می‌شد و اولین قراردادهای مستقیم در سال ۱۶۷۸ (۱۰۵۶ ه ش) منعقد شدند. متأسفانه، آخرین موج حملات عثمانی به غرب، که با محاصره‌ی وین در سال ۱۶۸۳ (۱۰۶۱ ه ش) به اوج خود رسید، به فعالیت اولین شرکت تجارت شرقی اتریش پایان داد. نبرد تاریخی میان عثمانی و قوای اروپایی که در تاریخ به نام «نبرد وین» شناخته می‌شود. با رشته‌جنگ‌هایی که به عقب‌نشینی قوای عثمانی انجامید، پس از دو ماه پایان یافت.

در پایان قرن هفدهم و آغاز قرن هجدهم، امپراطوری هابسبورگ در حال شکست ترکان بود و امکان گسترش به بخش‌هایی از مجارستان که قبلاً در تصرف عثمانی بود را فراهم آورد. در سال ۱۷۱۸ (۱۰۹۶ ه ش، معاصر شاه سلطان حسین صفوی) قرارداد صلحی منعقد شد و طی آن تجارت آزاد در دریای مدیترانه، دریای سیاه، رود دانوب و در سراسر امپراطوری عثمانی، و در این بستر امنیت تجارت با ایران نیز تضمین شد. دومین شرکت تجارت شرقی اتریش در سال ۱۷۱۹ در وین تأسیس شد، اما آن هم پس از ۲۵ سال منحل شد.

۲- دوره‌ی قاجار

از ارتباط ایران و اتریش در دوره‌های افشاریه و زندیه اطلاع چندانی در دسترس نیست، اما آغاز روابط ایران و اتریش در دوره‌ی قاجار به دومین پادشاه این سلسله فتحعلی شاه (سلطنت: ۱۱۷۶-۱۲۱۳ه ش) برمی‌گردد. در عهد سلطنت او بود که عباس میرزای ولیعهد در تمنای بهره‌مندی از پیشرفت‌های اروپایی به‌ویژه در زمینه‌ی نظامی، نامه‌ای به پرنس مترنیخ، صدراعظم امپراطوری اتریش، نوشت و نمونه‌هایی از آخرین تسلیحات آن کشور را برای استفاده در قشون ایران درخواست کرد. حاج میرزا ابوالحسن‌خان شیرازی (سفیر ایران در انگلستان، عثمانی، اتریش و فرانسه در دوره‌ی قاجار) در دومین مأموریت خود به انگلستان، برای جلب نظر فرانسه و اتریش و عثمانی هدایایی را به سران این دولت‌ها پیشکش کرد.

در عهد سلطنت محمد شاه به منظور جلب مساعدت و تقاضای وساطت برای رفع اختلافات میان ایران و انگلیس نامه‌ها‌ و هدایایی توسط حسین‌خان آجودانباشی برای فردیناند یکم، امپراطور اتریش-مجارستان، ارسال شد، که نتیجه‌ی خاصی در پی نداشت.

در این دوره هرچند روابط دیپلماتیک به طور قابل توجهی توسعه پیدا نکرد، اما روابط تجاری ایجاد شد و تغییر مسیرهای تجارت از خشکی به دریا مورد توجه شرکت‌های کشتیرانی اتریشی قرار گرفت. در آن زمان طَرابزون مهم‌ترین بندر برای تردد از سمت شمال به سوی ایران محسوب می‌شد. در سال ۱۸۳۰ (۱۲۰۸ ه ش)، از ۲۶ کشتی وارد شده به طَرابزون، ۱۱ کشتی تحت پرچم اتریش سفر می‌کردند، و تنها سه سال بعد ۲۶۰۰ محموله‌ی کالا در این بندر حمل شد. بیشتر کالاها که عمدتاً از پشم و ظروف شیشه‌ای تشکیل می‌شد، از دو مسیر به تبریز انتقال می‌یافتند: یکی از طریق طَرابزون_ارزروم به تبریز، و دیگری که کوتاه‌تر بود، به ترتیب از طریق باتومی_تفلیس_ایروان_جلفا به تبریز.

در سال ۱۸۴۸ میلادی (۱۲۲۷ه  ش) بر حسب تصادفی عجیب، دو حاکم جوان در اتریش و در ایران به سلطنت رسیدند: در ایران ناصرالدین شاه، و در اتریش فرانتس یوزف یکم.

هر دو در هجده‌سالگی شاه شدند و آغاز سلطنت هر دو با ناآرامی‌هایی در داخل کشور همراه بود: در اتریش، ۱۸۴۸ سال انقلاب بود، و در ایران نهضت بابیه ناآرامی‌های مذهبی گسترده‌ای پدید آورده بود. البته، فشارهای ناشی از رقابت میان دولتین انگلیس و روسیه اوضاع ایران را وخیم‌تر نیز کرده بود.

در همین زمان، میرزا تقی خان امیرکبیر، صدراعظم ناصرالدین شاه، سعی داشت تا کشور را از دست ناملایمات رهایی بخشد. در سال ۱۲۳۰ ه ش، دارالفنون («پلی‌تکنیک») به ابتکار میرزا تقی‌خان امیرکبیر در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار برای آموزش علوم و فنون جدید در تهران تأسیس شد. امیرکبیر، جان داوود خان ارمنی را به وین فرستاد تا معلمان و مربیان نظامی را جهت تدریس در این مؤسسه‌ی جدید استخدام کند. طی مذاکرات انجام شده با مقامات اتریشی، در سال ۱۲۳۰  ه ش یک گروه هفت‌نفره با تخصص در علوم نظامی (توپخانه، پیاده‌نظام و سواره‌نظام)، علوم طبیعی، طب و جراحی، داروسازی، هندسه، جغرافیا و معدن به ایران آمدند. در میان این افراد، نام ادوارد پولاک (مشهور به «حکیم پولاک») و آوگوست کارِل کرژیژ (مشهور به «مُسیو کِرشیش») هم به چشم می‌خورد.

*** مشاهیر

میرزا ابوالحسن‌خان شیرازی، ملقب به «ایلچی کبیر»، به فرمان فتحعلی شاه همراه با جیمز موریه، منشی سفارت انگلستان، به لندن سفر کرد. گفته می‌شود جیمز موریه کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی که حاوی مطالب انتقادی تندی نسبت به آداب و رسوم ایرانیان است، را به علت انزجار از رفتارهای ایلچی کبیر نوشته است.

*** مشاهیر

ادوارد پولاک به دعوت امیرکبیر (صدارت ۱۲۲۷-۱۲۳۰ ه ش) پیش از گشایش دارالفنون به ایران آمد. او با تربیت دانش‌آموزان در دارالفنون و تألیف اولین کتاب پزشکی مدرن به زبان فارسی نقش مهمی در معرفی طب نوین به ایران ایفا نمود. پولاک به مدت ده سال در ایران اقامت داشت و در دوره‌ای طبیب مخصوص ناصرالدین شاه هم بود. از این پزشک و معلم دارالفنون، سفرنامه‌ای نیز به یادگار مانده که توسط کیکاووس جهانداری به فارسی ترجمه شده است. مزار پولاک در آرامستان مرکزی شهر وین قرار دارد.

نخستین «پیمان مودت، تجاری و کشتیرانی» میان اتریش و ایران در ۱۷ مه‌ی ۱۸۵۷ (۲۷ اردیبهشت ۱۲۳۶ ه ش) در پاریس منعقد گشت. بنا بر این پیمان، اتریشی‌ها حق داشتند در تهران و تبریز و همچنین در یک نقطه از ساحل خلیج فارس کنسولگری تأسیس کنند، و در مقابل ایران نیز می‌توانست در وین، ونیز، و تریِسته نسبت به گشایش کنسولگری دولت عَلیه‌ی ایران اقدام نماید.

در سال ۱۸۶۰ مهندس اتریشی آلبرت یوزف گاستیگر (۱۸۲۳-۱۸۹۰) وارد تهران و در دارالفنون استخدام شد. او اولین اروپایی بود که از شاه لقب «خان» گرفت و در ایران به «گاستیگر خان» معروف شد. در سال ۱۸۶۶ (۱۲۴۵  ش)، گاستیگر خان به عنوان نخستین کنسول افتخاری اتریش («نَمسه») در تهران نصب شد، اما مقامات ایرانی او را به رسمیت نشناختند. با این وجود، گزارش‌های او برای روابط سیاسی و همچنین تجاری بسیار اهمیت داشتند. در سال ۱۸۷۳ (۱۲۵۲ ه ش) از کشورهای شرقی از جمله ایران دعوت شد تا محصولات خود را در نمایشگاه بین‌المللی که در وین برنامه‌ریزی شده بود به نمایش بگذارند. به مناسبت این نمایشگاه روابط بین ایران و اتریش بیش از پیش مستحکم شد و ناصرالدین شاه به‌عنوان اولین شاه ایران از اروپا بازدید کرد.

ادامه‌ی روابط ایران با برخی از کشورهای اروپایی از جمله اتریش را می‌توان در سفرنامه‌ی دو تن از شاهان قاجار، پیگیری کرد؛ ناصرالدین شاه سه بار و مظفرالدین شاه دو بار از اتریش دیدن کردند.

ناصرالدین شاه در اولین سفرش به اروپا و اتریش، از غرفه‌ی ایران در نمایشگاه که به معرفی صنایع دستی و اشیای نفیس ایرانی پرداخته بود بازدید کرد. همچنین در مراسم ضیافت شام با امپراطور فرانتْس یوزف، ملکه الیزابت («سیسی») و شاهزادگان اتریشی شرکت کرد، از دسته‌های نظامی سان دید و به فکر خرید اسلحه و استخدام متخصصان افتاد. تأسیس ضرابخانه‌ی مبارکه‌ی سلطنتی، از دیگر اتفاقاتی بود که با مداخله‌ی اتریشی‌ها به انجام رسید.

فرانتْس پِشان فُن پرگنبرگ (۱۸۳۰-۱۸۹۷) از صاحب‌منصبان ضرابخانه‌ی اتریش، در دهه‌ی ۱۸۷۰ (۱۲۵۰ه ش) یعنی در عصر ناصری به ایران آمد و با موفقیت امور ضرابخانه را سر و سامان داد، اما هنگامی که مقامات ایرانی از او خواستند عیار سکه‌ها را پایین بیاورد‌، زیر بار نرفت و از کار کناره گرفت.

روابط سیاسی و نظامی میان ایران و اتریش تأثیر خود را در تجارت و بازرگانی هم گذاشته بود، تا جایی‌که در پایان دهه‌ی ۱۸۵۰ (۱۲۳۰ ه ش) و آغاز دهه‌ی ۱۸۶۰ (۱۲۴۰ ه ش) اتریش چهارمین صادرکننده به ایران و پنجمین واردکننده از ایران بود.

*** جالب است بدانید که

در سال ۱۸۷۳ که ناصرالدین شاه برای شرکت در نمایشگاه بین‌المللی وارد خاک اتریش شد، مقامات اتریشی می‌خواستند «سرود ملی ایران» را در مراسم استقبال از شاه ایران بنوازند، ولی سفارت ایران از وجود چنین سرودی اظهار بی‌اطلاعی کرد. لذا، در مراسم رسمی قطعه‌ی «مارش ایرانی» (Persischer Marsch)، اثر یوهان اشتراوس پسر، را اجرا کردند. اشتراوس این مارش بسیار زیبا را به ناصرالدین شاه تقدیم کرده است.

*** مشاهیر

او که در ایران مشهور به «موسیو کِرشیش» و اصالتاً اهل کشور چک (در آن زمان جزو قلمروِ امپراطوری اتریش) بود، برای تدریس توپخانه در دارالفنون به استخدام دولت ایران درآمد. کرژیژ در مدت هشت سال اقامت خود در ایران، علاوه بر تدریس (هندسه، ریاضیات، جغرافی) چندین کتاب نوشت. او همچنین ناظر ساخت نخستین خط تلگراف ایران و مسئول تهیه‌ی نخستین نقشه‌‎ی تهران بود. او نخستین کسی در تاریخ است که ارتفاع کوه دماوند را اندازه گرفت.

*** جالب است بدانید که

سفارتخانه‌ی امپراطوری اتریش-مجارستان در تهران در سال ۱۲۵۰ ه ش افتتاح شد. کُنت ویکتور دوبسکی (۱۸۳۴-۱۹۱۵) اولین سفیر مقیم دولت امپراطوری اتریش-مجارستان در اواخر همین سال به ایران آمد و از طرف امپراطور فرانتْس یوزف ناصرالدین شاه را به اتریش دعوت کرد. سفارتخانه‌ی دولت عِلیه‌ی ایران در سال ۱۲۵۶ ه ش، همزمان با سفر دوم ناصرالدین شاه، در وین گشایش یافت.

***جالب است بدانید که

تا سال ۱۲۵۲ ه ش امور پستی در ایران هیچ سامانی نداشت، تا اینکه در این سال، پستخانه‌ی نو تحت سرپرستی گوستاف ریدرر فُن داکسْبِرگ (۱۸۳۰-۱۹۰۷) دایر شد. پست داخلی انتظام یافت، مبادلات پستی بین ایران و اروپا میسر شد، به حدی که سه سال بعد اداره‌ی پست ایران به اتحاد جهانی پست پیوست.

کالاهای صادراتی اتریش شامل آهن آلات، کارد و چنگال، قیطان طلا، لباس، کبریت و شراب می‌شدند، و کالاهای وارداتی فرش، میوه، پشم و پنبه بودند. از طرفی، سفارش تسلیحات نظامی به اتریش، به معنای درصد قابل توجه صادرات از این کشور به ایران بود؛ تا اواخر قرن نوزدهم و حتی اوایل قرن بیستم ده‌ها اراده توپ، ده‌ها هزار قبضه تفنگ، و مقادیر زیادی گلوله و سرنیزه از اتریش به ایران وارد شد.

در سال ۱۲۵۷ ه ش، ناصرالدین شاه برای بار دوم عازم اروپا شد و نریمان خان قوام‌السلطنه را به عنوان اولین وزیر مختار ایران در اتریش منصوب کرد. در جریان این سفر، بار دیگر شاه و دیگر دولتمردان ایران به منظور آموزش دسته‌های نظامی و تشکیل قشون جدید به استفاده از دانش و فناوری اتریش توجه کردند. شاه در وین از اسلحه‌خانه، توپخانه و مدرسه‌ی نظام آنجا دیدن کرد و سبْک نظام اتریشی را بسیار پسندید.

پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر، نریمان خان قوام‌السلطنه موضوع استخدام مستشاران اتریشی را پیگیری کرد. پس از امضای قراردادی سه‌ساله، هیئت نظامی ده نفره‌ی اتریش وارد تهران شد. علاوه بر این، گروهی دیگر از مستشاران اتریش سه سال بعد به ایران آمدند و حقوق هریک از آنها در سال دویست و پنجاه تا سیصد تومان تعیین شد. پس از مدتی، لشکری ۵۶۰۰ نفری تشکیل و ولایت سلطان‌آباد (اراک) مرکز ستاد آنها شد. در واقع، برنامه‌ی اصلی این بود که دسته‌ی کوچکی به صورت نمونه تشکیل شود تا هسته‌ی مرکزی قشون شکل بگیرد. پیشنهاد و نقشه‌ی اتریشی‌ها به قدری توجه ناصرالدین شاه را جلب کرد که حقوق شش ماه آنها را از پیش پرداخت.

در همان سال نخست آموزش هزار نفر سرباز آموزش دیدند و در قالب هفت فوج ساماندهی شدند. همچنین، دو دسته‌ی موزیک نیز به سبْک اتریشی تربیت شدند. محل آموزش دسته‌های نظامی، میدان داخل دروازه‌ی حضرت عبدالعظیم و یکی از آموزش‌های مهم مشق ژیمناستیک بود. در راستای آموزش بهتر آن مشق، کارل والتر واگنر فُن وِترشْتِت (۱۸۳۸-۱۹۰۲)، مشهور به «کاپیتان واگنر»، کتابی با عنوان فرامین مشق ژیمناستیک در ۷۸ صفحه تألیف کرد و به چاپ رساند. بعدتر، ژیمناستیک در دارالفنون هم آموزش داده شد.

از دیگر فعالیت‌های قابل توجه اتریشی‌ها، آموزش توپچیان با هدف تشکیل یک توپخانه‌ی جدید و نیرومند بود. در این راستا، ششصد نفر توپچی به صورت نمونه برگزیده شدند و زیر نظر کارل واگنر قرار گرفتند. آنها یک سال پس از شروع آموزش و فراگیری مهارت‌های لازم، با توپهای ته‌پُرِ خریده‌شده از اتریش در حضور ناصرالدین شاه امتحان پس دادند.

از جمله اقدام‌های ارزشمند معلمان اتریشی توپخانه، تألیف کتابچه‌هایی در زمینه‌ی تیراندازی توپ‌ها با هدف صرفه‌جویی در مصرف باروت و گلوله بود. همچنین، برای انتقال دانش و تجربه کتاب‌های دیگری، یکی با عنوان قواعد مشق و فنون توپخانه و دیگری با عنوان علم اسلحه‌شناسی (۱۲۶۵ ه ش) و قانون تیراندازی توپخانه (۱۲۶۹ ه ش) نوشته و به فارسی ترجمه و چاپ شدند.

فعالیت نظامی اتریشی‌ها حدود بیست سال به طول انجامید و در این مدت طولانی سی‌هزار نفر از نیروهای قشون آموزش دیدند. تعدادی از افسران ایرانی نیز دانش و مهارت لازم را از افسران اتریشی کسب کردند و برخی برای آموزش به اصفهان و آذربایجان گسیل شدند.

به‌رغم این فعالیت‌های گسترده و گوناگون و طولانی مدت، نتایج تأثیرگذار و مطلوبی به بار نیامد، و هدف دولتمردان قاجار از تشکیل قشونی جدید به سبْک اتریشی محقق نشد. دلایل اصلی آن را می‌توان مخالفت روس‌ها با نفوذ اتریشی‌ها در ایران و نیز عدم تابعیت اتریشی‌ها از دربار ایران دانست.

سرانجام، فوج قزاق تحت آموزش افسران روس جای نظام اتریشی را گرفت و معلمانی، از جمله کارل واگنر («کاپیتان واگنر»)، در مدرسه‌ی دارالفنون در رشته‌های غیرتخصصی خود همچون تاریخ طبیعی به تدریس مشغول شدند. بعد از این تحولات بود که بیشتر اعضای هیئت اتریشی با دلخوری ایران را ترک کردند، تا جایی‌که در سال ۱۲۶۸ ه ش، کل تعداد افسران اتریشی حاضر در ایران فقط به هفت افسر شامل شش ژنرال و یک سرگرد رسید. بعد از ناصرالدین شاه و در عهد سلطنت مظفرالدین شاه، به دلیل بی‌توجهی دولت، رقابت با قوای قزاق، کمبود بودجه و دلایل دیگر، واگنر و دیگر افسران اتریشی نیز ایران را ترک کردند.

در سال ۱۸۸۹ (۱۲۶۸  ه ش) ناصرالدین شاه سومین سفر خود را به اروپا برای بازدید از نمایشگاه جهانی پاریس به انجام رساند و طی آن از وین و بوداپِشت نیز بازدید به عمل آورد.

دو سال بعد از این سفر، نمایشگاه چشمگیری از فرش‌های ایرانی در وین برگزار شد. از آنجا که فرش‌های بسیار ظریف و گرانبهای ایرانی در معرض دید عموم قرار گرفته بودند، و وین یکی از مهم‌ترین مراکز تجارت فرش به شمار می‌رفت، این نمایشگاه بسیاری از افراد را به خرید فرش ایرانی ترغیب کرد.  

همانطور که اشاره شد علاوه بر ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه هم به اروپا سفر کرده است. ظاهراً بنا به توصیه‌ی پزشکان معالج انگلیسی، اولین سفر مظفرالدین شاه در آوریل ۱۹۰۰ میلادی (فروردین ۱۲۷۹  ه ش) به مقصد کشورهای روسیه، اتریش، سوئیس، آلمان، بلژیک، فرانسه و چشمه‌های آبگرم آلپ صورت گرفت. دو گزارش از این سفر در دست است: یکی از زبان شخص شاه و دیگری به قلم ظهیرالدوله.

در سفر به وین (سپتامبر ۱۹۰۰)، مظفرالدین شاه علاوه بر شرکت در مهمانی‌هایی که در کاخ شُنبرون برگزار می‌شد و شامل پذیرایی، اجرای نمایش و موسیقی و مراسم آتش‌بازی بود، از تماشای اُپِرا و شکار هم نام برده است. بازدید از قورخانه‌ی وین در همین سفر توسط وی انجام شد. مظفرالدین شاه در سفر دوم (۱۹۰۱ میلادی) به روسیه، اتریش، پروس، بلژیک، فرانسه، ایتالیا و انگلستان سفر کرد. او سوغاتی‌هایی همچون کالسکه، تفنگ شکاری، ساعت طلا، تلفن، دوربین عکاسی، دیگ برقی خوراکپزی وغیره از این سفر به همراه آورد. سفر سوم در ژوئن ۱۹۰۵ (خرداد ۱۲۸۴  ه ش) به همراه پنجاه نفر به مقصد اتریش، فرانسه، بلژیک و روسیه انجام شد.

روابط ایران با اتریش در زمان مظفرالدین شاه دوستانه بود، تا جایی که مظفرالدین شاه تلگرافی را برای روز تولد فرانتْس یوزف فرستاد:

«در موقع عید سعید اعلیحضرت امپراطوری، از صمیم قلب ایشان را تهنیت نموده و ادعیه‌ی خالصانه‌ی خود را برای سعادت و اقبال آن حضرت و دوام سلطنت و فیروزی و نیکبختی خانواده‌ی معظّم ایشان تقدیم می‌داریم. مظفرالدین شاه.»

در عهد مظفری تعدادی از ایرانیان در اتریش تحصیل می‌کردند، چنانکه شاه در نامه‌ای مورّخ ۱۲۸۲  ه ش خطاب به سفارت ایران در اتریش چنین توصیه کرده است: «ضمن پرداخت بموقع شهریه‌ی دانشجویان ایرانی در اتریش، تلاش شود این جوانان در صورت امکان در این کشور مشغول به کار شوند و بتوانند تجربه‌ی کاری کافی کسب کنند.»

بعد از مظفرالدین شاه تا قبل از شروع جنگ جهانی اول، به دلایل بی‌ثباتی در ایران و تصمیمات سیاسی اتریش، روابط بین دو کشور در پایین‌ترین سطح خود قرار گرفت. با این حال، در سال ۱۹۱۳ میلادی (کمی قبل از آغاز جنگ جهانی اول) کنسولگری اتریش در تبریز بازگشایی و شرکت فرش شرق تأسیس شد.

با شروع جنگ جهانی اول، در اول نوامبر ۱۹۱۴ (۹ آبان ۱۲۹۳  ه ش) دولت عثمانی به طرفداری از آلمان و اتریش وارد جنگ شد. در حالی که ایران اعلام بی‌طرفی در جنگ نموده بود، قوای روس از شمال وارد خاک ایران شدند و همه‌ی کنسولگری‌ها به جز کنسولگری روسیه را تعطیل کردند. در این زمان، عده‌ای از ایرانیان در وین و برلین تحت سرپرستی میرزا مصطفی‌خان، سفیر ایران در اتریش گروهی با عنوان «کمیته‌ی نجات ایران» را تأسیس کردند تا علیه اقدامات روس و انگلیس فعالیت کنند. در پی این اتفاق، بسیاری از ایرانیان به اسرای جنگی اتریشی که از راه عشق‌آباد (ترکمنستان) به مشهد فرار می‌کردند، یاری نموده آنها را به تهران و اصفهان انتقال می‌دادند. با اینکه حضور اسرای اتریشی در ایران با وضعیت نامساعدی که کشور درگیرش بود، پیامدهای خوشایندی به همراه نمی‌آورد، اما ایران هزینه‌ی انتقال اسرا را پرداخت و آنها را محترم شمرد. اسناد به‌جامانده گواهی می‌دهند که فقط در سال ۱۳۰۰ه ش (سه سال پس از پایان جنگ)، هنوز تعداد ۶۰۰ اسیر اتریشی در ایران باقی مانده بودند.

بعد از جنگ و تا همین روزگار ما، اتریش همواره از این کمک ایرانیان در آن مقطع زمانی قدردانی کرده است.

*** مشاهیر

نریمان خان فرزند سلیمان خان سهام‌الدوله، به مدت ۲۵ سال وزیر مختار ایران در اتریش بود. وی در سال ۱۳۰۹  ق (۱۲۷۰ ه ش) ملقب به «قوام‌السلطنه» گردید.

*** جالب است بدانید که

تاریخنگاری سفر دوم ناصرالدین شاه به اتریش در سال ۱۲۹۵ ه ق/۱۲۵۷ ه ش به شرح زیر است:

۳ رجب: توقف در سالزبورگ، دیدار با برادر امپراطور اتریش.

۴ رجب: حرکت به سمت وین با قطار مخصوص امپراطور، ورود به وین و استقبال امپراطور.

۵ تا ۱۲ رجب: توقف در وین، دیدار با مقامات اتریش، بازدید از اماکن و طبیعت این شهر.

۱۳ تا ۱۶ رجب: ملاقات با وزیر جنگ اتریش برای خرید اسلحه، خداحافظی از امپراطور و حرکت به سوی قفقاز با قطار.

………………………………………………..

***** بخشی از سفرنامه‌ی ناصرالدین شاه به وین و شرکت در اکسپو 

روز شنبه، هفتم، جمادی الثانی ۱۲۹۰  ق [۱۱ مرداد ۱۲۵۲ ه ش]

«بعد از ناهار با امپراطور رفتیم به اکسپوزیسیون. محوطه‌ی بزرگی است، چهارسو مانند ساخته‌اند. وسط بازار گنبد مدور بسیار بلند وسیعی است. خیلی بنای عالی و تماشایی است. پله و راه هم دارد که مردم بالای آن برای تماشا می‌روند. همه‌ی این طاقِ مدور و بازارها وغیره از آهن و شیشه و آیینه است. از این گنبد بزرگ سایر بازارها منشعب می‌شود به هر طرف. اطراف این بازارها هم مدور است. دو راه آمد و شد دارد، باقی بسته است. در زیر گنبد بزرگ حوض و فواره‌ی بسیار خوبی ساخته‌اند که آب می‌ریخت.

جمعیت زیادی توی اکسپوزیسیون بودند. برای هر دولتی که اسباب و متاع خود را آورده، مکان‌ها و جاهای مخصوص داده‌اند. مثلاً دولت فرانسه یک بازار طولانی و دو بازار دیگر در جنبین آن دارد که مَتاع دولت خود را از هر جور حتی ساقه‌ی فلان درخت جنگلی فلان ولایت فرانسه را فرستاده است با برگ خشک آن، یا فلان حیوان و شکار یا مرغ در فلان مَحال و شهر فرانسه چه ترکیب است صورت آن بعینه آنجاست. از این جزئیات باید قیاس کرد، به مَتاعهای کلی نفیس مثل پارچه‌های پشمی، ابریشمی، آیینه، بلور، اسباب حرب وغیره. همه را با سلیقه‌ی تمام فرستاده‌اند. سایر دول هم به همینطور. یعنی بعضی دول بزرگ مثل روس و انگلیس و آلمان و خود دولتِ اطریش جا و اسباب زیاد دارند. دولت عثمانی و مصر و یونان و ژاپن و چین وغیره هم به‌قدر کفایت از هر قسم مَتاع فرستاده‌اند.

همینطور بازارها را با امپراطور گردش کردیم تا رسیدیم به جایی که مَتاع دولت ایران را گذاشته بودند. با وجودی که سه ماه قبل از این حکم شد که تجار وغیره اسباب جمع کرده بفرستند و بسیار دیر بود و اغلب مَتاعها نرسیده بود، باز هم اسباب و مَتاع نفیس خیلی دیده شد.»

………………………………………………..

***** گاستیگر خان 

آلبرت یوزف گاستیگر (۱۸۲۳-۱۸۹۰)، در ایران مشهور به «گاستیگر خان»، در اینسْبروک اتریش متولد شد. او نه تنها مربی دارالفنون بلکه در فاصله‌ی سال‌های ۱۸۶۰ تا ۱۸۸۸، مدیر ساخت تمام ساختمان‌های غیرنظامی و نظامی دولت ایران بود.

گاستیگر خان به‌عنوان یک افسر مهندس، در زمینه‌ی ساخت جاده بسیار متبحر بود و در کارنامه‌اش احداث راه‌آهن زِمِرینگ (۱۸۴۸-۱۸۵۴)، نخستین راه‌آهن کوهستانی استاندارد جهان نیز دیده می‌شد. او توسط جان داوود خان ارمنی استخدام شد و در ۳۰ سپتامبر ۱۸۶۰ به تهران آمد.

نخستین اقدام گاستیگر خان در ایران ساخت اولین جاده مطابق با استانداردهای اروپایی از تهران به قریه‌ی سلطنت‌آباد بود. این جاده که تهران را به تجریش متصل می‌کرد بعدها به «جاده‌ی شمیران» معروف شد. جاده‌ی شمیران همان است که بعدها «خیابان کورش کبیر» نام گرفت و در حال حاضر «خیابان دکتر علی شریعتی» خوانده می‌شود. اما فعالیت عمده‌ی او ساخت «راه مازندران» بود، که طی پنج سال (۱۸۶۴-۱۸۶۸، ۱۲۴۲-۱۲۴۶  ه ش) با کمک ۱۶۰۰ کارگر و نیروی متخصص ساخته شد.

در سال ۱۸۷۰ با توجه به تصمیم ناصرالدین شاه برای زیارت کربلا، گاستیگر خان جاده‌ای را که از طریق همدان و کرمانشاه به مرز ترکیه می‌رسید تعمیر و، در واقع، بازسازی کرد، و نیز جاده‌ی کنگاور به تهران (از طریق قم) را آماده‌ی بهره‌برداری نمود. وی در زمان بازدید ناصرالدین شاه از نمایشگاه جهانی وین در سال ۱۸۷۳ (۱۲۵۲  ه ش) ملازم وی بود. آلبرت گاستیگر در سال ۱۸۷۴ بازنشسته شد و به اتریش بازگشت. اما در سال ۱۸۷۸، زمانی که شاه بار دیگر به اروپا سفر کرد، دوباره وارد خدمات دولتی ایران شد و این‌بار با مأموریت نظامی برای سازماندهی مجدد ارتش ایران به تهران سفر کرد. او در یک سفر بازرسی در بلوچستان توانست اطلاعات ارزشمندی از شرایط جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی آن استان را گرد آورد.

گاستیگر در سال ۱۸۸۶ (۱۲۶۴  ه ش) بر اساس قراردادی با دولت روسیه، بخش ایرانی جاده‌ی مشهد-عشق‌آباد را ساخت. در نهایت، تعدادی از مقامات ایرانی که در انعقاد قراردادها مبالغی را اختلاس کرده بودند، از غیبت او سوء استفاده و او را به فساد مالی متهم کردند. او از این موضوع به‌شدت ناراحت شد و از ناسپاسی پادشاه که زمانی او را با مدال‌های متعدد مفتخر کرده بود، دلسرد شد. بنابراین، درخواست برکناری خود را دارد و در سال ۱۸۸۸ به اتریش بازگشت و پس از یک دوره‌ی کوتاه بیماری در سال ۱۸۹۰ در بُلتْسانو، ایتالیا، درگذشت.

………………………………………………..

*** مشاهیر

یکی از نتایج سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا (۱۲۵۶ ه  ش)، تمهید مقدمات استخدام کُنت آنتوان دُ مُنت فُرت (۱۸۷۸-۱۹۱۶) بود. به دعوت ناصرالدین شاه وی با خانواده‌اش به ایران آمد و اداره‌ی پلیس را تأسیس کرد و خود اولین رئیس آن شد و از سوی شاه ملقب به «نظم‌المُلک» گردید. عمارت کنت در تقاطع خیابان‌های منوچهری و لاله‌زار واقع بود. او در تهران درگذشت و در گورستان دولاب دفن شد.

*** سفرنامه

«حکیم پولاک که قدیماً در طهران معلم طب و چند سال هم حکیم‌باشی مخصوص ما بود به‌حضور آمد. بسیار از دیدن حکیم خوشحال شدم. آدم خوبی است. قدری پیر شده. زن گرفته. چندی به مصر رفته بود، حالا در وین است.»

*** سفرنامه

«… خبر کرده بودیم که امروز به تماشای قورخانه برویم. قوام‌السلطنه آمده عرض کرد کالسکه و لوازم حاضر است. جناب اشرف صدراعظم را خواستیم، آمدند. به‌اتفاق ایشان و جنرال مهماندار سوار کالسکه شده رفتیم به طرف قورخانه. صاحب‌منصبان نظامی دولت اطریش در آنجا حاضر بودند. گردش کاملی کرده توپ‌های جدیدالاختراع اطریشی را دیدیم که خیلی شبیه به توپ‌های فرانسوی است… در این سفر می‌خواستیم بعضی اسلحه و لوازم حربیه خریداری نماییم، و همیشه در سوابق این قبیل چیزها را از دولت اطریش برای دولت ایران ابتیاع کرده‌اند و از همه‌جا برای ما مناسب‌تر است. لهذا به جناب اشرف صدراعظم فرمودیم با میرزا کریمخان سردار مکرم وزیر قورخانه که همراه است قرار بدهند دو عراده توپ یازده سانتیمتری و چهار هزار قبضه تفنگ وِرنْدل [Werndl] و یک دستگاه نَوَرد که آهن و برنز را صفحه می‌کند وغیره همین‌جا عمل ابتیاعات را تمام کردند… سفارت ایران خوب محلی واقع شده و مبل عمارت را قوام‌السلطنه اغلب از پارچه‌های ایرانی کرده است و خیلی خوب ترتیب داده. حق سفارتخانه‌ی دولت این است که همینطورها مزین باشد.»

*** جالب است بدانید که

واژه‌ی «نمسه» یا «نمسا» در دوره‌ی قاجار به معنی «اتریش» بود و در سفرنامه‌های فرنگ به کار می‌رفت. یک خانواده‌ی تاجر در بازار تبریز که اولین صادرکنندگان فرش آذربایجان به امپراطوری اتریش-مجارستان به شمار می‌رفتند، در زمان تعیین نام خانوادگی در دوره‌ی رضا شاه پهلوی، نام خانوادگی «نمسه‌چی» را برای خود برگزیدند، به معنی «کسی که با اتریش تجارت دارد».

۳- دوره‌ی پهلوی

روابط ایران و اتریش در دوره‌ی رضا شاه پهلوی متأثر از فضای پس از جنگ جهانی اول در هر دو کشور بود. عدم ثبات سیاسی و سرنوشت نامشخص اتریش، امکان برقراری روابط با کشورهای دیگر را مختل کرده بود. از طرفی ایران هم از لحاظ اقتصادی و سیاسی مشکلات خودش را داشت.

در سال‌های جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹-۱۹۴۵) اتفاق قابل توجه، موضوع استقلال اتریش در کنفرانس مسکو و استقلال ایران در کنفرانس تهران بود، که با سرنوشتی مشابه، تمامیت ارضی هر دو کشور تضمین شد. در زمان پهلوی دوم روابط میان دو کشور اعم از علمی و فرهنگی و اقتصادی توسعه و گسترش یافت. همزمان با این دوره، سفارت ایران در وین بار دیگر در سال ۱۳۳۴  ه ش و سفارت اتریش در تهران در سال ۱۳۳۷ افتتاح شدند.

۴- دوره‌ی جمهوری اسلامی

در ابتدای تأسیس نظام جمهوری اسلامی، رابطه‌ی میان دو کشور در حد کارداری بود تا اینکه در سال‌های بعد به حد سفارت ارتقا یافت. سفر وزیر امور خارجه اتریش در سال ۱۳۶۶، به‌عنوان اولین دیدار وزیر خارجه‌ی یک دولت غربی از ایران در تاریخ بعد از انقلاب ثبت شده و در یادها مانده است.

سه سال بعد، علی‌اکبر ولایتی نیز اولین دیدار رسمی وزیر خارجه‌ی ایران از یک کشور غربی را به انجام رساند. ارتباط میان دو کشور استوار و پابرجاست و در سال‌های اخیر، بسیاری از مذاکرات بین‌المللی بین ایران و قدرت‌های جهانی در وین برگزار شده است.

………………………………………………..

روابط فرهنگی و هنری

گزارش‌ها و اسناد سیاسی هیئت‌های اعزامی اتریشی به دربار صفویان، مکاتبات میان دولت هابسبورگ و شاهان صفوی از زمان شاه طهماسب به بعد، و همچنین اسناد مربوط به دوره‌ی قاجار، همگی حاکی از آشنایی مترجمان اتریشی با زبان فارسی است.

کتاب چهل ستون (Cehil sutun)، اثر پطروس بِدیک، از جمله کتاب‌هایی است که در عصر صفوی در رابطه با ایران به نگارش درآمد و در سال ۱۶۷۶ میلادی (۱۰۵۵  ه ش) در وین به چاپ رسید. از نکات جالب این سفرنامه، یکی مقدمه‌ی آن است که به زبان فارسی نگاشته شده و دیگری روش نگارش آن به سبْک نمایشنامه است. نویسنده سعی کرده است از مشاهدات خود مناظر را همچون صحنه‌های نمایشنامه‌ای به نظر خواننده بیاورد. این سفرنامه را می‌توان از اولین آثار به زبان فارسی دانست که هم‌اکنون در کتابخانه‌ی ملی اتریش نگهداری می‌شود.

*** جالب است بدانید که

در پارک مینی‌موندوس، واقع در کلاگن‌فورت، یک سازه‌ی مینیاتوری از کاخ مرمر (محل سکونت خاندان پهلوی) در میان بقیه‌ی بناهای مینیاتوری قرار گرفته است. این سازه که ۴۸۰ کیلوگرم وزن دارد در سال ۱۳۵۲  ه ش از سنگ مرمر قیمتی، سفال، مس و برنج ساخته شده است.

*** جالب است بدانید که

در دوره‌ی محمدرضا شاه پهلوی، فیلمسازان و کارگردانان اتریشی در ایران حضور یافتند و چندین فیلم تهیه کردند. اسناد حاکی از این هستند که در سال ۱۳۵۱ فیلم‌های ریتم، مسجد جامع اصفهان، ادیان در ایران و شهر صنعتی آبادان به سفارت ایران تحویل داده شده‌اند.

………………………………………………..

***** تأثیر معماری ایرانی بر معماری اتریش

یوهان برنهارد فیشر فُن اِرلاخ (۱۶۵۶-۱۷۲۳) یکی از مشهورترین معماران سبْک باروک اتریشی به شمار می‌رود. او از نخستین طراحان کاخ شُنبرون بود، در کنار طراحی و ساخت بناها و کاخ‌ها، کتابی نظری در زمینه‌ی مطالعات ساختمان‌های بزرگ تمدن‌های باستانی با عنوان طرحی از معماری تاریخی نوشت که در سال ۱۷۲۱ میلادی (۱۱۰۰  ه ش) به زبان فرانسه ترجمه و به زبان آلمانی چاپ شد، (ترجمه‌ی انگلیسی در سال ۱۷۳۰). بخشی از این کتاب علاوه بر معرفی بناها و ساختمان‌های مصری، یونانی، رومی، چینی، و عربی، به معماری ایرانی پرداخته است. از تصاویر مرتبط با معماری شهر اصفهان، به‌ویژه تصاویر کاخ عالی قاپو و سی‌وسه‌پل، در کتاب فُن اِرلاخ چنین برمی‌آید که احتمالاً آنها را از ترسیمات موجود در سفرنامه‌های نیکولا سانسون (۱۶۰۰-۱۶۶۷) و ژان دُ تِوِنو (۱۶۳۳-۱۶۶۷) فرانسوی اقتباس کرده است.

برخی از کارشناسان ایرانی بر این باورند که طرح‌ها و نقشمایه‌های ایرانی در ترکیب با سبْک معماری اروپایی در برخی از کاخ‌ها و بناهای اتریش به‌کار رفته‌اند، که از آن جمله می‌توان به کاخ کْلِسهایم، بِلوِدِره، شُنبرون و کارلْس‌کیرشه اشاره کرد. میلیونِن‌تْسیمر («اتاق میلیون‌ها»)، یکی از تالارهای مشهور شُنبرون، با مینیاتورهای هندی_ایرانی تزئین شده است که در بخش بناهای کتاب (بخش ۶) به آن اشاره کرده‌ایم. در این مینیاتورها زندگی سلاطین سلسله‌ی گورکانی هند در سده‌های شانزدهم و هفدهم میلادی به نمایش درآمده‌اند.

سابقه‌ی شرق‌شناسی به شیوه‌ی علمی و آکادمیک در اتریش به سده‌ی هجدهم میلادی و دقیق‌تر بگوییم به سال ۱۷۵۴ میلادی برمی‌گردد. در این سال، به دستور امپراطریس ماریا تِرِزیا، آکادمی مطالعات شرقی وین (بعداً: آکادمی دیپلماتیک وین) تأسیس شد.

در کارنامه‌ی این آکادمی که به مدت بیش از صد سال، درس‌ها و پژوهش‌های شرق‌شناسی و تدریس زبان فارسی و مطالعات ایران‌شناسی در آن ادامه یافت، ترجمه‌ای لاتینی از گزیده‌ی اشعار شاعران ایران وجود دارد. این گزیده در سال ۱۷۷۸ میلادی به طبع رسید و طی مراسمی به امپراطریس ماریا تِرِزیا تقدیم شد. دو سال بعد، یک جلد از لغتنامه‌ی چهار جلدی عربی-فارسی-ترکی-لاتینی در شکلی جدید بازنویسی و در وین انتشار یافت. در سال ۱۷۸۲ نیز کتابی در رابطه با تاریخ ایران بر مبنای روضهالصفاء، اثر میرخواند، به زبان لاتین به چاپ رسید.

در حدود سال ۱۷۹۸ شعبه‌ی مطالعات تطبیقی زبان‌های اوستایی، سَنسکریت، لاتینی و ژرمنی در وین توسط یوهان فیلیپ وِزدین (۱۷۴۸-۱۸۰۶)، راهب کَرملی که اصالتاً کروات بود، پایه‌گذاری شد. وی در سال ۱۷۹۸ نخستین برابرنامه‌ی سَنسکریت_اوستایی_لاتینی_ژرمنی را منتشر کرد. او را به عنوان یکی از پیشگامان زبان‌شناسی تطبیقی در اروپا می‌شناسند.

هامر_پورگشتال از سال ۱۸۰۹ میلادی (۱۱۸۷  ه ش) نخستین شماره‌ی نشریه‌ی گنجینه‌های شرق (Fundgruben des Orients) را منتشر می‌کرد. این نشریه به مدت ده سال (۱۸۰۹-۱۸۱۸) منتشر شد و مقالات و تحقیقات بسیاری در رابطه با زبان، ادبیات، فرهنگ ایران و اسلام در آن به چاپ رسید. در صفحات پیش رو، به معرفی بیشتر او خواهیم پرداخت.

فریدریش اشْپیگِل (۱۸۲۰-۱۹۰۵) در فاصله‌ی سال‌های ۱۸۵۲-۱۸۶۳ (۱۲۳۱-۱۲۴۲  ه ش) متن اوستا را در وین به چاپ رساند. پس از او کارل فریدریش گِلدنِر (۱۸۵۲-۱۹۲۹) نیز متن کامل اوستا را به سفارش آکادمی علوم اتریش در اشْتوتگارت منتشر کرد (۱۸۸۵-۱۸۹۵). 

بسیاری از ایران‌شناسان دیگر، هم در آکادمی علوم و هم در دانشگاه وین، گراتْس و زالتسْبورگ به تحقیق و تدریس مشغول بودند، از آن جمله، فریدریش مولر (۱۸۳۴-۱۸۹۸) که در رابطه با فعل و ضمایر شخصی در زبان فارسی و گویش‌های متنوع فارسی مانند مازندرانی، کردی کرمانجی، زازا، زبان آسی و پشتو مشغول پژوهش بود، و نیز برنهارد گایگر (۱۸۸۱-۱۹۶۴) که ضمن تحقیق در رابطه با «اَمشاسپَندان» در آکادمی علوم، از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۸ در دانشگاه وین به تدریس زبان فارسی اشتغال داشت. ماکسیمیلیان بیتنِر (۱۸۶۹-۱۹۱۸) درباره‌ی زبان‌های ایرانی از جمله کردی مطالعاتی انجام داد، و آثار کارل ادوارد زاخاو (۱۸۴۵-۱۹۳۰) مرتبط با فقه اسلامی، آثار اوستایی، تاریخ خوارزم و علم نجوم ابوریحان بیرونی همچنان اهمیت علمی دارند.

از سال ۱۹۶۹ ( ۱۳۴۷ ه ش) تاکنون، فعالیت‌های علمی مرتبط با ایران در کمیسیون ایران‌شناسی آکادمی علوم اتریش متمرکز بوده که توسط زبان‌شناس و ایران‌شناس اتریشی، پروفسور مانفرِد مایرهُفِر (۱۹۲۶-۲۰۱۱) بنا نهاده شده است. دامنه‌ی فعالیت‌های پژوهشی این کمیسیون همواره در حال گسترش بوده است و شامل پژوهش‌های زبان‌شناسی (فارسی، بلوچی، کردی، فارسی باستان، اوستایی، پهلوی وغیره)، نام‌شناسی، ادبیات، تاریخ، فرهنگ، سکه‌شناسی، باستان‌شناسی وغیره می‌شود. 

چاپ کتاب‌های مرتبط با نام‌شناسی ایرانی، بخشی از عکس‌های جامع‌التواریخ خواجه رشید‌الدین فضل‌الله همدانی با ترجمه‌ی آلمانی، تحقیقات باستان‌شناسی لرستان، باستان‌شناسی دارابگرد، سکه‌شناسی ساسانی، چاپ مقالاتی مرتبط با شاهنامه و خمسه‌ی نظامی وغیره از جمله فعالیت‌های کمیسیون ایران‌شناسی است. برخی از پژوهشگران قدیمی اتریشی نیز به صورت مستقل در رابطه با ایران مطالعاتی انجام داده‌اند، که از آن جمله می‌توان به یوزف تیفِنتالِر (۱۷۱۰-۱۷۸۵) اشاره کرد که در سال ۱۷۸۵ میلادی تاریخ فتوحات نادر شاه در هند را نوشت. دیگری، آلفونس گابریل (۱۸۹۴-۱۹۷۶)، جغرافیدان اتریشی، است که درباره‌ی ایران و به‌ویژه کویر‌های ایران مطالعات شایان توجهی را انجام داده است.

همچنین می‌توان به کارل هاینتْس رِشینگر (۱۹۰۶-۱۹۹۸)، گیاهشناس وینی، اشاره کرد که سردبیر تدوین مجموعه‌ی فلورا ایرانیکا (۱۹۹۸)، جامع‌ترین تحقیق پیرامون گل‌های فلات ایران (شامل ایران و برخی از کشورهای همسایه) بوده است. در تحقیق رِشینگر نام بیش از ده‌هزار گونه‌ی گیاه ثبت شده است.

ارتباط هنری و فرهنگی ایران با اتریش در قرن کنونی نیز کماکان پابرجاست. در سال ۲۰۰۲ همایش بین‌المللی با عنوان «ایران‌شناسی در اروپا: دیروز، امروز، فردا» در شهر گراتْس برگزار شد. یکی از نتایج این همایش تهیه‌ی فهرست نسخ خطی فارسی موجود در کتابخانه‌ی ملی و آرشیو دولتی اتریش بود که به کوشش استاد شادروان ایرج افشار (۱۳۰۴-۱۳۸۹) تهیه و در تهران و وین منتشر شد.

………………………………………………..

*** جالب است بدانید که

اگر به لوگوی آکادمی دیپلماتیک وین (تأسیس ۱۷۵۴) نگاه کنید متوجه می‌شوید که بر روی آن عبارت فارسی «از برای حق، از برای پادشاه» به زبان فارسی نوشته شده است.

*** مشاهیر

آلفونس گابریل (۱۸۹۴-۱۹۷۶)، جغرافیدان، محقق و سفرنامه‌نویس اتریشی، سه بار به ایران مسافرت کرد و در کویرهای ایران به پژوهش و اکتشاف پرداخت. ترجمه‌ی کتاب‌های او با عناوین عبور از صحاری ایران (Durch Persiens Wüsten)، مارکوپولو در ایران (Marco Polo in Persien) و تحقیقات جغرافیائی راجع به ایران در بازار کتاب داخلی در دسترس هستند. از او جمله‌ای در رابطه با کویرهای ایران نقل می‌شود، با این مضمون: «کویر کسی را که یک بار گرفتار افسونش شود دیگر هرگز رها نخواهد کرد.»

*** جالب است بدانید که

در کتابخانه‌ی ملی و آرشیو دولتی اتریش، نسخه‌های ارزشمندی به زبان فارسی نگهداری می‌شوند که از سال ۱۸۶۸ تا ۱۹۹۴ میلادی گردآوری شده‌اند. موضوعات این کتاب‌ها علم، فناوری، دین، الهیات، ادبیات، تاریخ، جغرافی، مینیاتور و خوشنویسی هستند، و فهرستی از آنها با همکاری ایرج افشار (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، پژوهشگر و نسخه‌پژوه ایرانی، تهیه شده است.

*** جالب است بدانید که

کتاب الابنیه عن حقایق الادویه، اثر ابومنصور موفق هَرَوی، داروشناس ایرانی سده‌ی چهارم  ه ق، کهن‌ترین اثر منثور زبان فارسی و درعین‌حال قدیمی‌ترین کتاب داروشناسی در این زبان به شمار می‌رود. از این کتاب تنها دو نسخه‌ی خطی در دست است. یکی از دو نسخه که متعلق به قرن ششم هجری است در کتابخانه‌ی مجلس در تهران، و آن دیگری که قدیمی‌تر است و در سال ۴۴۷  ه ق (۴۳۴  ه ش) به خط اسدی طوسی، شاعر ایرانی، استنساخ شده هم‌اینک در کتابخانه‌ی ملی اتریش نگهداری می‌شود.

در ادامه به معرفی دقیق‌تر چند تن از مستشرقینی که به‌ویژه به ادبیات ایران علاقه‌مند بوده‌اند و آثار قابل توجهی منتشر کرده‌اند، می‌پردازیم.

۱- کارل اِمِریش آلکساندر فُن رِویتْسکی (۱۷۳۷-۱۷۹۳) (مجار: کارُیْ رِویتْسکی) از مدرسه‌ی زبان‌های شرقی در وین فارغ‌التحصیل شد و به عنوان سفیر اتریش نخست در ورشو و بعد از آن در لندن انجام وظیفه کرد، و پس از چندی وزیر مختار اتریش در لندن شد. در لندن با سر ویلیام جونز (۱۷۴۶-۱۷۹۴)، مستشرق انگلیسی، آشنایی به هم رساند. از مهم‌ترین آثار او در زمینه‌ی ادبیات ایران می‌توان به ترجمه و شرح شانزده غزل آغازین دیوان حافظ (۱۷۷۱) و فقراتی درباره‌ی تاریخ ادبیات ایران همگی به زبان لاتین اشاره کرد.

۲- فرانتس فُن دُمبای (۱۷۵۸-۱۸۱۰) در وین متولد شد و از مدرسه‌ی زبان‌های شرقی همین شهر فارغ‌التحصیل شد. نخست زبان عربی را فراگرفت. در سال ۱۷۸۲ به همراه هیئتی از سوی امپراطور یوزف دوم (۱۷۴۱-۱۷۹۰) برای انجام مأموریت به مراکش سفر کرد. سپس در زاگرب مترجم شد و بعد از آن به عنوان سفیر به مادرید فرستاده شد. از او نوشته‌هایی در رابطه با دستور زبان فارسی، دستور زبان عربی-مغربی، امثال و حکم ترکی و فلسفه‌ی متعارف اعراب، ایرانیان و ترکان اشاره کرد.

۳- یوزف فُن هامر-پورگشتال (۱۷۷۴-۱۸۵۶) در گراتْس متولد شد. زبان‌های ترکی، عربی و فارسی را فراگرفت و به عنوان منشی به استخدام وزارت امور خارجه‌ی اتریش درآمد. فُن هامر_پورگشتال به فلسطین، لبنان، سوریه، مصر و ایران سفر کرد و در سال ۱۷۹۹ منصبی در سفارت اتریش در استانبول به وی اعطا شد. مشوق تأسیس آکادمی علوم اتریش و از ۱۸۴۷-۱۸۴۹ رئیس آن بود. ترجمه‌ی کامل دیوان حافظ (۱۸۱۲/۱۸۱۳)، گلچینی از اشعار دویست شاعر ایرانی (۱۸۱۸)، گلشن راز (۱۸۳۸) Mahmud Schebisteri’s Rosenflor des Geheimnisses و همچنین نوشته‌هایی درباره‌ی تاریخ زیباشناسی در سخن فارسی و نظم کهن فارسی از آثار وی به شمار می‌روند.

۴- وینتْسِنس رُزِنتْسوایگ فُن شْواناو (۱۷۹۱-۱۸۶۵) در کشور چک متولد شد، ولی اصالت اتریشی داشت. از مدرسه‌ی زبان‌های شرقی وین فارغ‌التحصیل و، به عنوان مترجم، ابتدا به استانبول و سپس به بلغارستان اعزام گردید. از آثار او در رابطه با ادبیات فارسی می‌توان به یوسف و زلیخای عبدالرحمان جامی (۱۸۲۴)، دیوان حافظ (۱۸۵۸-۱۸۶۴)، گزیده‌ی دیوان شمس تبریزی (۱۸۲۴) اشاره کرد.

۵- لویس اشْپرِنگر (۱۸۱۳-۱۸۹۳) در ایالت تیرول اتریش به دنیا آمد و در وین همزمان به تحصیل طب و زبان‌های شرقی پرداخت. با زبان‌های عربی و فارسی آشنایی کامل داشت، و رساله‌ی استادی خود را تحت عنوان «خاستگاه‌های فنّ طب در عهد خلافت» (“De originibus artis medicae sub Kalifatu“) به لاتین نوشت. اشْپرِنگر به انگلستان، هند، عراق، سوریه، مصر، عمان و چند کشور عربی دیگر سفر کرد، و گفته می‌شود با ۲۵ زبان آشنایی کامل داشت. در هند به کمپانی هند شرقی پیوست و در این کشور یک مجله‌ی هفتگی به زبان اردو منتشر کرد و مترجم زبان فارسی نیز بود. گلستان سعدی (تصحیح، ۱۸۵۱)، مُروج‌الذّهب ومعادن الجوهر (مسعودی، ترجمه، جلد نخست، به انگلیسی، ۱۸۴۱) و نخستین جلد تاریخ بلعمی از جمله‌ی تصحیح‌ها و ترجمه‌های او هستند. از او همچنین تصحیح و انتشار آثاری چون آداب البحث و نیز قِسطاس الافکار اثر شمس سمرقندی، تاریخ یمینی (تاریخ عُتبی)، القاموس المحیط، و مقامات حریری اثر قاسم بن محمد حریری بصری، در دست است.

۶- اوتو اُتومار مِلتْسِر (۱۸۸۱-۱۹۶۱) معلم، فعال سیاسی، سرباز جنگ جهانی، و به لحاظ علمی و پژوهشی «متفنّن» بود. در رشته‌ی زبان‌های شرقی از دانشگاه گراتْس دکترا گرفت و عنوان پایان‌نامه‌اش «مدخلی بر توضیح افعال سامی دخیل در زبان فارسی میانه» بود. مِلتْسر زبان‌های سامی، فارسی باستان، فارسی میانه، هندی قدیم را به‌خوبی می‌دانست. لغتنامه‌ی فارسی میانه_آلمانی، لغتنامه‌ی فارسی_آلمانی و آلمانی-فارسی، شاهنامه‌ی فردوسی، بخشی از کلیات سعدی با عنوان خبیثات، دیوان امیر مُعزّی، سیاستنامه‌ی خواجه نظام‌الملک، دیوان جامی،رباعیات ابوسعید ابوالخیر، ترجمه‌ی سفرنامه‌ی ناصرخسرو، وگر تنهاست عاشق نیست تنها (مشتمل بر دو بخش: گزیده‌ی غزلیات شمس و رباعیات جلال‌الدین مولوی)، تنها بخش کوچکی از فعالیت‌های علمی و ادبی او به شمار می‌روند.

۷- ویلهلم براندِنشْتاین (۱۸۹۸-۱۹۶۷) در زالتسْبورگ به دنیا آمد. از ۱۹۴۱ تا ۱۹۶۷ رئیس دپارتمان زبان‌شناسی تطبیقی در انستیتوی زبان‌شناسی دانشگاه گراتْس بود. از آثار او می‌توان به مقاله‌ی «تأثیرات ایرانی بر افلاطون» (۱۹۵۱)، ایران باستان، دستور زبان، کتیبه‌ها (۱۹۵۸) و راهنمای زبان فارسی باستان (۱۹۶۴، با همکاری مانفرد مایرهُفر) اشاره کرد.

۸- هربرت ویلهلم دودا (۱۹۰۰-۱۹۷۵)، ایران‌شناس، ترک‌شناس، و اسلام‌شناس اتریشی، در لینتْس به دنیا آمد. در طول زندگی علمی خود در دانشگاه‌های لایپ‌تْسیگ (آلمان)، برِسلاو (لِهستان)، صوفیه (بلغارستان) و وین مشغول تحقیق و تدریس بود. از آثار دودا می‌توان به فرهاد و شیرین (۱۹۳۳)، عمادالدین فقیه و فتوت (۱۹۳۴)، موش و گربه (عبید زاکانی، ۱۹۴۷)، تاریخ سلاجقه‌ی ابن بی‌بی (۱۹۵۹)، و حماسه‌ی عاشقانه در ادب فارسی اشاره کرد.

پژوهشگران و محققان ایرانی_اتریشی نیز در رابطه با تبادلات فرهنگی ایران و اتریش مطالعه کرده‌اند. از آن جمله می‌توان به نصرت‌الله رستگار (*۱۹۴۲) اشاره کرد که سال‌ها در انستیتوی ایران‌شناسی آکادمی علوم اتریش فعالیت و کتاب مستقلی راجع به اوتو اُتومار مِلتْسِر منتشر کرده است. و دیگری، افسانه گِشتِر (*۱۹۶۵‌) از پژوهشگرانی است که بر روی تبادل علم و فرهنگ بین ایران و اتریش و به‌خصوص شخصیت یاکوب ادوارد پولاک تحقیق و نامه‌های او را به طور کامل منتشر کرده است.

………………………………………………..

برخی از مراکز، مؤسسات و انجمنهای فرهنگی و دوستی ایران و اتریش

در ادامه‌ی روابط فرهنگی میان اتریش و ایران، به جز مؤسسات حقوقی و افراد حقیقی که تاکنون در این بخش از کتاب معرفی شده‌اند، می‌توان به سه مرکز زیر هم اشاره کرد:

۱- دفتر روابط فرهنگی سفارت اتریش معروف به انجمن فرهنگی اتریش (ÖKF)، در سال ۱۳۳۸ (۱۹۵۸ میلادی) تأسیس شد و سرپرستی مستقیم آن را کاردار فرهنگی سفارت اتریش بر عهده گرفت. افراد بسیاری در این انجمن به فراگیری زبان آلمانی مشغول بوده‌اند.

۲) انجمن دوستی ایران و اتریش، در تاریخ ۲/۵/۱۳۸۴ در اداره‌ی کل ثبت شرکت‌ها به ثبت رسید و تعداد اعضای هیئت مؤسس آن ۱۰ نفر تعیین شد.

۳) گروه دوستی پارلمانی ایران و اتریش، طی دوره‌های پنجم و ششم مجلس شورای اسلامی تشکیل شد.

………………………………………………..

منابع

۱- کتاب‌ها

رستمی، محمد، ایران‌شناسان و ادبیات فارسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰.

سیاح، محمدعلی بن محمدرضا، سفرنامه حاج سیاح به فرنگ، به کوشش علی دهباشی، تهران: سخن، ۱۳۶۳.

بیات، فرهاد، مناسبات و اسناد فرهنگی مهوری اسلامی ایران، تهران: وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات، ۱۳۸۹.

رشیدی، امین‌الله، از کاشان تا کاناری، انتشارات: کتابخانه سنانی، چاپ اول، ۱۳۷۲.

سفرنامه ناصرالدین شاه به فرنگ، انتشارات مشعل با همکاری انتشارات غزل، چاپ دوم، بهار ۱۳۶۲.

سرابی، حسین بن عبدالله، شرح مأموریت و مسافرت فرخ خان امین‌الدوله، چاپخانه دانشگاه تهران، اسفند ۱۳۴۴.

فرشباف ابریشمی، فرشاد، سفرنامه مظفرالدین شاه به فرنگ، خانه تاریخ و تصویر ابریشمی، ۱۳۹۴.

اتریش، تهران: وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات، ۱۳۸۷.

رضا منعم، سرزمین و مردم اتریش (مجموعه چهره ملل)، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۴۳.

نادری، عباس، پنج قرن تعامل: تاریخ روابط ایران و اتریش از آغاز تا ۱۳۵۷، تهران: وزارت امور خارجه، اداره چاپ و انتشارات، ۱۳۹۸.

۲- مقالات

فلاحی، اکبر،بررسی عملکرد و نقش مستشاران اتریشی درآموزش قشون و انتقال دانش و فناوری نظامی به ایران در عصر ناصری، نشریۀ تاریخ علم، دورۀ ۱۶، شمارۀ ۱، بهار و تابستان ۱۳۹۷، صفحات ۳۷ تا ۵۱.

رستگار، نصرت‌الله، شرق‌شناسی و ایران‌شناسی در فرهنگستان علوم اتریش، نشریۀ گزارش، شمارۀ ۱۶۶، مرداد ۸۴.

جوادی، رقیه، چگونگی انتقال مفایم هنر معماری ایران به اتریش در عصر صفوی، دوفصلنامۀ علمی جستارهای تاریخی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال دهم، شمارۀ دوم، صفخات ۱۰۸-۸۳، پاییز و زمستان ۱۳۹۸.

قاسمی، صابر، ایران‌شناسی در اتریش، فصلنامۀ تاریخ روابط خارجی، سال شانزدهم، شمارۀ ۶۳، تابستان ۱۳۹۴، صص ۱۵۶-۱۳۳

بختیاری، محمد، آبادیان، حسین، روابط سیاسی ایران و اتریش در دورۀ ناصری (۱۳۱۳-۱۲۶۴ ق)، تاریخ ایران: شمارۀ ۵/۶۷، زمستان ۱۳۸۹، بهار ۱۳۹۰.

رضوانی، محمداسماعیل، قاضی‌ها، فاطمه، روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه در سفر سوم فرنگستان، کتاب دوم، تهران: مرکز اسناد ملی، ۱۳۷۱. از صفحات ۳۱۷تا ۳۲۰.

سلیم، محمدنبی، ریاضی، دومان، سفر اروپائی مظفرالدین شاه و ره‌آورد هنری آن، فصلنامه علمی-پژوهشی پژوهشنامه تاریخ، سال سیزدهم، پاییز ۱۳۹۷، شماره ۵۲.

۳- سایت‌ها

https://www.iranicaonline.org/articles/austria-ii-iranian-studies-in-2

https://www.iranicaonline.org/articles/gasteiger-

https://www.iranicaonline.org/articles/flora-iranica-

دیدگاه‌ها

  1. سیما

    زنده باد
    زنده باد
    این مُشت، حتماً نمونهٔ خروارها محتوای جذاب و ناب دیگه در کتاب وین هست.
    و شما سخاوتمندانه حدود ۲۰ صفحه رو به اشتراک گذاشتید.
    ……………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام و ارادت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *