رم ۵: اروپا ۵۰

متاسفانه شرایط من در ایتالیا همچون یونان نیست. در بسیاری از سایت‌های تاریخی کارت روزنامه‌نگاری را قبول نمی‌کنند و از طرفی ورودی‌ها بسیار گران است. اکنون که این متن را می‌نویسم در فلورانس هستم و در هتلی که اقامت داریم ۵ ساعت اینترنت را ۳۰۰۰۰ تومان خریدم تا سایت را به‌روز کنم. بنابراین شرایط  مالی‌ام خیلی جای شکر کردن ندارد. فعلا فقط به عکس‌ها و اطلاعات اندک قتاعت کنید تا بعد:

در حسرت یک نعره‌ی مستانه بمردیم / ویران شود این شهر که یک میخانه ندارد

شهرک سینمایی ایتالیا که البته ورود برای عموم آزاد نیست. تقدیم به عاشقان سینه‌چاک سینما

موزه‌ی دوران «اتروسک» در رم

موزه‌ی دوران «اتروسک» در رم

موزه‌ی دوران «اتروسک» در رم

موزه‌ی دوران «اتروسک» در رم

موزه‌ی دوران «اتروسک» در رم

موزه‌ی دوران «اتروسک» در رم

یکی از میدان‌های شهر رم

در یکی از میدان‌های شهر رم، پسر، بر روی کمر دوست‌دخترش چیزی می‌نویسد.

یکی از میدان‌های شهر رم

پانتئون

سربازان ژولیوس سزار سیگاری شده‌اند.

«مارکو» یکی از توریست‌های ایتالیایی بود که به همراه ۵ نفر دیگر از دوستانش دو سال پیش به ایران آمدند و من راهنمای آن‌ها بودم. «مارکو» و «الیزابت» (یکی دیگر از افراد همان گروه شش نفره که در عکس دیده نمی‌شود) من را به خانه‌اشان دعوت کردند و یک «پاستا»ی ایتالیایی به خوردم دادند. دختر و دوست‌پسر دختر مارکو هم بودند.

همان‌طور که در یونان به یک خانه‌ی یونانی رفتم، در ایتالیا هم تجربه‌ی مشابهی داشتم.

 

دیدگاه‌ها

  1. N

    سلام
    ممنون که می نویسید . وقتی نمی نویسید نگران می شم. مراقب خودتون باشید .
    با آرزوی بهترین ها

  2. Navid

    چقدر تشابه فرهنگی…
    چقدر ساده و بی ریا…
    چقدر دوست داشتنی…
    و مسافر قصه گوی ما؛
    چقدر همراه!
    چقدر خسته!
    چقدر بی پول…
    برات آرزوی بردباری و نشاط دوباره می کنم!
    دوباره موتورتو روشن کن آرش خان، با یه هل روشن می شه!
    برای تمام خستگی ها و تمام احترامی که برای همراهان هر شبت قائلی سپاس…

  3. سیامک فریدونی

    با درود

    به کی بگم که باور کنه معتاد یه وب سایت شدم ؟
    از جمعه که مطلب نذاشتی انگار که یه چیزیو گم کرده باشم اونطوری بودم ! خصوصا” اینکه دو روزه ی اخیر بعلت مریضی همش خونه بودمو پای اینترنت .

    این دوستت مارکو معلومه که آدم باحالیه. اما میدونسته که ما در ایران مشروب خوب بهمون نمیرسه با یک حرکت سرافرازانه دلمونو سوزونده.
    به هر حال نوش جان و اینکه از هر لحظه از سفرت بیش از پیش لذت ببری .

    راستی تا یادم نرفته اینرو هم بگم که میدونستی :
    اگر که نویسندگان سفرنامه ها به اندازه ی شما هوادار و چشم انتظار داشتن هیچکدوم از سفرنامه هاشون کمتر از ۵۰ جلد نمیشد ؟ (البته اگه سانسورش نمیکردن ).

  4. mandana

    سلام ،

    من تازه سایت شما را از طریق یکی از دوستانم ÷یدا کرده ام . وخیلی خوشحالم که تجربه سفرتان را با ما تقسیم می کنید.
    موفق باشید من در سفر کرمانشاه و کردستان همسفرتان بودم.
    آرزوی سلامت برای شما دارم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *