- در روستای «سرو علیا» از توابع بخش عقدا، رسمی وجود دارد که در روز دوم فروردین مسیرهای قنات را لایروبی میکنند. احتمالا شبیه این رسم در جای دیگری از کشورمان هم رواج دارد.
در حین مطالعه متوجه شدم احتمال دارد نام نخستین ماه در تقویم هخامنشی که برابر با فروردین ماه فعلی است با این قصهی لایروبی بیارتباط نباشد.
برای واژهی Adukaniya به معنی «ماه اول سال» که در کتیبههای هخامنشی ذکر شده، مفهوم
«ماه بذرافشانی» پیشنهاد شده است. اما احتمال قوی دیگر این است که به مفهوم «ماه پاک کردن نهر» و «ماه کندن نهر آب (قنات)» هم باشد.
میدانیم که ریشهی واژهی «قنات» را به «کندن» نسبت دادهاند که در میان واژهی بالا، kan (به معنی کندن) قابل تشخیص است.
- واژهی Tiger از ریشهی یونانی Tigris و آن از ریشهی فارسی باستان Tigrā میآید. این واژهی اخیر هم به معنی «تیر» و «نوکتیز» است و هم پیشینهی نام رود «دجله» {با تغییر «ت» به «د» که معمول است}.
- واژهی ϴāigraci نام ماه سوم در تقویم هخامنشی برابر با خرداد ماه است که در روند زبان فارسی به صورت sigraci درآمده است. مفهوم این واژه را میتوان «ماه گردآوری یا چیدن سیر» دانست.
یک نکتهی جالب هم در این رابطه بگویم.
به قول بیرونی در آثارالباقیه، ما جشنی به نام «سیر سور» داشتهایم که در آن روز سیر و شراب میخوردند و سبزیجات با گوشت پخت میکردند تا شیاطین را دفع کنند.
این جشن در چهاردهم دی برگزار میشده است.
- ϴūravāhara نام دومین ماه در تقویم هخامنشی و برابر با اردیبهشت ماه است.
این واژه را ترکیبی از ϴūra + vāhar میدانند. vāhar یا wahār همان بهار است. ϴūra را هم «نیرومند» معنی کردهاند و هم «سور» و «جشن».
بنابراین مفهوم ماه دوم سال، یا همان اردیبهشت به اندازهی خود اردیبهشت زیباست:
«ماه بهار نیرومند» یا «ماه جشن بهار»
- شاید برایتان جالب باشد که بدانید واژهی «دستجردی» در واقع همان «دستگردی» است {تبدیل گ به ج برای سهولت تلفظ برای اعراب}.
«دستگرد» همان «دستکَرد» به معنای «ساخته شده با دست است. در کتیبههای هخامنشی واژهی dastakarta به معنای «دستساز» و «ساخته شده با دست» آمده است. بنابراین واژهی «دستگرد» میتواند برند خوبی برای تولیدات صنایع دستی باشد.
- واژهی «دبیر» و «دیوان» از ریشهی dipi در زبان فارسی باستان نشآت گرفتهاند که معنی «کتیبه» میدهد.
- واژهی Year (سال) در انگلیسی ریشهی اوستایی yare دارد که در کتیبهی داریوش هم در واژهی dušiyārā به صورت yārā نمایان است. dušiyārā «قحطی»، «خشکسالی» و «سال بد» معنی میدهد؛ یکی از آن بلایای سهگانه که داریوش ذکر کرده است (دشمن، خشکسالی، دروغ).
جالب اینکه duš به معنی «بد» است که ما در واژههای دشمن، دشنام، دشوار (متضاد هموار) و حتی با کمی تغییر در دژخیم میبینیم. duš در واژهی duškarta به معنی «بد کرده شده» در کتیبههای هخامنشی نمود دارد.