۱- چند وقت پیش کتابی خریدم با عنوان “لطیفه و ارتباطش با ناخودآگاه”، اثر “زیگموند فروید”.
هنوز این کتاب را کامل نخواندهام اما تا همین جایی که مطالعه کردهام، موضوعات جالبی را در آن یافتهام.
۲- خواندن صفحاتی از این کتاب فکری را در ذهنم بهوجود آورد که در پی آن به کتاب “نمایش در دورهی صفوی”، اثر “یعقوب آژند” رجوع کردم.
چون به جوابی که میخواستم نرسیدم به کتاب “نمایش در ایران”، اثر “بهرام بیضایی” و “ریشههای نمایش در آیینهای ایران باستان”، اثر “محمد علی رحیمی” و “آرمین رهبین” هم رجوع کردم.
حتی به “چکیده مقالات دومین سمینار بینالمللی نمایشهای آیینی و سنتی” هم رجوع کردم ولی کماکان سوالم ادامه داشت.
سوال این بود که رابطهی میان “شادی” که در کتیبههای داریوش از آن سخن به میان آمده با لطیفههایی که امروز در میان ایرانیان متداول است، چیست و البته جایگاه “خنده” در این میان کجاست؟
نتوانستم از میان کتابها و مقالاتی که در بالا نام برده شد، به جوابی که در ذهنم به دنبالش بودم برسم، اما موضوعاتی که در آن کتابها اشاره شده بود مکمل نوشتاری شدند که دیشب خواندم و تا حدی مسیری که باید پاسخم را در آن بیابم مشخص کرد.
۳- شاید حدود دو سال پیش کتابی خریدم با عنوان “ریشههای تاریخی قصههای پریان”، اثر “ولادیمیر پراپ”. دیشب به صورت اتفاقی به سراغ این کتاب رفتم و این در حالی بود که حداقل دیشب به دنبال جواب سوالی که در بالا ذکر کردم، نبودم.
به فهرست کتاب نگاه کردم و متوجه شدم که عنوان بخش پایانی این است:
“خندهی آئینی در فولکلور”. حدود ۵۰ صفحه را بیدرنگ خواندم و البته که چقدر عالی بود.
بعد از مطالعهی دیشب شاید به پاسخ سوال اولیهام نرسیده باشم، اما علت دغدغههایی که خودش دلیلی بود برای ایجاد آن سوال را دریافتم.
آنچه که میتوانم در اینجا بنویسم این است که:
۱- وجود نمایشهای خندهداری همچون خیمه شب بازی، سیاه بازی، کچلک بازی، تخت حوضی (رو حوضی)، دلقک بازی، بقال بازی و از این قبیل و ظهور شخصیتهایی همچون مبارک، مسخره، طلحک، ندیم، حسن کچل، سیاه و از این دست، جایگاه خنده را در سرزمین ایران نشان میدهد. که البته باید با جایگاه نمایشهای سوگوارانه مقایسه و مورد تحلیل قرار گیرد.
۲- ولادیمیر پراپ مینویسد: “خنده اهمیت دینی و آئینی معین و مشخصی دارد.”
و ما میدانیم که نوروز یک مراسم باستانی آئینی است که بسیاری از مراسمی که در زمان نوروز در ایران متداول بوده، شادی و خندهی مردم را باعث میشده است.
“فرویدنبرگ” عقیده دارد: “خنده به عنوان تولد خورشید معنا پیدا میکند.” یونانی ها مفهومی دارند با عنوان “هلیوس ته گلوس” به معنای “خورشید و خنده”.
و ما میدانیم که یکی از دلایل اهمیت نوروز، به خورشید وابسته است.
“هومر” از “خندهی زمینی که سبز میشود” سخن میراند. آیا منظور بهار و باروری و رابطهاش با خنده در اینجا بیان نشده؟
۳- یادتان هست وقتی بچه بودیم گاهی برای همبازیهایمان خودمان را به مُردن میزدیم و بقیه برای اینکه دروغی بودن مرگ را آشکار کنند غلغلک میدادندمان تا ما را بخندانند. بنابراین آیا خنده به معنای “زندگی” و “ضد مرگ” نیست؟
به عنوان مثالی دیگر آیا ما به این خاطر کودکان را غلغلک نمیدهیم تا آنها بخندند و ما حضور زندگی را در خندههایشان بیابیم؟
“پراپ” عقیده دارد که گاهی خنده ممنوعیت دارد و آن وقتی است که شخص زندهای وارد دنیای مردگان میشود. “هنگامیکه یک شخص زنده وارد جهان مردگان میشود باید زنده بودن خود را پنهان دارد وگرنه خشم ساکنان آن دیار را علیه خود، به عنوان متجاوزی که از آستانهی ممنوع گذشته است، برخواهد انگیخت. وی با خندیدن زنده بودن خویش را برملا خواهد ساخت.”
در جای دیگری مینویسد: “به طور کلی، خندیدن در جهان مردگان غدغن است.”
شاید (گفتم شاید) این عقیدهی “پراپ” را با نهی از خنده و نخندیدن در جامعهامان، و پنهانکاریهایمان در کارهایی که به شادی و موفقیت مرتبط است، را بتوان با عدم شور و زندگی در کشورمان مقایسه کرد.
“پراپ” با تاکید بر “الهههای زایش که میخندند”، خنده را امری متقدم بر آبستنی میداند و آن را اینچنین با زندگی و باروری ربط میدهد:
در یک اسطورهی “شَمَنی” آمده است “با گذشتن از سه آستانهی خندان، من روح زندهی پسر تو را باز پس خواهم آورد.”
۴- خنده را شاید بتوان از نقظهنظر فرهنگی، یک “کد فرهنگی” Cultural Code ارزیابی کرد. در شاهنامه، سهراب در هنگام زاده شدن میخندد. زرتشت هم وقتی به دنیا آمد، خندید. یونانیان خدای خنده (Gelos) داشتند و رومیها ریسوس Risus=خنده را به عنوان “مقدسترین و زیباترین خدا” میپرستیدند.
۵- موضوع جالب توجه دیگری که وجود دارد این است که:
در بسیاری از موارد مسالهی زایش انسان در اسطورههای قدیمیتر، توسط یک زوج نیست، بلکه فقط صحبت از جنس ماده است و گویا نقش جنس نر را “خنده” بر عهده میگیرد.
بر این اساس، آیا میتوان نتیجه گرفت که بعدتر و با جایگزینی جنس نر به جای “خنده” در سناریوی جفت انسانی، باعث شد تا قصهی آدمها بیشتر جدی شود و کمتر با شادی همراه باشد؟ و در پی سوال قبلی، آیا در جامعهای که مرد سالار است، خنده کمرنگتر نمیشود؟
۶- تا جایی که من درک کردم خنده در اسطورهها و افسانهها ارتباط بیشتری با زنان دارد تا مردان. اسطورهها و قصههایی هست که اشاره به نخندیدن شاهزاده خانمها (مثلا نسمیانا) و الههها (مثلا دمتر) دارد و همهی تلاشها در این جهت است که اینها بخندند. در داستان “سیندرلا” هم، همهی حیوانات و موجودات آسمانی کمک میکنند تا او شاد باشد و بخندد و نهایتا با شاهزاده وصلت کند.
و همان طور که در بالا اشاره شد، خنده با زایش و زندگی در ارتباط است که این مورد هم با زنانگی بیشتر از مردانگی مرتبط میشود.
نهایتا اینکه بنده به جوابم نرسیدم ولی دانستم که سوالها زیاد است از جمله اینکه:
آیا ما ایرانیان امروز همچون گذشته میخندیم؟ یا همیشه همینطوری بودهایم؟
کدام مردم از کدام جغرافیای ایران بیشتر میخندند؟
اگر به شاهنامه رجوع کنیم شاهان و پهلوانان و زنان و مردان بیشتر میخندند یا بیشتر اندوهگینند؟
امروز و در کشور ما زنان بیشتر میخندند یا مردان؟
…
…
…
پینوشت: عنوان این نوشتار میتواند موضوعی برای تحقیق باشد.
دیدگاهها
سلام
ای کاش همه ی افراد جامعه به موضوعات و نوشتارهای شما دسترسی داشتند ، چرا که شما همیشه به مسائلی اشاره می کنید که با وجود اهمیت زیاد ، در جامعه امروزی ما فراموش شده اند می توان گفت مثل نفس کشیدنی که ما فراموش میکنیم تنفس می کنیم در حالیکه آنرا پیوسته انجام میدهیم . هرچند خندیدن لازمه ادامه حیات نیست اما می توان گفت روح زندگی است بطوریکه در ضرب المثلهای ما هم آنرا دوای هر درد بی درمان می دانند. دست کم نوشتارهای شما ما را اندکی به یاد چیزهایی می اندازد که لازمه زندگی است اما فراموش کردیم. کاش موضوعات شما به عنوان مقالات جراید برای همه ی هموطنان در دسترس عموم بود.
……………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام رضا جان. سپاس از لطفت و به امید دیدار.
SALAM,MOZOOE JALEBIYE ,MAMNOON.
……………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس.
مطلب رو خوندم. یه سری واژه ها اومد به ذهنم:
خنده شیرین
خنده تلخ
خنده مستانه
خنده شیطانی
نیشخند
پوزخند
تبسم
قهقهه
خنده عصبی
زهرخند
درمان (خنده درمانی)
ورزش (خنده یکی از بهترین ورزش ها است)
و…
به نظر میرسه که ابعاد این مفهوم خیلی گسترده است. یعنی خنده از اون واژه هایی است که خودش کلی واژه های مکمل داره.
در مورد رفتارشناسی خنده بین ما ایرانیها (در زمان حال)، به نظرم میاد که ما دو دسته رفتار داریم. در جمع های عمومی غالبا افرادی کم خنده هستیم، اما در جمع های صمیمی و اصطلاحا دور همی (که ناخودآگاه شاید به اصالتمون رجوع می کنیم)، خنده جایگاه بیشتر ومهمتری داره.
……………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. توفان فکریت رو هستم.
سلام استاد خبر دار شدم آقای گهستونی به خاطر موفقیتش در حرفه خبرنگاری مورد تجلیل قرار گرفته ولی این خبر مهم هیچ کجا در سایتهای دوستان بازتابی نداشته آقا خبر صحت دارد؟ممنون به امید دیدار
……………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. بله می دونم. امیدوارم قدر او و شما و بقیه دوستان را بیشتر بدانند.
با سلام و احترام
شاد بودن یک هنر است.
من این هنر را ندارم.
آیا از دوستان کسی این هنر را میداند؟
……………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
سلام
چه جمله قشنگی که قصه آدمها جدیه .
من خیلی دوست دارم جواب درست این ۴ تاسوالو بدونم ولی اگه اجازه هست در مورد یکیش نظر بدم چون فکر میکنم در همه جا، مردها از زنها بیشتر میخندندالبته اگه ارتباط خنده با شادی و پراسپریتی باشه و از روی خوش خندگی نباشه فقط. دیشب فیلمی دیدم اسمش north country که از روی داستان واقعی ساختند یک زن جوان وزیبا با بازی چارلیز ترون که شوهرش کتکش میزنه میره با دو بجه ش مینه سوتا پیش خانواده ش در حالیکه پدرش هم بخاطر اتفاقات گذشته ازش حمایت نمیکنه مجبور میشه در یک معدن که مردونه هست کار بگیره و اون ومعدودزنهای اونجا مورد sexual harrassment قرار میگیرند بعد اون مبارزه میکنه وبا کمک یک وکیل معدنوسومیکنه و قانونی برای حمایت زنها تصویب میشه و این داستان مال ۲۰ یا ۳۰ سال قبل در آمریکاست. بنظرمن هنوز در هیچ جایی از دنیا زنها به حقوق برابر نرسیدند اینهمه شرکتهای خارجی که خودم دیدم ، هیچکدوم مدیر ارشدش زن نیست و اکثرا دستیاز و معاون هستند. البته در غرب زنها آزادی فردی اجتماعی دارند، قانون خانواده به نفعشونه ، چیزی براشون تابونیست وخیلی چیزهای دیگه ولی من فکر میکنم همه اینها، براشون خوشبختی کامل نیوورده و حتی از بعضی جهات مثل خانواده ، گرفتاری اونها از بخشی از زنهای جامعه مردسالار که خانواده خوبی دارند، خیلی بیشتره. اینه که احتمالا زنها در همه جای دنیا نباید بتونند خیلی بخندند.
……………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس برای نوشتن.
سلام برای مهرماه -اواخر مهر اوایل آبان-همراه تور به هندوستان نمی رید که افتخار همراهیتون رو داشته باشیم؟ اگر این سفر جزو برنامه تون هست لطف می کنید اطلاع بدید؟
………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. اگر رفتنی باشم، حتما این کار رو انجام میدم.
به رها:
من این هنر را می دانم. از ته دل.
به سادگی خود واژه ی ساده!
اندوه زنگار است!
………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
سلام
در مورد جاهای دیگر خبر ندارم . اما مردم شهر من از آن دسته مردمی هستند که بسیار
جدی و عبوس اند و به سختی می خندند . در کل زندگی را سخت می گیرند.
در مورد نوروز , که یک جشن بزرگ است . و جشن به معنای نیایش است . و نیایش تنها زمانی معنا می یابد
که روح در آرامش و شادی غرق باشد. خنده و شادی واکنش طبیعی حالت سرور است . و زندگی سراسر
جشن و نیایش است . و این چیزیست که ما آن را از یاد برده ایم .
این هنر را در کار آموختنم . خندیدن طبیعی و کودک وار که وابسته به عوامل بیرونی نیست .
شاد باش و رها آرش عزیز
………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس.
سلام می خواستم وبلاگتونو لینک کنم خواستم قبلش اجازه بگیرم
………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. شما لطف دارید.
سلام ,
به موضوع جالبی اشاره کردید ,خندیدن هم مثل خیلی از موضوعات دیگه به فراموشی سپرده شده وبیشتر غم واندوه در چهره ها دیده میشه کمتر کسی رو میشه دید که واقعا شاد وخندانه .
شاد باشید و رها .
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس.
سلام
خنده موضوع بسیار جالبی است. همین حالا که مطلب شما را می خواندم خیلی چیزها به ذهنم رسید که باید یک روز سر فرصت بنویسمشان اما آنچه الان می توانم بگویم حاصل یک تجربه شخصی است. وقتی مادربزرگ من از این دنیا رفت ، همه چیز برای من رنگ دیگری گرفت . حالا هیچ چیز مثل گذشته نیست . رنگها ، بوها ، شادیها، غمها ، همه همه شکل دیگری دارند. تا مدتها خنده های من جز روی لبم ، هیچ جای دیگر وجودم و البته در قلبم وجود نداشتند. به همین خاطر فکر می کنم اگرخندیدن برای مردم سرزمین ما کمی سخت شده شاید به خاطر اینهمه غم از دست دادن باشد، غم از دست دادن بزرگ مردان ، از دست دادن….
…………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
سلام.. یادداشت شما بسیار جالب و خواندنی بود.. ممنون
به نظر من خنده و شادی ارتباط تنگاتنگی داره با احساس هر فرد نسبت به خودش.. فرقی نمی کنه که زن باشیم یا مرد.. ثروتمند باشیم یا فقیر، تحصیلکرده باشیم یا بی سواد،مجرد باشیم یا متاهل و اساسا اونقدر تفاوتی نداره که در ایران باشیم یا اروپا یا افریقا.. خنده برمیگرده به رضایتمندی و برداشتی که هر کس از شخصیت خودش داره.. اگر درباره شخصیت خودمون احساس مثبتی داشته باشیم، اگر فرد پر تلاشی باشیم و زندگی رو رها نکنیم… اگر تشنه آموختن و کشف نادانسته ها باشیم، اگر ذهن پویایی داشته باشیم و هر روز چیز تازه ای رو پیدا کنیم، اون وقته که نسبت به وجود خودمون احساس مثبتی پیدا می کنیم و به شادی عمیقی می رسیم… وقتی قلب شادی داشته باشیم، دیگه لازم نیست دنبال بهانه ای برای خندیدن باشیم، آرامشی که از این شادی وجود ما رو لبریز می کنه، باعث میشه که به همه دنیا بخندیم
…………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس.
سلام
میخاییل باختین یک نشانه شناس است و کتابی دارد که ترجمه فارسی آن تحت عنوان “سودای مکالمه، خنده، آزادی” توسط نشر چشمه منتشر شده. از منظر علم نشانه شناسی کار بسیار خوبی است. البته باختین قدری کارهاش سنگینه. ارادتمند. فرامرز
…………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس فراوان بابت معرفی این کتاب.
با سلام و سپاس از طرح مسئله شادی و خنده در زمانی که دستیابی به آن و احساس آن دردیگران بسیار دور از ذهن است.
بله . داریوش بزرگ از شادی سخن گفته . شادی ای که در وجود انسان باید باشد و آن حاصل نمی گردد مگر با تأمین معیشت و امنیت برای او ودیگران . نه اینکه صرفاً فیلمی ببینیم و بخندیم یا لطیفه ای بشنویم و بخندیم یا به طرق مختلف برای لحظاتی به صورت مجازی به شادی یا خنده دست بیابیم.
آن شادی که مدٌ نظر بوده شادی ای است که انسان با دیدن شادی همگان احساس میکند و آن حاصل نمی شود مگر با احساس امنیت و آرامش اقتصادی ، امنیت اجتماعی ، امنیت شغلی و فرهنگی . امنیت فکری و روانی و عقیدتی و احساسی و امنیت جانی و شخصیتی . در کشوری که همه شادند . همه میخندند . همه حق و حقوقشان رعایت میشود . درکشوری قانونمند همه دروجود خود احساس شادی میکنند. زمانی که می بینی محیط زیست در امنیت است . آب و خاک و هوای پاک و تمیز را میبینم و حس میکنیم ، دروجود خود احساس شادی میکنیم. در جایی که مسئولین دلسوز چشم و گوش و جان درراه خدمت گذاری به مردم خود داده اند همه احساس شادی میکنندو فرآیند آن خنده است که امری ظاهری و حسی است که از شادی درونی نشأت میگیرد.
فراموش نکنیم که : بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار……………..
…………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از شما.
و
سلام ،موضوع جالبی بود ازاینکه ذهن پویا و خلاقی دارید تبریک می گم ، یادم میاد قدیمای نه چندان دور خندیدن بازار بیشتری داشت ، خانواده ها ، همسایه ها بیشتر دور هم جمع می شدند و می گفتند و می خندیدند .اما حالا مردم حتی به خنده و شادی دیگران حسادت می کنند .انگار در کشور ما خندیدن مجاز نیست.شاد باشید.
…………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از شما.
این کتاب را از کجا تهیه کردهاید؟ منظورم کتاب فرویده.
هر چه در بازار میگردم پیدایش نمیکنم.
لطفا مشخصاتی شامل نام ناشر و سال نشر و شابک را بنویسید.
سپاس
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. فکر کنم من از کتاب فروشی امیرکبیر تهیه کردم. الان مشخصاتش رو ندارم. موفق باشید.
salam, kheili etefaghi in moghey shab dar asare bikhabi, omadam matlabi raje be elaheha search konam, ke be samte webloge shoma sogh dade shodam, mataleb kheili aliyand, mamnon az motaleteton, va mamnon ke ba in neveshteha chekidey ona ro dar ekhtiare digaran mizarid… take care
……………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. ارادت دارم.
جالب بود . . . به ویژه برای من ارتباط بین خنده (شادی) با زندگی . . . چه خوبه آدم از اسمش راضی باشه…
من اما سوال دیگری در ذهنم شکل گرفت: ارتباط بین خنده، دیوانگی، آزادی، رهایی!!!
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. ارادت داریم قربان.
سلام
خنده شادی نشاط وجد و در نهایت سعادت مسیری که طی می شود تا به یقین برسیم خوشبختیم سوالی که مطرح نمودید موضوع سخنرانی آقای قمشه ای بود که دوران دانشجویی دیدم یادم است که به جواب سوال رسیدم آنقدر یادم هست که شادی لطیفه گویی نیست مفهومی فراتر از این داشت غم نماد شیطان بود و همه تلاش شیطان در غمگین نمودن آدم است شاید همان احساس پس از ارتکاب اشتباه .
جوزف کمبل سعادت را با وجد هم سنگ می داند شاید همان احساس رضامندی است برخی از اسطوره ها می گویند باید در مرکز دایره بود نه بر محیطش که گاه افول کنی گاه صعود . جواب را می دانم بیانم مشکل دارد کمبل می گوید تنها لحظاتی از زندگی احساس خوشبختی می کنید که شاد باشید. لطیفه گویی در فرهنگ ما به لودگی می انجامد . شادی عمیق تر است .
وقتی شاد باشیم افکار مثبت خواهیم داشت و در نتیجه فکر ودست ما می شود کاشیکاری های اصفهان که روح از قالبش هنوز جدا نشده.
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس.
Salam , fogholade ast in neveshte va che mozoe jaleby ast baraye tahghigh.
Moafagh bashid.
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. خوشحالم که چنین برداشتی دارید.
دوباره سلام کلمات دکتر قمشه ای یادم نمانده همینقدر می دانم که از ان به بعد در انتهای همه برگه های امتحانی ام به جای موفق و موید باشید می نویسم شاد باشید .
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. شاد باشید.
عجب درآمدی برای norouz1400# میشه.
نوروز، تولد خورشید، خنده زمینی که سبز میشود و …
امیدوارم ایران، سرزمین لبخند بشه (به نظرم تایلند واقعا اینطور نیست)
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
عمیقا این متنتون رو دوست داشتم استاد، خیلی زیاد.
بررسی عجیب و جذابی بود برام.
فقط اینکه این خنده، همون خنده ایی باشه، که باید باشه!
گاهی در درون ما اون اتفاقی که شعف و شادی داشته باشه و خنده رو به لبمون بیاره، نیفتاده …..صرفا لبی ست که کمی گشوده و کشیده شده.
سایتتون “زندگیه” “ضد مرگ”
خنده به لبم میاره از سر شوق و انسجام و پیوستگی و ارتباط…..معرکه می نویسین استاد!
………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از اینکه همراه هستید. زنده باشید.