مساله، “انسانِ حماسی” است.

به این نتیجه رسیدم که اگر در کتیبه های به جا مانده از داریوش تا به گفته های رهبران تا همین امروز، انسان ایرانی در پی تدارک آفرینش دشمن است، به این دلیل است که باید آدم ها و موجودات بد بیافرینیم، تا در برابرشان آدم ها و موجودات خوب فلسفه ی وجودی بیابند و در نهایت حماسه شکل بگیرد. در یک کلام، مساله این است که ما “انسان حماسی” هستیم.

حضور اهریمن در برابر اهورامزدا، انگره منیو در برابر سپنته منیو، کماریکان در برابر امشاسپندان (اکومنه در برابر اهریمن، ایندره در برابر اشه، سروه در برابر خشتره ویره، تئیری در برابر هورتات، …)، اپوشه در برابر تیشتر و حتی حضور انواع دشمنان و دیوها در شاهنامه (ضحاک و سلم و تور و …) و حضور پتیاره ها و خرفستران و … در اوستا و در واقعیت، وجود این همه جنگ در کل تاریخ ایران، شاید یک دلیل اصلی اش این است که ایرانی برای اثبات خود به عنوان یک آدم خوب و بهشتی، نیاز به آفرینش دشمن، و در نتیجه ایجاد یک حماسه دارد.

بله، این آدم حماسی است (شاید بیش از بقیه ی آدم هایی که بر روی کره ی زمین زندگی می کنند) که نمایش تئاتر گونه اش، تعزیه است و آئینش، آئین پهلوانی است و این همه جهان پهلوان دارد و همه ی مردمان ایرانی همچون رستم، کشتی گیران خوبی اند (جزو بهترین ها در دنیا) و در هر هنر رزمی حرفی برای گفتن دارند و …

حتی اسطوره ی آخرالزمانی ایرانیان، چه در قبل از اسلام و چه بعد از آن، با جنگ با دشمنان مرتبط است. ما منتظران پهلوانان (عقیده ی پیش از اسلام) و اسب سواران و جنگجویان (عقیده ی اسلامی) هستیم تا با غلبه بر دشمنان ما را نجات دهند.

حال سوالی که برای خودم طرح کرده ام این است که آیا ممکن است حماسی باقی بمانیم، ولی دشمن نتراشیم؟

دیدگاه‌ها

  1. مريم

    سلام

    جسارتا مواردی چند به این متن اضافه مینمایم:
    ۱) قهرمان، دوگانگی اینها کلمات کلیدی این متن اند: اما آیا اینها تنها در فرهنگ، ادبیات، مذهب و هنر ما ریشه دارند؟ ارنست بکر در کتاب انکار مرگ، که به خاطر آن برنده جایزه پولیتزر شده است، به طور خلاصه چنین آورده : انسانها از جسم حیوانی و نگرانی خود به خاطر مرگ فراتر میروند و خود را در جهان معنا و فرهنگ و قهرمان پروری افراد باارزشی را به تجربه می نشینند. ما انسانها برای فائق آمدن بر مرگ شوقی سرشار داریم چرا که از مرگ میترسیم پس سعی میکنیم نامیرا باشیم: ما هم جسم حیوانی داریم و هم خودآگاهی. این آگاهی را داریم که میمیریم و با ترس از مرگ زندگی میکنیم و این نگرانی را بروز میدهیم. پس فکر میکنیم نامیراییم حال آنکه میدانیم جسممان خواهد مرد. پس افراد را به خاطر میسپاریم تا نامیرا شوند. آنها را در هنر و معماری به جای میگذاریم تا نامیرایی را بر مرگ سایه افکنیم. به همین خاطر است که هنوز گیل گمش میخوانیم.
    به نظر بکر ۳ نوع قهرمان داریم: ۱) هنرمند ۲) قدیس ۳) شوالیه. یک قهرمان ورزشی هم شوالیه است و هم هنرمند .
    در مذهب دو نوع قهرمان پروری داریم: ۱) کیهانی و ۲) فرهنگی. قهرمان پروری فرهنگی آن اصولی است که ما در فرهنگ خود با آنها زندگی میکنیم و قهرمان پروری کیهانی در زندگی رهبران بزرگ دینی مان نمود دارد مانند بودا، محمد، مسیح،‌ مارتین لوتر کینگ، دالای لاما و … . این افراد قهرمان پروری را به دیگران نیز عرضه مینمایند. در این میان شیطان در نتیجه شیء پرستی شکل میگیرد از آنچه که ما به دنبال آن هستیم تا نابود کنیم و به جای آنکه تاریکی را در درون خود بیابیم دیگران را سرزنش میکنیم و این در نتیجه جسم حیوانی ماست که از مرگ میترسد. به همین دلیل است که شیطان جسمی حیوانی دارد.
    ۲) تعزیه خوانی در مذهب مسیحیت نیز دیده میشود که در آن محاکمه و به صلیب کشیده شدن مسیح را در میادین شهر ، امروزه در بسیاری از کشورهای اروپائی و آسیایی و شهرهای آمریکا، به بازی مینشینند.
    ۳) دوگانگی: وجود و عدم، نور و تاریکی، خوب و بد: هر کدام از این دوگانه ها برای تکمیل کردن علت وجودی دیگری است تا ماهیتی دیگر از آن بیابیم. تاریکی چیست جز نبود نور، عدم چیست جز نبود وجود. این هر دو کلیتی میسازند با هم. ایده آن اول بار در تضاد seth ( خدای بی نظمی و مرگ) و Osiris ( خدای نظم و زندگی) دیده میشود اما در دین زرتشت بود که آشکارا بدان پرداخت شد: تمام خوبی ها از اهورامزدا شکل میگیرد هر نوع مخالفتی با آن از دروج است پس به انتخابی داده میشود تا یا در قدرت دروج باشند یا اهورامزدا.
    ……………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. جای بحث بیشتری پیش آمد که می دانم و می دانی که مجالش در اینجا نیست. سپاس.

  2. panchovilla

    سلام بر ارش خان عزیز. هزاران دروود بر تو . واقعا به مطلبی اساسی اشاره کردی.حقا که جامعه شناسی.این طرز فکرتو خیلی دوست دارم.
    ………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام به تو.

  3. شراره

    از این دشمن تراشی مثبت یاد کردی و حماسی ولی در دهه های اخیر واقعا نه مثبت است نه حماسی بیشتر از ترس است ولی من هم خیلی به این موضوع فکر میکنم چرا فقط با حضور دشمن نقش پر رنگ تر است انگار مردم هم بیشتر همسو میشوند .
    …………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام.

  4. حامی

    سلام
    دشمن تراشی بزرگ در راه است . و نیروهای عظیمی در برابر هم صف آرایی می کنند .
    برای همین اصرار داشتم برای آن موضوع …. تو قطعا برداشت های بیشتر و درست تری می توانی داشته باشی
    ………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  5. Masi

    استاد با این پرسشتون، بیش از حماسه رو به چالش کشیدین …
    آیا میشد خوبی باشه و معنادار باشه، بدون بدی ؟

    بگمانم باید از اول شروع کنیم…از اول ِ اول ….از ازل، با مفاهیمی جدید

    عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
    ……………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. همیشه باید از نو ساخت. ولی همیشه هم باید گذشته رو در نظر داشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *