برداشت‌هایی از سفر به اروپا

شاید محتوای نوشته‌ی زیر برای کسانی که مطالب سایت را در طول سفر بنده مطالعه می‌کردند و یا در جلسه‌ی آخر (۲۶/ ۸/ ۱۳۸۸) انجمن صنفی راهنمایان گردشگری استان تهران حضور داشتند، تا حدی تکراری باشد، اما این متن را برای روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها نوشتم تا تلنگری باشد برای مسوولان میراث فرهنگی و گردشگری.

در پاییز سال جاری (۱۳۸۸) به مدت دو ماه به اروپا سفر کردم و در این حین به مواردی برخوردم که مربوط به حفظ میراث فرهنگی و رونق گردشگری در کشورهای اروپایی است. از موارد بسیار، تنها به سه مورد در نوشته‌ی زیر اشاره می‌کنم:

موزه:
موزه رفتن بدون شک یک سبک زندگی ویژه در میان مردمان اروپایی محسوب می‌شود. چندان‌که در موزه‌های اروپایی گاهی می‌بینیم مادری با کالسکه‌ای که نوزادش را در آن خوابانده به موزه آمده است. خانوادگی به موزه رفتن و ساعت‌‌ها در موزه سپری کردن امری بسیار عادی است. همواره گروه‌های کوچک و بزرگ دانش‌آموزان و دانشجویان در موزه‌ها دیده می‌شوند. و به همین علت در موزه‌ها، زیبایی ساختمان، نحوه‌ی نمایش اشیا، امکانات رفاهی و طرز برخورد کارمندان بسیار حساب‌شده و قابل تحسین است.
بازدید از موزه در روزهای بارانی و سرد اروپا، که امکان دیدار از سایت‌های تاریخی چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد، یک راه حل مناسب است.
تفاوت موزه‌های اروپایی با موزه‌های ما این‌گونه است که نه تنها موزه‌ها در اروپا از تنوع بسیاری برخوردارند و همیشه فعالند، بلکه کوچک‌ترین و کم‌ اهمیت‌ترین موزه‌های اروپایی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین موزه‌های ما در ایران، بزرگترند و مهم‌تر جلوه داده می‌شوند.

برخی از مواردی که در موزه‌های اروپایی می‌توان به آن‌ها اشاره کرد به قرار زیر است:

۱- تمام کارمندان در هر موزه‌ای لباس فرم مخصوص به خود دارند.
۲- در ورودی موزه‌ها، تاریخ و زمان کاری نوشته شده و اگر بخشی از موزه برای تعمیر و یا به هر دلیل دیگری تعطیل باشد، قبل از ورود به بازدیدکننده اطلاع داده می‌شود و گاهی اگر بخش وسیعی از موزه (یا سایت تاریخی) به دلایلی که عرض کردم قابل بازدید نباشد، برای عذرخواهی هم که شده بهای بلیط موزه را نمی‌گیرند یا از بهای ورودیه می‌کاهند.
۳- برای سالمندان، بچه‌ها، دانش‌آموزان، دانشجویان، شهروندان اروپایی، روزنامه‌نگاران و … بلیط ورودی یا رایگان است یا با بهای کمتری عرضه می‌شود.
۴- نه تنها هر روستا و شهری برای خودش چندین موزه دارد، بلکه هر سایت تاریخی نیز یک موزه دارد.
۶- موزه‌ها بسیار تمیزند و خیلی خوب از آن‌ها نگهداری می‌شود. حتی احساس می‌‌شود که گاهی موزه از سایت تاریخی مهم‌تر است. ساختمان هر موزه‌ای طرح و اجرای قابل توجهی دارد و معمولا ساختمان موزه‌ها هم برای خود تاریخ دارند.
۷- در هر موزه‌ای کافه، رستوران و فروشگاه خرید محصولات همان موزه وجود دارد. در این فروشگاه‌ها، کارت پستال، موسیقی، فیلم، عروسک، تی‌شرت و … را به بازدیدکنندگاه می‌فروشند.
۸- در هر موزه‌ای نه تنها تاریخ موزه، راهنمای ساختمان و اشیای موزه، در قالب بروشور و به زبان‌های مختلف (یونانی، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و ژاپنی) وجود دارد، بلکه کتاب مربوط به همان موزه و گاهی هم فیلم اشیای آن موزه برای فروش عرضه می‌شوند.
۹- تقریبا همیشه یکی از طبقات ساختمان هر موزه‌ای به برگزاری نمایشگاه اختصاص دارد. این باعث می‌شود که شهروندان هر از گاهی به همان موزه سر بزنند، نه این‌که یک نفر برای تمام مدت عمرش فقط یک مرتبه موزه‌‌ای را ببیند.
۱۰- در هر موزه، توالت‌ها بسیار تمیزند و محلی برای نگهداری کوله‌پشتی و چتر و … وجود دارد و نحوه‌های اطلاع رسانی برای شناخت اشیا، به صورت‌های گوناگون صوتی، تصویری، رایانه‌ای، انیمیشن و کارتون و … است.

مترو:
در ایران، دوستداران میراث فرهنگی هر از گاهی یا باید نگران عبور مترو از نزدیکی سی و سه پل اصفهان باشند یا عبور قطار از محدوده‌ی تاریخی نقش رستم در نزدیکی تخت جمشید و از این قبیل.
بنده به عنوان یک روزنامه‌نگار علاقمند به میراث فرهنگی، با دیدار از شهرهای تاریخی اروپایی همچون پاریس، آتن، رم، مونیخ و آمستردام دچار یک سوال و یک تضاد عذاب‌آور شده‌ام. چگونه است که در شهرهای ذکر شده که پر از ساختمان‌های قدیمی و سایت‌های تاریخی هستند، دقیقا در نزدیکی آثار تاریخی، ایستگاه مترو و تراموا و قطار بین‌شهری وجود دارد و هیچ گزندی به ساختمان‌ها و میراث تاریخی نمی‌رسد و در ایران ما باید نگران این گزندها باشیم؟
آیا نحوه‌ی عملکرد مسوولان و کارمندان مترو و راه‌آهن دچار ایراد است و آن‌ها دغدغه‌های میراث فرهنگی ندارند یا این‌که فقط با یک هیاهوی خام ژورنالیستی سروکار داریم؟

حفظ آثار:
در سایت‌های باستانی، نه تنها اشیا و ساختمان‌ها به خوبی نگهداری می‌شوند، بلکه در مسیر بازدید اطلاعات مکان نوشته شده و پلان ساختمانی که هست یا روزگاری بوده، کشیده شده تا گردشگر درک بهتری از موضوع داشته باشد. در مقام مقایسه و در کشور ما، به فرض اگر کسی به معبد آناهیتا در کنگاور برود هیچ نقشه‌ای و هیچ اطلاعاتی موجود نیست که گردشگر را نسبت به بنا و سنگ‌های رهاشده بر روی زمین یاری کند.

دیگر این‌که در سایت‌های باستانی اروپا، معمولا مجسمه‌های اصل را به داخل موزه انتقال داده‌اند تا به خوبی از آن‌ها در مقابل باد و باران و گرما و سرما نگهداری شود و در عوض، یک نسخه‌ی بدل از مجسمه را در مکانی که آن را یافته‌اند قرار داده‌اند. باز هم در مقام مقایسه می‌بینیم که تندیس منتسب به کوروش در پاسارگاد به بدترین وجهی نگهداری می‌شود و کسی به فکر این اثر یگانه نیست. گویی شکسته شدن بخش بالایی مجسمه، در این دو قرن اخیر هیچ اخطاری برای هیچ مسوولی نبوده است. (این‌ها همه تنها مشتی نمونه‌ی خروار است.)
در همان پاسارگاد، نقشه‌ی بازدید از مسیر یا وجود ندارد یا به راحتی در اختیار گردشگر قرار نمی‌گیرد و هرگز گردشگری که نسبت به داخل مقبره‌ی کوروش کنجکاو است، هیچ درکی از آن نخواهد داشت. هیچ موزه‌ای هم در پاسارگاد نیست که اهمیت این سایت باستانی را به گردشگر بشناساند و الخ…  

آرش نورآقایی

دیدگاه‌ها

  1. مه مطهر

    سلام آرش جان در باره مترو کاملا همین سوال برای من پیش آمد ،ما هم به حد وفور حرص خوردیم و تاسف که هر یک از محوطه های باستانی ما لیاقت داشتن موزه ای به زیبایی موزه آکرو پولیس رادارد اما عزممان هم جزم شد ،آستینهایمان را بالا خواهیم زد مسولان میراث هم اصولا نه دغدغه دارند نه علم ،افسوس

  2. زمینی

    بعد از آن که در اصفهان مترو به سی و سه پل آسیب رساند. اعلام کردند عمدی بوده! به دستگاه جهت یاب که مسیر مته را معلوم می کرد اطلاعات اشتباه داده بودند.
    موزه ها در ایران گویی از سر ناچاری هستند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *