یک:
حدود شش سال پیش روزی به دکتر ناصر کرمی گفتم: آیا نمیشود هر روز یک صفحه از روزنامه همشهری را به گردشگری اختصاص دهید؟ جواب داد: میشود، اما آیا نویسنده در این حوزه میشناسی؟ و ادامه داد که: الان فقط میتوانم روی (مرحوم) عباس جعفری و تو حساب کنم که هم سفر میکنید و هم مینویسید، و شما دو نفر برای این تغییر در روزنامه کافی نیستید. اما نهایتا ایشان فرصتی برای بنده مهیا کردند که بتوانم هفتهای دو روز نوشتار کوتاهی با عنوان “عجایب ایران” و نوشتارهای دیگری برای روزنامه همشهری بنویسم.
آنوقتها من در “خبرگزاری میراث فرهنگی” به عنوان خبرنگار کار میکردم. از طرفی برای روزنامه همشهری، مجله “همشهری جوان” (بخش رازهای سرزمین من)، مجلهی “ایرانا” و برخی دیگر از مجلات گردشگری و میراث فرهنگی هم مطلب مینوشتم.
بعدتر با مجلهی “ایرانا” همکاری کردم و در آنجا با دوستان راهنمای گردشگری، سعی کردیم که متنهای بهتری را در عرصهی گردشگری تولید کنیم.
بعد از اتمام فعالیت یکسالهام به عنوان دبیر گردشگری در مجلهی ایرانا، و به دلیل مسافرتها و فعالیتهای دیگر، کمتر به نوشتن برای مجلات پرداختم و کمی دور شدم. اما امروز که دو مجلهی “سرزمین من” و “شکار و طبیعت” را خریدم و با دقت آنهار را ورق زدم، متوجه شدم که از شش سال پیش تاکنون، هم نوع نگرش و هم نوع نگارش به میراث طبیعی، میراث فرهنگی و گردشگری در کشورمان بسیار تغییر کرده است و عکسها، طرحها و محتوای مجلات بسیار حرفهایتر و جذابتر شده است.
مجلهی “سرزمین من” با پیشینهی فعالیت برخی از اعضای هیئت تحریریه و نویسندگانش در مجلهی “همشهری جوان” (بخش رازهای سرزمن من) استاندارد قابل قبولی را در عرصهی مجلات گردشگری و میراثی به وجود آورده است که بهنظر میرسد بقیهی مجلات نیز از تا حدی از خطمشی آن پیروی میکنند.
این متن را نوشتم تا خوشحالیام را از این بهبود وضعیت نشان دهم. امیدوارم از لحاظ اقتصادی هم این مجلات در وضعیت خوبی قرار بگیرند.
دو:
احتمالا شما میدانید که یک قطعه درنای سیبری هر ساله برای زمستانگذرانی از سمت شمال وارد کشورمان میشود. امسال هم این درنا در تاریخ سوم آبان وارد تالاب فریدونکنار شد.
آمدن یا نیامدن این درنای سیبری به ایران که اتفاقا در معرض خطر انقراض قرار دارد، موضوع دغدغه و نگرانی بسیاری از دوستداران محیطزیست است.
به این فکر کردم که چقدر این موضوع میتواند تم جالب توجهی برای هنرمندان، فیلمسازان، نویسندگان و حتی شاعران باشد. این درنا با آن زیبایی مثالزدنیاش تنها امیدی است که هرسال در یک موقع خاص از راه میرسد و بعد هم یک روز بیخبر میرود، تا سال دیگر که آیا برگردد یا نه. اگر اشتباه نکنم سال قبل این درنا به ایران نیامد و این شایعه قوت گرفت که شاید او مرده باشد، ولی هنوز زنده است.
به هرحال حس میکنم این درنا یک مورد بسیار خاص و یک نشانهی فوقالعاده است که میتوان بر رویش توجه کرد و یک اثر هنری کمنظیر خلق کرد.
دیدگاهها
سلام
مدتی پیش که در مورد درنا با هم صحبت کردیم و می خواستم در مورد سوژه ای بگوییم که فرصت نشد
شاید به زودی بخوانیدش
و شاید خیلی به چیزی که فکر می کنید نزدیک نباشد
اما شروعش با همین اتفاق خوشایند است
…………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
سلام…
در مورد مطلب اول : خیلی خوشحال کنندس و امیدوارم روزی باشه که با کمک و تشویق اساتیدی چون شما ، ما هم( که اگر خدا بخواهد یک ماه دیگر راهنما می شویم به طور رسمی) بتونیم کاری کنیم و قدمی نو برداریم توی این راه !
…………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. موفق باشید.
شنیدم که مردم محلی گزارش تیراندازی به امید را داده بودند که طبق معمول تکذیب شد. این خبر هم خوشحالم کرد و هم غمگین. خوشحال از اینکه همسایه های این پرنده زیبا قدرش را می دانند و حواسشان به امید هست و غمگین از اینکه هنوز هم کسی هست که می تواند لوله تفنگش را رو به این سپید زیبا بگیرد.
…………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
سلام
من از انواع گونه های درنا اطلاعی ندارم فقط میدانم که تا چند سال پیش دسته های بزرگی از فلامینگو به بندر ترکمن میامدند و سپید و سرخ بودند آیا این درنا باقیمانده همانهاست یا اصولا فلامینگو و درنا با هم متفاوتند؟
…………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. متاسفانه اطلاعات من در این زمینه کافی نیست.
درود بر آرش و همچنین خوانندگان محترم
من نظرم را با یک گله شروع می کنم جامعه ما و حتی برخی از تحصیل کرده های ما اطلاعات مستند و خوانده شده ای در مورد ایران و تاریخ آن ندارند ولی زمان اظهار نظر که می رسد عشق و علاقه ای تعصب گونه در مورد کوروش و داریوش عرضه می دارند در مورد درنای سیبری نیز اینگونه است همه حرف می زنند آن را دوست دارند ولی کاری برای آنها انجام نمی دهند و حتی شاید روستایی های ساکن آنجا را نیز متهم به بی احساس بودن در این مورد کنند. من به این روستا بارها سفر کرده ام و بسیاری از پرنده های مهاجر را از نزدیک دیدم بسیار زیبا هستند به خصوص درنای سیبری که قو جلوش باید لنگ بندازه این پرنده تک همسری زندگی می کنه صدای بسیار زیبایی دارد دارای ۱.۵ متر قد نوک و پاهای قرمز سر سفید و نقاب قرمز رنگی است که از ناحیه بالای چشم تا نوک را می پوشاند و حرکات موزون نیز انجام می دهد ضمنا مردم این روستا یعنی روستای سوته در شهر فریدونکنار اهمیت ارزش بین المللی این پرنده را می شناسند و آن را اتفاقا بسیار دوست دارند. شکار پرندکان به صورت محلی و با رعایت بسیاری از جوانب انجام می شود که بیش تر برای گذران زندگی شان در ایام پاییز و زمستان است. . برخی از همشریان تهرانی عزیز مشتریان اصلی این پرندگان به شمار می روند. اهالی این روستا و همچنین مردم جامعه ما نیازبه آگاهی علمی در مورد پرندگان دارند و به نظر من با توسعه گردشگری پرنده نگری در این مناطق می توان در حمایت بیشتر از این پرنده ها به روستاییان کمک کرد. به تازگی در ورودی اصلی این شهر که به سمت این روستا نیز می باشد مجسمه هایی از درنای سیبری تهیه شده و کارهایی صورت گرفته ولی قبول دارم که مردم کشورهای سواحل خزرنه تنها دوسش دارند که عاشقش هستند .دولت ما به صورت شایسته در این زمینه تلاش چندانی نمی کند ما اگر کاری نمی کنیم حداقل حق محکوم نمودن کسی را نداریم. به هر حال هر کسی در هر جایی است یک گام به جلو بردارد. و برای توسعه پایدار در این کشور کاری انجام دهد فردا پنج شنبه روز پرنده نگری در ایران است شرکت در آن می تواند نشان از مسیولیت پذیرایی مان نسبت به پرندگان ایران زمین باشد سپاس از همه تان شاد باشید
………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از ارائه اطلاعات.
در روز رونمایی از کتاب”اهل کاشانم” گفتید که چقدر برای یک ستونی که در روزنامه همشهری باید می نوشتید مطالعه میکردید چون فقط ۱۲۰ کلمه باید استفاده می کردین و “عجایب ایران” را می نوشتید!
و گفتید که یکی از بهترین تجربه های نویسندگیتون بوده.
بنظرم دکتر کرمی باید ببینن که الان خودتون استاد شدین و درخشان می نویسین و جان ها رو با قلمتون جلا میدین.
درنای سیبری که بر پیراهن تیم والیبال نشست فکر کنم از اینجا و فکر شما آغاز شده بود.
……………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از توجه شما.