۱- عکسهای نوشته قبلی را کامل کردم، میتوانید ببینید.
۲- تاسف و هزار مرتبه تاسف، که دفتر نوشتهها و دریافتهایم را گم کردم. به قدری ناراحتم که انگار همهی حسم، دریده شده است. این چند روز بدبیاری هم زیاد داشتم. با سایت و همچنین با اینترنت مشکل داشتم، وقت کم داشتم تا تمرکز کنم و هنوز هم کم دارم، …
۳- امروز صبح از پاریس به آتن آمدیم. گقتنی زیاد دارد. فعلا چند عکس از آتن ببینید تا دوباره به پاریس برگردیم:
بر فراز سرزمین خدایان: آسمان آتن (یونان)
فرهنگ تیشرت را در آتن جالب یافتم: گفتههایی از سقراط و افلاطون و سیناترا (خواننده و هنرمند معاصر). به نوشتههای تیشرتها دقت کنید:
tower of the wind:این بنا در یک قرن قبل از میلاد مسیح و توسط یک منجم سوریهای ساخته شده است.
کافه در نزدیکی آکروپلیس
در و دیوار آتن پر از نوشته و نقاشیهای اینگونه است.
هنوز اطلاعاتم در مورد بناها کامل نیست. باب همین چند ساعت پیش رسیدم به این شهر.
سگهای بیآزار آتنی در محوطهی باستانی و در زیر آفتاب، خوب میخوابند.
پسرها و دخترها زیبایند. من در کمین نشسته بودم.
در آتن هم سگها و هم پلیسها دسته جمعی هستند. البته گاهی پلیسها سگ هم دارند، برعکسش را نمیدانم. در پاریس هم، پلیس سگ داشت، پلیس دوچرخه سوار هم بود.
نمایی از شهر آتن
نمایی از آکروپلیس
دیدگاهها
حیف، برای دفتر نوشته هایت متأسفم. تا عمر داری یادت می ماند و انگار همیشه دنبالش می گردی. برای من اتفاق افتاد. این دفترچه ها جذاب ترین قسمت های زندگی بعضی از آدمها هستند. خوش به حال آن که پیدایش می کند.
آتن مجذوبم نمی کند. پاریس چیز دیگریست. بیخود نیست اینهمه در نوشته ها و رمانها وصفش کرده اند.
شاد باشی.
تا جکی دانشمند رو دارید غم نخورید………..دوباره میتونید یکی دیگه بنویسید
حالا شدین مثل امام محمد غزالی!!!
من اول از اون سگا میترسیدم، ولی بعد یکیو دیدم منتظر بود چراغ عابر سبز بشه
…………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. جالبه.