بررسی واژه‌های «شاخ» و «سرور» و ارتباط میان آن‌ها؛ در ادامه‌ی “جستاری درباره‌ی کنگره‌های تخت جمشید”

رابطه‌ی میان «سر» و «شاخ» از آن‌جا که شاخ بر روی سر قرار دارد نیازی به توضیح ندارد. اما پاسخی که در این‌جا به دنبال آن هستیم از این پرسش است که آیا رابطه‌ای میان «سرور» به معنای «بزرگ»، و «شاخ» وجود دارد یا خیر.
لازم به ذکر است این سوال در ادامه‌ی تحقیق «کنگره‌های تخت جمشید» که منجر به شناخت «خدایان شاخ‌دار»، «معابد شاخ‌دار» و «شاهان شاخ‌دار» شد، برایمان مطرح است.
در واقع می‌خواهیم بدانیم که آیا در زمان‌های دورتر به فرد شاخ‌دار (خدای شاخ‌دار، شاه تاج‌دار، یا پهلوانی با کلاه خود جنگی که دو شاخ بر روی آن قرار دارد)، سرور می‌گفتند؟

در لغت‌نامه دهخدا ذیل واژه‌ی «سَروَر» آمده است: مهتر و رئیس و بزرگ و خداوند. ذیل واژه‌ی «سروزَن» آمده است: شاخ‌زن. ذیل واژه‌ی «شاخ‌دار» هم آمده است: صاحب شاخ، با سرو، ذوقرن.
متوجه می‌شویم که واژه‌های «سرو» و «شاخ» می‌توانند به جای هم به کار روند. حتی وجود ترکیب‌هایی همچون «سر شاخ شدن» از ارتباط دو مفهوم «سر» و «شاخ» با یکدیگر سخن می‌گوید.

در کتاب «پژوهشی در تاریخ اسطوره‌ای ایران»، نویسنده متذکر می‌شود که: “واژه «سرور» در زبان اوستایی به معنای «شاخ‌دار» ترجمه شده است که در این صورت باید ترکیبی از «سٍرو + وَرَ» باشد که لفظا به معنای «دارنده شاخ یا شاخ‌دار» است.
نگارنده با رجوع به کتاب «فرهنگ واژگان گویش‌های ایرانی» متوجه شدم که «سٍرو» در زبان بختیاری به معنی «شاخ» است.
«شاخ» در «اوستایی» به صورت Sru و Srva و در پهلوی به صورت Sruv و Sru آمده است. همچنین نام اژدهای شاخ‌داری که گرشاسب وی را از پای در می‌آورد و ذکر آن در «مینوی خرد» آمده است، «سروور» saruvar یا sarwur بوده است.
جالب این‌که در زبان «استونی»، شاخ (Horn) به صورت Sarv، در زبان «فنلاندی» به صورت Sarvi و در زبان «مجاری» به صورت Szarv آمده است.

اما «ور» (بخش دوم سر+ور) به چه معنی است:
۱- از عبارتی همچون «ور جمکرد» و بر اساس اسطوره‌های مربوط به جمشید (جم)، «ور» را می‌توان باغ یا محیطی شبیه باغ دانست.
۲- «ور» به معنای آزمایشی است که در ایران باستان در محاکم برقرار بوده تا راستی از ناراستی بازشناسانده شود. از جمله‌ی این آزمایش‌ها نوشیدن آب آمیخته به گوگرد (سوگند خوردن) و گذشتن از میان آتش بوده است. همچنین بد نیست بدانیم که دو نوع «ور سرد» و «ور گرم» متداول بوده است.
۳- «ور» بنا به لغت‌نامه دهخدا به معنای «تخته‌ی درس کودکان» و «تعلیم دادن و درس دادن» هم بوده است.
۴- «ور» به معنی ساحل، کنار، بر و به معنای «پهلو» هم هست: ور دل کسی نشستن.
۵- «ور» به معنی حرارت هم وجود دارد.
۶- «ور» به معنی سوی و جهت و طرف: این ور، آن ور
۷- «ور» به صورت پیش‌وند بر سر اسامی می‌آید و معنی «بر» می‌دهد: ورانداز، ورشکست
۸- «ور» به صورت پیش‌وند بر سر افعال می‌آید و معنی «بالا» می‌دهد: ور جستن.
۹- «ور» گاهی به صورت پس‌وند در اسامی می‌آید و معنای صاحب و دارنده از آن استنباط می‌شود: پیشه‌ور (صاحب پیشه)، تاج‌ور (صاحب تاج)، سخن‌ور (زبان‌آور)، هنرور (خداوند هنر)، جانور (صاحب جان)

از همه‌ی معانی «ور» که در بالا ذکر شد، تنها مورد آخر (شماره‌ی ۹) در ترکیب «سرور» می‌تواند جای بحث و گفتگو را باز بگذارد. از این منظر «سرور»، «کسی که دارای سر است» معنی می‌دهد که ما را به جایی نمی‌رساند. اما اگر ما سر (که احتمالا تغییر یافته‌ و کوتاه شده‌ی «سرو» باشد) را به معنای شاخ بگیریم (با توجه به مستندات بالا)، آیا «سرور» که ما امروزه مفهوم بزرگ و رئیس و خداوند را از آن استنباط می‌کنیم، شاخ‌دار و دارای شاخ معنی نمی‌دهد؟

آرش نورآقایی

منابع:
– پژوهشی در تاریخ اسطوره‌ای ایران (بر اساس مطالعات تطبیقی در اساطیر ایران و هند)، بررسی و تحقیق مران جواد زاده، تهران، نیک‌پندار، ۱۳۸۷
– فرهنگ واژگان گویش‌های ایران، غلام‌رضا آذرلی، تهران، هزار کرمان، ۱۳۸۷
– ریشه‌های هند و اروپایی زبان فارسی، منوچهر آریان‌پور کاشانی، اصفهان، جهاد دانشگاهی اصفهان، ۱۳۸۴
– لغت‌نامه دهخدا
– فرهنگ لغات معتبر

دیدگاه‌ها

  1. فرهنگيان

    سلام،وقت بخیر
    فکر میکنم یکی از دلایلی که باعث میشه که مطالبی به این جذابیت رو بنویسید، منابع خوبیست که در اختیار دارید. البته وقت گذاشتن و مرتب کردن موارد هم خودش، هنریه.
    در هر صورت جالبه.خسته نباشید.
    موفق باشید

  2. نیلوفر مهر زمین

    جناب آرش نور آقایی درود بر شما

    نوشتار اسطوره ی آرش را خواندم و بر پایه ی آن نوشتار دیگری نوشتم و نوشتار شما را بررسی کردم به سایت تا لار گفتمان هخامنشیان بیایید و در آن عضو شوید تا بیشتر با هم گفتگو کنیم تا از دانش شما بهره مند شویم

    با سپاس

  3. شراره

    ســـــرو : نماد ایـــــران

    پس اگر «سـرو» به معنای «شـاخ» باشد ارتباطی نیست میان نماد ایران و شــاخ؟!!!

    آیا در فرهنگ ایران باستان سرو نشان اهورا مزدا و نیلوفر نماد آناهیتا نیست؟

    ملتها هر کدام نماد مخصوص به خود دارند مثلا یک کشور مثل لبنان درخت سدر و کشور دیگری با برگ درخت دیگری با یک حیوان نماد خود را مشخص نموده است که آن را در پرچم اشان هم منعکس کرده اند . برخی کشورها هم هستند که نماد خود را به پرچم نبرده اند ولی برای آنها محترم است از این نظر تقریبا برای همه ملت ها میتوان یک نماد ملی به حساب آورد که از آن میان برخی حیوان و برخی دیگر گیاه و جماد هستند.
    نماد ملی ایرانیان سرو است
    در نگاره های تخت جمشید نیز بارها به این نشان برخورد کرده ایم
    چه رابطه ای میان نام درخت سرو و سرو=شاخ است؟
    درخت سرو زیباترین و خوش قامت ترین درخت است که بار هم نمیدهد و از تعلق آزاد است از این رو آن را نماد آزادگی هم خوانده اند
    (((از تعلق آزاد است… نماد آزادگی: آیا این جملات ما را به یاد آریا، آریه، اینرانویچ و ایران نمی اندازد؟؟!)))
    « ایرانویچ واژه‌ای به زبان پهلوی است که از نام اوستایی ائیرینه وئیجه Airiyana.Vaejah گرفته شده که به معنای خاستگاه یا مرکزیت یا محل تمرکز ائیری‌ها است و ائیریه واژه اوستایی به معنای آزاده است و نامی‌ست که به طبقه اشراف و سلحشوران این قوم اطلاق می‌گردید. این واژه در منابع هندی آریه و در کتیبه‌های هخامنشی نیز اریه نامیده شده که امروزه آریا نامیده می‌شود.»

    این درخت همچنین همیشه سبز است و هیچگاه خزان ندارد
    مقاومت خوبی در برابر خشکسالی دارد ولی مهمتر از آن این که در برابر توفانها سخت مقاومت می کند . سخت ترین توفان درختان دیگر را می شکند اما سرو تا روی زمین خم میشود اما هرگز کمرش نمی شکند . این امر برای ایرانیانی که در برابر یورش اقوام مهاجم تسلیم شده ولی ماهیت خود را رها نکرده اندمثال خوبی است. از اینها گذشته دیر پایی و عمر دراز سرو و مقاومت آن در برابر آفات هم مهم است .

    گویند که زردشت دو درخت سرو کاشت که یکی در فریومد و دیگری در کاشمر بود سرو کاشمر را متوکل عباسی از سر بغض برید و به خواهش زردشتیان توجه نکرد . او. میخواست از تنه آن کاخی در بغداد برای خود بسازد ولی پیش از آن، فرشته مرگ زود تر از درخت به بغداد رسید و متوکل را به جهنم برد . امروزه اما گویند درخت سرو هزار ساله ای در ابرکوه پابر جاست که مورد عنایت اهالی است. (آیا تا اکنون باقی مانده است؟)

    کاشت درخت مقدس است و دایر کردن پردیس (فردوس) مقدس بوده است البته آن نخلی هم که امروزه در بخشهای مرکزی ایران به هنگام عزای امام حسین بلند می کنند شکلی ار سرو است که سخن در اطراف آن فراوان است و جای تحقیق دارد. ایرانیان همه ساله در روز خور با خدای خود پیمان می بستند که تا سال دیگر یک سرو خواهند کاشت زیرا سرو نماد مقاومت در برابر سرما هم بود.

    و اکنون:
    حال که سرو و شاخ را یکی دانستیم و سرور و بزرگ را برگرفته از سرو و شاخ میدانیم باز هم نمیتوانیم ارتباطی میان سرو، ایران و خونیرث پیدا کنیم؟؟

  4. نیلوفر مهر زمین

    درود بر همگی

    از دیگاه من سرور به معنی شاخ دار درست است چون شاخ نیز از نمادهای بسیار کهن اقوام آریایی است و نشان فره ی ایزدی است بعدها نوشتاری در این باره خواهم نوشت

    و اما سرو: همه ی درختان سوزنی نماد ایرانیان هستند به مانند شمشاد و صنوبر و نام دیگر صنوبر ناژ است می توانیم بگوییم درخت نماد دینی قدرتمندی برای ایرانیان است چه میوه دار به مانند انار و چه بی میوه به مانند درختان همیشه سبز .سرور به معنای مهتر و آقا می باشد در حالیکه چنین معنایی در سر و وجود ندارد

  5. نیلوفر مهر زمین

    درود بر همگی

    منظورم درختان همیشه سبز از گونه ی کاجها بود حال به هر شکل که باشند . شمشاد سوزنی نیست اما گستره ی برگهایش خیلی کم است بر عکس چنار . از یاد آوری شما سپاسگزارم

  6. نیلوفر مهر زمین

    در ادبیات پارسی درختان بلند بالا بسیار مقدس هستند شاید به این دلیل که به آسمان نزدیکترند .
    اما درخت سرو نماد شاخص ایرانیان است . در جمله ی بالا به جای شمشاد صنوبر درست است

  7. آتوسا

    سلام … خوشحالم که از طریق دوستتان جناب طهمورثی با این وب سایت پربار آشنا شدم … این آدرس در خاطرم خواهد ماند … موفق باشید

  8. لیلا

    موضوعاتی که برای تحقیق انتخاب می کنی خیلی جالب توجه است. آدمی را به خود جذب می کنه. چند ساعت است که سایتت را دارم میخونم. مثل آهن ربا منا جذب کرده.
    قابل تقدیری
    …………………………………………………………………………
    جواب: سلام به تو لیلا. سپاس از لطفی که داری.

  9. ARASH

    ضمن تشکر از تحقیق شما. در مورد اینکه واژه سرور اقتباسی از سروور اوستایی باشد با شما مخالفم چون بهر اول واژه سرور فارسی یعنی سر در فارسی امروزی به معنی سالار و بزرگ و یا مهتر است و در پهلوی هم سر و در اوستا سار می گفتند.مثلا اسار یا اسر به معنی بدون سرور یا بدون سالار است که صفت یا لقب مردمی بوده که در شانزدهمین سرزمین مزدا افریده می زیستند.
    ظاهرا علاقه ای زیاد به ریشه یابی واژه ها دارید. کتاب پژوهشی در تاریخ اسطوره ای ایران هم منبع بسیار جالبی است که به آن اشاره کردید. این کتاب نکات زیادی دارد و به ریشه افسانه های ما می پردازد کاری که که اسطوره شناسان ما از آن غافل بوده اند.
    ………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از شما.

  10. سیما سلمان‌زاده

    وحشتناک جالب بود!
    ……………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *