روز: آبان ۲, ۱۳۹۱

۲۰۰۲)

از امروز فیلمبرداری را شروع کردیم. اولین موضوعی که به ذهنم می رسد این است که ما هزار کدخدا و هزاران خدا داریم. فقط امروز چهار مرتبه توسط سه گروه مختلف تحت پرسش قرار گرفتیم. با اینکه برخورد هیچ کدام بد و ناپسند نبود، اما جالب این است که هر کدام اعتقاد داشتند حراست و …

۲۰۰۱)

– تهران که بودم (همین دو سه روز پیش)، دوستی می گفت: “چند روز پیش تر یک نفر مرغ خریده بود که به خانه اش ببرد، دیگری از دستش قاپید.” در تهران مردم از هم مرغ می دزدند  و من سفرنامه ی سُفره می نویسم. لعنتی… – دیدم “مَکس” ناراحت است. گفتم چه شده؟ گفت: …