سفر سفید

وقتی بارش سنگین برف در غروب روز ۲۵ دی ماه شروع شد و گمانه ها حاکی از بسته بودن برخی راه های کشور بود، نگران  نشدم. می دانستم که باید رفت و خواهیم رفت.

از قبل مقرر کرده بودیم که در روز ۲۶ دی ماه به شهر ساری سفر کنیم و جلسه ای با مسولان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری این شهر برگزار کنیم. این جلسه به برگزاری جشن راهنمایان گردشگری در استان مازندران (رامسر) مربوط می شد.

نهایتا حسین فیاضی و بنده ساعت چهار صبح روز ۲۶ دی ماه زیر بارش برف، چهارمین سفرمان (منظورم چهارمین سفر در رابطه با برگزاری جشن راهنمایان است) را آغاز کردیم:

سفر چهارم: ۲۶ دیماه

جاده ی فیروزکوه در صبح روز ۲۶ دیماه سال ۱۳۸۹

این عکس را می گیرم و با خودم می گویم: …

ا

آقای باقری معاون گردشگری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان مازندران است که قرار بود با او جلسه داشته باشیم.

هرچند سفرمان سفید است، اما نقطه ی سیاه بدجوری هم دارد: فکر کنم حدود سه سال پیش بود که دکتر ناصر کرمی از بنده دعوت کرد تا بر روی پروژه ای که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به او واگذار کرده بود، فعالیت کنیم. قبول کردم. دیگرانی همچون کیانوش محرابی، شهرزاد فتوحی، پرتو حسنی زاده و به احتمال زیاد کسان دیگری که بنده نمی شناسم نیز در این پروژه مشارکت داشتند. از این کار دستمزدی عاید بنده نشد و از نتیجه کار هم خبری نداشتم. فقط می دانم که طراحی و اجرای تورهای با علائق ویژه (پروژه ای که در سازمان شروع شده بود) به نتیجه ای نرسید و اتفاقا یک مرتبه هم روزنامه همشهری در این رابطه با بنده و چند تن دیگر مصاحبه کرد که متن آن را می توان در اینترنت و یا در خود سایت روزنامه همشهری جستجو و پیدا کرد. اما امروز کتابی را که در تصویر مشاهده می کنید بر روی میز آقای باقری دیدم. بر رویش نوشته شده، تدوین و تالیف: دکتر محمد شریف ملک زاده. این استاد تا حدود یک سال و نیم پیش معاون گردشگری کل سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بود. و این یعنی: رییس ایرانگردی و جهانگردی کشوری به نام ایران. عنوان دکترایش را که نمی دانم چه کسی برایش جور کرده، اما در این اندیشه ام که آیا وقیح تر از این، کار دیگری نمی توانست انجام دهد؟ این استاد همانی است که دُرفشانی هایش زبانزد خاص و عام است. او همان است که در همایش “اولین هم اندیشی راهنمایان گردشگری و مدیران دفاتر خدمات مسافرتی” گفت: “اگر به ستون های تخت جمشید از بالا نگاه کنید نوشته شده یا علی” 

پی نوشت: در راه برگشت به این فکر می کردم که شاید ایده ی بدی نباشد اگر در ایران یک انجمن مردمی به نام “انجمن حمایت از حیوانات مصدوم در تصادفات جاده ای” به وجود بیاید.

دیدگاه‌ها

  1. الف

    اراده وپشتکار راه پیشرفت وموفقیت.پاینده باشید .
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

  2. آذر

    road kill)l) “تصادفات جاده ای” یکی از مرگ های رایج حیات وحش ایران است.
    هنوز زمان زیادی از مرگ یوز ماده و توله هایش در جاده نگذشته.
    هر ساله حیوانات زیادی در جاده ی میان گذر پارک ملی گلستان می میرند، به خاطر ماشین هایی که با سرعت و بی توجه به آنها از میان خانه اشان عبور می کنند.
    برای ۱۰ دقیقه زورتر رسیدن قلمرو جانوران را پاره پاره می کنیم و بعد از چندی حتی فراموش می کنیم که ساکنین این خانه که از آن شتابان عبور می کنیم شاید در حال گذر باشند. اگر هم چنین شود چندان اهمیتی ندارد! البته نگرانیم که خدای نا کرده ماشینمان قر نشده باشد.
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  3. کامران.

    سلام.

    از این چیزا دوروبرمون زیاده.گاهی دکتر و مهندس هستن و گاهی هم…………
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  4. کامران.

    سلام دوباره.

    راستی یادم رفت این رو بپرسم (البته چون میدونم اول خودت میخونی و پکش میکنی میپرسم چون بی ادبیه) تو اون جمعی که داشت چیز فشانی میکرد یکی پیدا نشد بهش بگه یه چیزی تو همون سایز ستونها (البته نه خود ستونها چون قداست داره) یه جای آدم دروغ گو؟!!!
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  5. hossein

    سلام استاد.مشکل شما وما این است که تجارب و یافته هایمان را بدون هیچ ملاحظه ای در اختیار هر کس و ناکسی قرار می دهیم.وقتی تصمیم می گیریم خود و زندگی خود و دانسته های خود را به خاطر علاقه ای که به وطن داریم به دیگران عرضه کنیم در این بین هستند کسانی که صفت کفتار دارند.منتظرند تا طعمه ای را بدون زحمت به دست بیاورند.
    بنده هم به عنوان جزء کوچکی از جامعه گردشگری مطلبی را در وبلاگم منتشر کردم .سایت جهانگردی و اتوموبیلرانی بدون درج منبع منتشر کرد.سایت ایرانیان مقیم انگلستان همان مطلب رابا ذکر منبع اتوموبیل رانی منتشر کرد و شخص دیگری همان مطالب را ویرایش کرد و با جابجا کردن مطالب و عوض کردن تیتر همان مطلب را در وب سایت شخصی اش منتشر کرد.
    مجددا مسئول شهرسازی شهرداری شهرمان همان مطالب را به نام خود به عنوان مقاله ای در یک همایشی در تهران ارائه داد و لپ تاب جایزه گرفت.خانم باستانشناسی هم از همان اول کارم را از نزدیک بازدید کرد و گزارشی تهیه و به سازمان ارائه و کشف و شناسایی اویی ها را به نام خود ثبت کرد و هم ارتقاء رتبه گرفت و هم پاداش و افزایش حقوق
    ولی هستند در این میان که نیاز به این اطلاعات و تجارب دارند و دلسوزانه به معرفی جاذبه های ایران عزیز تلاش می کنند و بنده معتقدم به خاطر رفتارهای ناشایست بعضی نباید بقیه محروم شوند از این دانسته ها و تجارب.
    همین که به صورت زنده در برنامه تلویزیونی حاضر می شوی . با آن شیوه بیان و زیبایتان صحبت می کنید هر بیننده را مجذوب خود می کند و گستردگی فکر و اندیشه شما را نشان می دهد.
    انتشار مقالات به نام خودتان سند گویایی است که ثابت کند چه کسی با چه توانی و از کجا مطلب می نویسد.
    مطمئنا هر کسی این کتاب را در آینده بخواند پی به آن خواهد برد که تدوین از کی و نوشته ها از چه کسی است.
    نگران نباش آنچه که در ایران نباید از آن تعجب کرد سرقت و کلاهبرداری است.
    ما ندانسته با افرادی همکاری میکنیم که اصلا نمی دانیم هدفشان چیست و آینده چه خواهد شد.موفق باشید استاد
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. حسین جان این کتاب کار من نیست، اما یک کار گروهی است که ظاهرا بسیاری از کارمندان سازمان میراث فرهنگی در استان های مختلف نیز در این کتاب نقش داشتند.

  6. مريم

    “تیر لودر” رو فراموش کردید.
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. فراموش نکردم، اما آن را جزو اشتباهات لُپٌی گذاشتم. اون موضوع مهم نبود. دوست ندارم کسی رو بی دلیل متهم کنم، اما این رو که نوشتم خودم در جریان هستم.

  7. مهران

    این موضوع در کشور متاسفانه رو به افزایش است.
    یادمه چند سال پیش با خانم دوانلو پیرامون چاپ کتاب صحبت می کردم که موضوع تلخی رو به من گفت. ایشون با تیمی که همه خانم بودند بر روی آثار موجود در تخت جمشید کار کردند که در انتها، در قالب کتابی در آمد و چون همه خانم بودند کارهای چاپ و موارد دیگر را به آقای رضا مرادی غیاث آبادی واگذار کردند و در قبالش گفتند که نام ایشون هم جزء نویسندگان به حساب بیاد.
    این آقای ……… هم که شماری کتاب در کشور چاپ کرده، میدونید چیکار کرد؟ اومد کتاب رو به اسم خودش چاپ کرد و نام هیچکدوم از نویسندگان واقعی و پژوهشگران رو در اون ننوشت.
    این به یعنی تجاوز همه جانبه به چند نفر است !!!
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. نمی دونم. شاید واقعا چنین اتفاقی افتاده باشد، اما باید از قبل مطمئن باشیم.

  8. مهران

    درود
    در خصوص ایده انجمن ها، تعدادی انجمن هم به نظر من در کشور مفید است که ایجاد شود:
    ۱- انجمن مجردها
    ۲- انجمن خانه به دوشها
    ۳- انجمن بی خانمان ها
    ۴- انجمن متجاوزین به آثار اهل قلم
    ۵- انجمن سکوت
    ۶- انجمن فریاد
    و …………………….
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  9. شهریار

    سلام و درود
    آخر جوک بود ، این آقا چه جوری رفته بود روی ستونها تا ببینه چی نوشته شده ؟ راستی براش اتفاقی نیفتاده؟؟
    ارادتمند شهریار
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  10. شیرین

    تصاویر برفی شمال کشور فوق العاده بود. ممنون.
    ……………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس.

  11. حبیب حلاجیان

    سلام. در مورد نتیجه سفر چیزی نگفتید که موفق به گرفتم قول همکاری شدید یا نه .
    من هم تجربه مشابهی رو در مورد آداب ورسوم مردم منطقه جنت رودبار رامسر دارم. حدود یکسال به هزینه شخصی یک گروه ۱۵ نفری کار میدانی انجام دادیم. در نهایت مقاله به نام جناب سرپرست در مجلات منتشر شد……………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. اعلام نتیجه باشد برای بعد.

  12. فرشته

    انجمن حمایت از حیوانات مصدوم … چه راه دوری واسه رفتن، جایی که آدمهای مصدوم هم حمایت نمیشن… از یه نفر شنیدم مصدومان حادثه هواپیمای ارومیه رو هم روستاییها نجات دادن، نیروی امداد دیر رسیده…
    نظری ندارم فقط متاسفم و انسانم آرزوست
    ………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. می دانستم چنین کامنتی خواهم داشت. این موضوع که ما نوشتید اولین فکری است که در پی چنین نوشته ای به ذهن خطور می کند. باید از این افکار اولیه گذر کرد تا دنیای بهتری داشته باشیم.

  13. آزاد

    سلام
    تصاویر برف خیلی زیباست یاد شعری افتادم که چندی قبل خوندم

    مسافری که خسته بود
    مسافری که سالها میان حس مبهم سفر
    ز شهرها گذشته بود
    مسافری که روی صخره ای کنار جاده ای نشسته بود
    ودر میان دود ومه چشم براه بسته بود
    نشان گمشده ای را از جاده میپرسید
    ولی چه سود
    عشق از این دیار رفته بود
    ……………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  14. فرشته

    سلام مجدد – موضع من انتقادی نبود – بسیار هم موافقم – شاید بد نوشتم… راه دشواریه چون آدمهای شهری – تو ایران – با خودشون هم نامهربون شدن… اگه نه تو روستاها هنوز هم عشق به حیوانات کمرنگ نشده
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس.

  15. محمد گائینی

    درووود بر شما
    متاسفم از این رخداد تلخ
    با این روایتی که بیان کردید باید گریست به حال فرهنگ و گردشگری وقتی سرپرستی آن را این گونه افراد به عهده داشته باشند
    ای کاش بتونید به نحوی موضوع را پیگیری کنید و نتیجه را به ما هم اطلاع دهید
    ………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. پیگیری موضوع برام اهمیت زیادی نداره. در حال حاضر توان و وقت این کار رو ندارم.

  16. سیده رضیه اکرمی

    یک سالی هست که به صورت جسته و گریخته وبلاگ شما رو دنبال می کنم/ اما به دنبال پیام گذاشتن مطالعه نمی کردم. این دفعه به نظرم رسید که بگم: مواظب خودتون باشید …
    ………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از شما. مثل این که حق با شماست.

  17. Masi

    چقدر سابقه ی درخشانی هم دارن !!!!!!!! ول کن هم نیستن تا خود ِ امروز !!!!

    این حجم وقاحت نفرت انگیزه برام!
    …………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. بله.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *