از آخر به اول روایت می کنم:
– ساعت حدود ۲۳ است. مجتبی گهستونی، سوسن جهرمی، ژاله کاظم زاده و من هر یک در گوشه ای از اتاق نشسته ایم. خسته و گیج هستیم. منتظریم حالمان کمی جا بیاید تا به بقیه کارها برسیم. قرار است یک ساعت استراحت کنیم. می دانم در تهران هم بچه ها تا همین الان مشغولند.
– ساعت ۲۲:۳۰ زیر دوش بودم. به این فکر کردم که قرار است ژاله ابراهیمی، مریم محمودی و مجتبی باغبانی روز چهارشنبه با اتومبیل از تهران به اندیمشک بیایند. نگران شدم. خیالم ناراحت شد. اعصابم به هم ریخت. بعد به این فکر کردم که آیا ویژه نامه برای چاپ رفته یا نه؟ با خودم گفتم باید با محمد یزدانی تماس بگیرم.
– ساعت ۲۰ من و مجتبی گهستونی برای اینکه کمی روحیه به خودمان بدهیم، به سلمانی رفتیم.
– ساعت ۱۸ به کانون تبلیغاتی فارابی رفتیم، ژاله آنجا بود. رفته بود تا بر کار طراحی کارت های دعوت و لوح های تقدیر و … نظارت کند. خستگی را می توانستم در بند بند وجودش حس کنم. خجالت کشیدم و به خودم برای این همه زحمتی که برایش فراهم کردم، لعنت فرستادم.
– ساعت ۱۷ اطلاع یافتم که دوربین مهران شهرستانی را دزد برده است. این اتفاق در حالی افتاد که او برای کار جشن به ایستگاه راه آهن رفته بود.
– ساعت ۱۴ در رستوران پارس اندیمشک مشغول خوردن ناهار بودیم. جمع خوبی بود. آنجا بود که تا سه تا قرص استامینوفن کدئین را با هم بلعیدم.
– ساعت ۱۱ با مهران شهرستانی هماهنگ کردم که به استانداری و از آنجا به ایستگاه راه آهن برود. باید کارهایی را انجام می داد.
– ساعت ۸ صبح، مجتبی و خانم جهرمی و من به اندیمشک و دزفول رفتیم. آنجا معصومه زینی زاده (عضور هیات مدیره انجمن صنفی راهنمایان گردشگری استان خوزستان) را دیدیم. به دو تا از محل های اقامت سرکشی کردیم. روزمان با بیم و امید آغاز شده بود.
دیدگاه‌ها
آرش جان خدا قوت دست همگی درد نکنه سپاس از زحماتتان
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس. قربانت.
وقتی میبینم شماره پست های مربوط به جشن یکی یکی میره بالا ۱۷ – ۱۸ -۱۹ … خوشحال میشم …
امیدوارم نتیجه کار خستگی رو از تنتون در کنه
خدا قوت
به امید دیدار
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. خودت می دونی بالارفتن شماره ها به چه قیمتی تمام می شود.
وقتی این گزارش ها رو دنبال می کنم،حس غالب بر من اینِ:کاش من جزئی از این حرکت زیبا بودم و لمس می کردم این همه همکاری و انگیزه و تلاش رو…تلاشتان پر ثمر باد:)
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. قطعا جزیی از این حرکت هستید. سپاس از شما.
سلام و درود
خدا قوت به همگی و مرسی از این همه زحمت
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. ارادتمندم.
درود بر جناب اقای ارش
از این همه تلاش و پویایی هر کسی به وجد می اید
دست مریزاد. سلام گرم مرا نیز به خوزستان و چغا زنبیل برسانید.
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. بله، همینطوره.
آقا همگی خسته نباشید…میدونم امسال یه چیز دیگه میشه
۵ سال تجربه … دیگه باید هر دفعه بهتر بشیم… میایم بقیشو راست و ریس می کنیم
غمت نباشه آرش
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. قربونت. به امید دیدار.
واقعا همگی خسته نباشید.دست مریزاد و از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت بیش از پیش می کنم امیدوارم تا پایان جشن کارها به خوبی پیش بره و زحمات همگیتون به ثمر برسه.
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. قربونت.
دروود های بیکران خدمت ارش خان عزیز. مطمئنا امسال نیز جشن را به خوبی سال گذشته به سرانجام می رسانید . از این فرصت استفاده می کنم و به دوست خوبم مجتبی باغبانی که در بالا از وی نام برده ایید سلام گرمی مینماییم. بسیار مشتاق به شرکت در جشن و از ان بیشتر همراهی با شما در سفر عیدتان به اسبانیا بودم ولی متاسفانه به علت بیماری نمی توانم از لذت در جمع شما بودن بهره مند شوم. بی صبرانه منتظر خواندن سفر نامه جدید شما هستیم تا از عکسهای زیبایی که میگیرید لذت بصری ببریم و با مطالبتان خود را همسفر شما گردانیم. ارادتمندیم
…………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. ببخشید که ازت بی خبر بودم. مشکلت چیه؟ لطفا باهام تماس بگیر.
دمت گرم .خیلی مخلصیم. انشالا تا چند ماهه دیگه خوب میشه. خیلی دوست دارم با هم یه سفر امریکای جنوبی برنامه ریزی کنیم بریم در اینده
………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خیلی مراقب خودت باش و به امید دیدار.