بایگانی برچسب: پرتغال

پورتو و لیسبون

پورتو یک مرد میانسال است که زیر آفتاب زمستان در کافه‌ای نشسته و گیلاس «شراب سبز»ش را مزه می‌کند و به معشوقی می‌اندیشد که یک روز رفت، و او هنوز در انتظارش در همین کافه می‌نشیند. در خاطراتش خوبی‌ها و بدی‌ها را چرتکه نمی‌اندازد، اما حواسش به خلسهٔ بی‌بدیل عشق هست. لبی تر می‌کند! به …