وقتی آدم به “کاتالونیا” برود، آثار “خوان میرو” را در کف پیادهروی “رامبلا” ببیند و زندگینامه “دالی” را هم بخواند، کمی، شاید فقط کمی حق داشته باشد که با “سورئالیستها” همذاتپنداری کند… داستان از این قرار است که امروز مردی را دیدم با دیدگاه سورئالیستی… بگذارید در قالب یک سناریو این اتفاق را برایتان تعریف …