از ۱۶ تا ۲۶ مهر به همراه یک گروه بزرگ و دو راهنمای دیگر، از شهرهای دوسلدورف، کلن، آمستردام، ورونا، مستره، ونیز، فلورانس و رم، بازدید خواهیم کرد. از میان این شهرها، فقط دوسلدورف برایم تازگی دارد. این سفر تا حدی غیرمنتظره رقم زده شد، تا جایی که حتی نتوانستم کارهای عقب افتاده ام را …
شاید محتوای نوشتهی زیر برای کسانی که مطالب سایت را در طول سفر بنده مطالعه میکردند و یا در جلسهی آخر (۲۶/ ۸/ ۱۳۸۸) انجمن صنفی راهنمایان گردشگری استان تهران حضور داشتند، تا حدی تکراری باشد، اما این متن را برای روزنامهها و خبرگزاریها نوشتم تا تلنگری باشد برای مسوولان میراث فرهنگی و گردشگری.
تنها چند ساعت دیگر به پروازم باقی است. شاید هم فقط چند ساعت مانده به فرودم. به کجا میبردم این طرح بلند آرزوها، تا به آن لحظه که میرسد از راه… به کجا میبردم این طرح بلند آرزوها، تا به آن لحظه که میرسد از راه… در این سفر: در آتش عشق هر شهری سوختم …
گزارش کوتاه و خلاصه از سفر: سفرم از ۲۴ شهریور (۱۵ سپتامبر) شروع شد و تا ۲۳ آبان (۱۴ نوامبر) ادامه یافت (ادامه دارد). در واقع ۶۰ روز در سفر بودم و ۵۸ شب در شهرهای اروپایی اقامت کردم. در این مدت (با احتساب «واتیکان» به عنوان شهر- کشور) از ۳۴ شهر و ۱۰ کشور …
ادامه از نوشتهی قبل:
باز «جکی» بیترانه، اما با گوهرهای فراوان… امروز (یازدهم نوامبر) با «جکی» در بروکسل و اطراف آن قدم زدیم و مثل همیشه اطلاعات فراوانی را از او دریافت کردم. ۱۱/۱۱، یعنی امروز، برای مردم بلژیک روز مهمی است، چراکه در چنین روزی جنگ جهانی اول به پایان رسید و برای همین، این روز تعطیل رسمی …
هر طوری که بود من توانستم ۴۰ ساعت را با ۵ یورو سرکنم و خودم را به بروکسل، جایی که «جکی» منتظرم بود برسانم. به این ترتیب وارد کشوری شدم که ۳۰۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت و حدود ده و نیم میلیون جمعیت دارد و زبانهای رسمی که در آن صحبت میشود عبارتند از: «فلمیش»، «فرانسوی» …
امروز صبح (دوشنبه ۹ نوامبر) متوجه شدم که بر خلاف تصور من، موزههای آمستردام روزهای دوشنبه تعطیل نیستند، بنابراین فرصت داشتم تا جایی که زمان دارم از چند موزهی انتخابی بازدید کنم. سه موزه مد نظرم بود. یکی از آنها به خاطر تعمیرات، تعطیل بود، اما دو موزهی دیگر را دیدم. (البته برای بعد از …
در مسافرخانهای که اتاق گرفتهام، مثل سگ بوی حشیش میآید و این یعنی اینکه، من به کشوری آمدهام که به آزادی و تساهل معروف است و نامش «هلند» است. در کم ارتفاعترین کشور اروپایی هستم، هممرز با «دریای شمال». از عصر روزی که وارد «آخن» شدم تا صبح امروز همواره مورد لطف دوست مهربانم «شهرزاد» قرار گرفتم. امروز هم، …
امروز دوباره با لطف «شهرزاد» به اطراف «آخن» رفتیم و از پارک ملی «آیفل» دیدار کردیم. برای بعداز ظهر هم به شهر مرزی «کرکراده» KERKRADE (از شهرهای هلند) رفتیم. برای شام هم مهمان یک هموطن بسیار نازنین به نام «حمیرا» بودیم. شب بسیار خوبی را با حمیرا، همسر آلمانیاش (توماس) و پسرهایشان (نیما و میلاد) …
امروز « شهرزاد» تومبیل «بیامو» خودشان را برداشت و با هم به «کلن» و بعد هم به «بن» رفتیم. کلن را برای این انتخاب کردیم که بزرگترین DOM آلمان (کلیسای جامع) و البته یکی از زیباترینها، در این شهر واقع است. بن را هم به این خاطر انتخاب کردیم که بتوانیم از منزل «لوودویک بتهوون» دیدار …
چند مطلب کوتاه در مورد آخن: آخن به خاطر استخر آبمعدنیاش معروف است. دیروز وقتی در شهر قدم میزدیم، دیدم خیابانی که فاحشهها در آن هستند در ۵۰ متری کتابفروشی بزرگ آخن و ۱۰۰ متری کلیسای جامع واقع شده. این خیابان از آن خیابانهایی است که فاحشهها پشت پنجره مینشینند. از قول مارتین: بزرگترین مسابقه اسبدوانی …
پیشنوشت: من ۱۳ نوامبر به ایران برمیگردم و به دو دلیل به اسپانیا و سوئد نمیروم. اول اینکه پول ندارم و دیگر اینکه سفرهای متعدد به من یاد داده که برای سفرهای بیشتر در آینده، همیشه باید حسرت دیدار از مکانهایی در دلت باقی بماند. و اما امروز (۵ نوامبر): به همراه «شهرزاد» و دوست …