با خودم فکر کردم که اگر لب یک پرتگاه ایستاده باشیم و همزمان بتوانیم ته درّه و اوج آسمان را ببینیم، و در این حال سوالی را مطرح کنیم که جایگاه خاطرات و رویاها کجاست در این مناظرِ پیش رو؟
به احتمال بسیار، پاسخ این میشود:
رویاها در اوج جای میگیرند و خاطرات در آن اعماق.
و دریافت کردم که همهی کار انسان همین است؛ اوج رویاهایش را به زمین میآورد، مدتی اینجا با آنها میزید و سپس آنها را راهی اعماق خاطرات میکند.
انسان دستش به سمت رویاهایش است و پایش روی خاطراتش.
خاطرات نردبان رویاهاست.
و اندام ما چیزی نیست، جز ابزاری برای انتقال و تبدیل رویاهای سفید به خاطرات سیاه.
و کلّ زندگی ساختن رنگین کمانی است که از فشار دوطرفهی رویا و خاطره به سر تا پای وجود ما شکل میگیرد، تا آنجا که کمان بدنمان در پیری، طیفی است از رنگها.
دیدگاهها
بنظرم گاهی خاطرات و گذشته روی دوش ادم سنگینی میکنه همیشه گذشته نردبان نیست…
………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. موافقم. این یک استعاره ادبی است.
می تونم از شدت زیبایی این توضیح و توصیف زیبا گریه کنم😭 خیلی خیلی خیلی زیبا بود. زیبایی محض
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. به خاطر اینه که روح سالمی دارید.
سلام
در حال حاضر فکر کنم رویا پردازی دیگر فایده نداره البته واسه خودم را می گویم. من به خاطرات گذشته بسنده می کنم و چنگ می زنم بهتر از رویا است چون نه حال و نه آینده را خوب نمی توانم تصور کنم.
گرچه میدانم فکر کردن به خاطرات چه بد چه خوبش درست نیست دیگه گذشته و رفته و نباید فکر کنم ولی خب چکار میشه کرد….؟؟!!
……………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.