متن زیر از وبلاگ کهنیدر و آدرس http://kahnidar.persianblog.ir/post/52 گرفته شده است:
صد بار گفتم همچی مکو ننه گل محمد
زلفای سیا ر قیچی مکو ننه گل محمد
صد بار گفتم پلاو مخار ننه گل محمد
ور دور کوه ها تاو مخار ننه گل محمد
صد بار گفتم یاغی مرو ننه گل محمد
رفیق الداغی مرو ننه گل محمد
الداغی بی وفای ی ننه گل محمد
تا آخر با تو نیا ی ننه گل محمد
امروز که دور دورونس ننه گل محمد
اسب سیات د جاولونس ننه گل محمد
ای جاولونا همیشه نیس ننه گل محمد
اسب سیات د بیشه نیس ننه گل محمد
وصف شما د ایرونس ننه گل محمد
عکس شما د تهرونس ننه گل محمد
کو جرق و جرق شمشیرت ننه گل محمد
کو درق و درق هف تیرت ننه گل محمد
کو اجاقت کو اتاقت ننه گل محمد
کو برارای قولچماقت ننه گل محمد
گل محمد د خاو بی ی ننه گل محمد
تفنگشم برنو بی ی ننه گل محمد
او تخمرغای لای نونت ننه گل محمد
آخر نرف نیش جونت ننه گل محمد
قت بلندت شوه رفت ننه گل محمد
زن قشنگت بیوه رف ننه گل محمد
الای بمیره قاتلت ننه گل محمد
خنک ر و دل مارت ننه گل محمد
شاید بزرگسالان و میانسالان این چهاربیتی های معروف به ننه گل محمد را که در حدود ۲۲ سال پیش از طریق رادیو و تلویزیون پخش می شد به یاد داشته باشند .
این چهاربیتی ها در آن زمان ، وقتی که از صدا و سیما پخش می شد ، برای مردم ایران تازگی داشت اما برای اهالی خطه سبزوار تازگی نداشت ، چرا که داستان قتل ناجوانمردانه گل محمد را که در سال ۱۳۲۳ شمسی در کوههای سنگرد سبزوار اتفاق افتاده بود ، قبلا شنیده بودند و این داستان ، سینه به سینه از سال ۱۳۲۳ به بعد به نسل های جدید منتقل شده بود .
دکتر محمود دولت آبادی ، داستان زندگی گل محمد را در رمان ۱۰ جلدی کلیدر(طی سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۶۲) به صورت جامع و کامل به رشته تحریر دراورده به گونه ای که از رمان کلیدر بعنوان یک شاهکار ادبی یاد می شود لذا علاقه مندان میتوانند رمان مذکور را از طریق کتابخانه های معتبر تهیه و مطالعه نمایند .( بر اساس گفته نویسنده کتاب ، کلیدر بیان حماسی یک واقعیت در کشور ماست که باید بازگو و ثبت تاریخی می شد .)
در این صفحه بر آن شده ایم در ابتدا بر اساس نوشته آقای سید محسن بیزه و سپس بر اساس نوشته آقای علیرضا فرخزادیان بصورت گذرا به شرح مختصر زندگی گل محمد ( قهرمان رمان کلیدر ) بپردازیم به امید اینکه برای خوانندگان جالب توجه باشد .
کلیدر را محمود دولت آبادی به رشته تحریر در آورده است. رمان در مورد زندگی و سرگذشت خانواده ای از عشایر کرد خراسان(کرمانج) است به نام خانوار کلمیشی که از کردهای تیره میشکالی هستند.قهرمان داستان جوانمردی است به نام گل محمد که فرزند دوم خانوار و دارای شخصیتی بلند پرواز و جسور. داستان چنین پیش می رود که او و تعدادی از افراد خانوار برای دزدیدن دختری که دایی گل محمد( به نام مدیار)، عاشق او شده و دختر در خانه ارباب یکی از دهات زندگی می کند و قرار است تا آن دختر به زور به عقد پسر ارباب درآید، راهی می شوند و هنگام دزدیدن دختر درگیری بالا گرفته و مدیار کشته می شود و گل محمد هم که تازگی از خدمت نظام برگشته و تیراندازی ماهر است ارباب را هدف گلوله قرار می دهد. می توان گفت که داستان از اینجا وارد مرحله ای جدید می شود.پس از مدتی دو نفر امنیه برای دریافت مالیات به محله کلمیشی ها مراجعه می کنند. یکی از آنها به زیور زن اول گل محمد نظر سوء دارد و این مساله به گوش گل محمد می رسد، از طرفی هم گل محمد در این گمان است که مالیات بهانه ای است تا او را برای قتلی که در جریان درگیری مرتکب شده دستگیر کنند، بنابراین شبانه دو مامور را نیز کشته و سر به نیست می کند و این شروع درگیری گل محمد با دولت و یاغی شدن اوست و ادامه داستان.چنان که از داستان بر می آید گل محمد دارای شخصیتی بلند پرواز است و در قالب یک روستایی یا عشایر ساده که چوپان یا کشاورزی ساده است نمی گنجد او مرد جنگ و میدان است، مرد فشنگ و دود باروت، مرد سواری و اسب و کوه و کمین.کتاب پر است از توصیفاتی بسیار لطیف گویی که انسان تک تک صحنه ها را مانند یک فیلم سینمایی به مشاهده نشسته است.دولت آبادی در این داستان نظام رعیت اربابی حاکم بر جامعه آن روزگار را تشریح می کند و آن را مورد انتقاد شدید قرار می دهد.نظامی که در آن ارباب رعیت را همیشه بدهکار خود قرار می دهد و در مقابل یک کیسه آرد گندم که قوت زمستان خانوارش است او را به استثمار می کشد و به این ترتیب است که رعیت تابع ظلم شده است. مانند گوسفند زبان بسته شده است جماعت از خود بیگانه شده است هم نوعش را که جلوی رویش سر می برند و او فقط می نگرد و هیچ، جرات ابراز نظر و مخالفت را که ندارد هیچ حتی بلد نیست که چگونه معترض شود و اصلا اعتراض یعنی چه؟پدر گل محمد که بزرگ خانوار است و کلمیشی نام دارد گل محمدش را که باد غرور جوانی به سر دارد و از وضعیت فقر موجود گلایه می کند چنین نصیحت می کند:تو خیال می کنی چرا ما در اینجا ماندگار شده ایم؟ما را یا تبعید کرده اند یا برای جنگ با افغان ها، ترکمن ها و تاتارها به این سر مملکت کشانده اند. ما همه شمشیر و سپر این سرزمین بوده ایم، سینه ما آشنای گلوله بوده اما تا همان وقتی به کار بوده ایم که جانمان را بدهیم و خونمان را نثار کنیم، بعدش که حکومت سوار می شده دیگر ما فراموش می شده ایم و باید به جنگ با خودمان و مشکلاتمان بر می گشته ایم. کار امروز و دیروز نیست ما در رکاب نادر شمشیر زده ایم، همپایش تا هندوستان تازانده ایم. چه می دانم چند صد سال پیش که شاه عباس ما را از جا کند و به اینجا ها کشانید یکیش هم این بود که با سینه مردهای ما جلوی تاتارها بارویی بکشد. از دم توپهای عثمانی ما را برداشت و آورد دم لبه شمشیر تاتارها جا داد. همیشه جان فدا بوده ایم ما، شمشیر حمله همیشه اول سینه ما را می شکافته اما بار که بار می شده هر کس می رفته می نشسته بالای تخت خودش و ما می ماندیم با این چهار تا بز و بیابان های بی بار، ابرهای خشک و اربابهایی که هر کدامشان مثل افعی روی زمین چپاولی خودشان چمبر زده اندتا به قیمت خون پدرشان بابت علفچر و آبگاه از ما اجاره بگیرند، اما تو که هنوز جوانی و نمی خواهی به گوش بگیری که ما همیشه بارشکم این مملکت بوده ایم.پایان داستان پایانی تلخ است. با حیله و ناجوانمردی گل محمد و اطرافیان نزدیکش را به قتلگاه می کشانند و سلاخی می کنند . مادر گل محمد به محض دیدن جنازه پسرش که تازه نامزد کرده بود اشعار:صد بار گفتم همچی مکو ننه گل محمد …….. را زمزمه می کند.
منبع : بیزه نامه. بلاگفا ،۲۰/۰۱/۱۳۸۸، سید محسن بیزه ( آزادی )
در فاصله ۵۴ کیلومتری کنار جاده سبزوار – نیشابور تابلوی روستایی جلب توجه می کند که روی آن سنگ کلیدر (SANG KOLYDAR) نوشته شده است نام این روستا تداعی کننده نام رمان معروفی است نوشته نویسنده خوش ذوق و توانا و سرشناس محمود دولت آبادی . از این نویسنده تالیفات زیادی به یادگار مانده است که در کلیدر با قدرت و مهارت و تحقیقات بسیار ، شرح حال روزگار گل محمد را پرورانده است .دوستداران رمان کلیدر کسانی هستند که با زبان فارسی آشنایند و کلیدر را خوانده اند ، کلیدری که کاملا صادقانه توانسته مخاطبهایش را از میان لایه های مختلف اجتماعی بیابد و همیشه این مردم بوده اند که با رابطه زنده و صمیمانه خود موجب شده اند که از طریق رمان کلیدر با گل محمد قهرمان قصه رابطه مردمی و زنده و صمیمانه داشته باشند .
چه بسیار آدمها و جوانهای کنجکاوی که بعد از خواندن کلیدر ، از جاهای مختلف ، از ترک گرفته تا بلوچ ، از لر گرفته تا کرد ،از شمال تا جنوب ، از غرب تا شرق راه افتاده اند طرف حوالی سبزوار ،محل وقوع قصه کلیدر ،روستاهای زعفرانیه ،قلعه چمن (دهنه)،سوزن ده ،کال خونی ،نوبهار سلطان آباد،قلعه میدان ،هاشم آباد،باغجر،سنگرد و … تا از نزدیک در زمینه های مختلف با زندگی قهرمان کلیدر آشنا شوند.خیلی ها از خود می پرسند گل محمد کیست ؟قهرمانان قصه کلیدر از کجا هستند ؟بابقلی بندار کیست ؟بلوچ ،کلمیشی ،خان عمو ،بیگ محمد ،خان محمد ،ستار ، مارال ،زیور ، بلقیس و … ؟ به راستی قهرمانان اصلی کلیدر چه کسانی هستند ، زنده اند یا مرده و گل محمد قهرمان اسطوره ای سرزمین کویر که بود ؟ چرا هنوز عده ای او را یاغی می دانند و عده ای او را دوست می دارند و ستایش می کنند ؟
شهربانو گوچاهی پیرزن ۸۵ ساله در مورد گل محمد می گوید : گل محمد یاغی بود که از اربابها به زور می گرفت و به مردمان فقیر و بی بضاعت کمک می کرد ،خیلی از جوانهای آن روز که وصف گل محمد را شنیده بودند آرزویشان این بود که همچون گل محمد باشند اگر چه جو آن زمان طوری بود که اربابها از او متنفر بودند و مردم را از او می ترسانیدند ، گاهی اوقات آنقدر از گل محمد ها بد می گفتند که موقع آمدن گل محمد به آبادیها،جوانهای روستا یا فرار می کردند یا پنهان می شدند و این همیشه موجب رنجش گل محمد می شد . به هر صورت گل محمد به نظر اکثر مردم سبزوار قهرمانی بود که مظلوم واقع شده و شکست خورده بود ،اربابها و آنهایی که کار گل محمد به ضررشان تمام می شد بعد از مرگ گل محمد قصدشان خوار کردن گل محمد بوده ولی باز با تمام این حرفها ، گل محمد بعد از مرگش هم مورد محبت مردم بود و این مردم درباره گل محمد چهاربیتی می ساختند و می خواندند و از این قهرمان مظلوم تجلیل به عمل می آوردند و تنها عکس او، که مربوط به کشته شدنش بود را به عنوان قهرمان شهید به دیوار اتاقشان به یادگار می آویختند . چهار بیتی هایی که در وصف حال گل محمد خوانده اند را برخی گفته مادرش می دانند و برخی می گویند زنان سبزواری به کسی که مورد دلسوزی قرار گیرد ننه جان می گویند و از این بابت می گویند این چهاربیتی ها را آنان خوانده اند و بعضی هم معتقد هستند که این چهار بیتی ها را پیرزنی خوانده است که در زمان خودش مورد حمایت گل محمد بوده است و پیرزن علاقه عجیبی به گل محمد داشته و همچنین گل محمد به پیرزن .
محسن فصیحی یکی از معلمین شهر سبزوار در این مورد می گوید : کوچکتر که بودم مادربزرگم پشت دستگاه پشم ریسی دستی اش، همانطور که پشم می رشت چهاربیتی هایی را که به بعد از مرگ گل محمد مربوط می شد می خواند و من غرق و مبهوت این چهاربیتی ها ، که از زبان مادر گل محمد گفته می شد، بودم. چه روزها و چه شبها که در عروسی ها و در محافل شبانه یا در موقع درو کردن گندم یا هنگامی که زنها پنبه می رشتند این چهاربیتی ها را می خواندند و من از همان زمان کودکی با این چهاربیتی ها خو گرفته بودم و زیر لب گاهی وقتها در تنهایی زمزمه می کردم و آنچه از آنها هنوز یادم می آید این چنین بود :
(همان ترانه ی بالا)
اصل و ریشه گل محمد از کردهای خراسان بود که عموما از لحاظ ریشه ، پیوسته به همان کردهای کردستان هستند که در دوران صفویه و دوران نادر با انگیزه و اهداف سیاسی جا به جا می شدند و علتش این بود که با نیروهای آنها ، مرز شرقی را از هجوم تاجیک ها حفظ کنند ، کردهای خراسان که در مناطق شمالی اسکان داده شده اند بعلت شبیه بودن این منطقه به کردستان از لحاظ آب و هوا و کوهپایه ، مراتع و دشتها و امکان ییلاق و قشلاق به کار شبانی می پرداختند و گل محمد بعنوان یک قهرمان منطقه ای ، از طایفه و تیره ای معروف به میشکالها ، در خانواده کلمیشی رشد کرد و به عنوان یک مبارز در منطقه سبزوار ظهور کرد .
گل محمد در زمان خود عصیان کرد و به عنوان یک نیروی معترض با حکومت به مبارزه برخاست و در پایان با مرگی که خود برگزید ، تن به خفت و خواری نداد. گرچه گل محمد در نگاه مردم عزیز بود و لیکن بودند افرادی که بعد ار مرگش ، هنوز او را یاغی می دانستند که به اموال مردم دست درازی می کرد .
محمود دولت آبادی در یکی از سفرهای تحقیقاتی اش به ولایت سنگرد ، به خانه کسی که ارباب سنگرد بود می رود و وقتی درباره گل محمد می پرسد ارباب سنگرد خیلی خلاصه به او می گوید : گل محمد یک دزد بود که در این کوهها (اشاره به طرف کوه سنگرد) کشتندش . و بعد که دولت آبادی تحقیقات بعدی را انجام می دهد ، می فهمد که ارباب سنگرد ، خود یکی از حریفهای گل محمد کلمیشی بوده است . در همین سفر کدخدای زعفرانی از مظلومیت خودش صحبت می کند و می گوید : خان محمد بعد از کشته شدن برادرش گل محمد، می خواسته او را بکشد و او مدتی به خانه نمی آمده و خان محمد همه اش توی دشت می آمده کمین می کرده و من هم از بالا خانه منزلم پایین نمی آمدم و گرنه در تیررس گلوله خان محمد بودم .
سرهنگ ۹۴ ساله ای که جزء گروه عملیاتی که از مرکز برای سرکوبی گل محمد مامور شد ، بوده و نمی خواهد نامی از او برده شود می گوید : آنچه محمود دولت آبادی در کلیدر نوشته است یک دروغ بزرگ است ، اصلا چنین چیزی وجود نداشته است . گل محمد دزدی بود که مردم روستاهای سبزوار ازدست او به تنگ آمده بودند و او به رئیس ژاندارمری وقت سبزوار توسط شخصی به نام الداغی ( در رمان کلیدر به نام آلاجاقی نام برده شده است ) که ارباب چند پارچه آبادی بود ،رشوه می داده و در امنیت کامل ژاندارمری دست به غارت مردم می زده و بعد از مدتی دولت مرکزی برای سرکوب گل محمدها به نیروی ویژه ای به سرپرستی سرهنگ باخدا وموءمنی به نام میرفندرسکی ماموریت داد که گل محمدها را سرکوب کنند که با کمک نیروهای بومی ، گل محمد در کوههای اطراف سبزوار سرکوب و کشته شد و جنازه او را نزدیک ژاندارمری سبزوار به خاک سپردند . یادم می آید تنها کسی که از مرگ گل محمد خیلی ناراحت بود ، الداغی بود که از کنار چپاول گل محمد به نان و نوایی می رسید .
محمدعلی نودهی یکی از بازاریان شهر سبزوار که در خیابان بیهق مغازه لباس فروشی دارد می گوید: من سالیان سال است که خانواده کلمیشی را می شناسم ، شغل اصلی آنها اکثرا مالداری ( چوپانی )و کشاورزی است حتی پسر گل محمد و خان محمد از مشتریهای من هستند ، مردمانی خوش حساب و باغیرت هستند ،من کمتر مشتری به خوش حسابی آنها که حتی به صورت نسیه از من جنس می گیرند دیده ام،زن گل محمد که خدا رحمتش کند و دو سال پیش از دنیا رفت ، می گفت ،موقع کشته شدن گل محمد پسرش تازه به دنیا آمده بود .به نظر من یکی از دلایلی که گل محمدها یاغی شدند به خاطر غیرت و تعصبی که نسبت به خانواده داشتند بود و به گمانم تجاوزی بود که امنیه ها به زن گل محمد یا فکر کنم به خواهرش می کنند او امنیه ها را می کشد و همین باعث می شود که برای همیشه فراری باشند و به مرور زمان یاغی می شوند. البته طوری که می گویند او کاری به فقرا نداشته حتی به خیلی از آنها کمک هم می کرده ، در اصل او یاغی بوده که حامی فقرا و محرومان بوده و دلیل مظلومیت گل محمد خیانتی بود که از جانب دوستانش به او شد ، همچون الداغی و علی اکبر دهنه ای ، که البته بعد از هفت، هشت سالی که خان محمد فراری بود ، می آید و علی اکبر دهنه ای را در روستای دهنه سنگ کلیدر ، زنده در آتش می سوزاند و انتقام برادرش و عمویش را می گیرد.
دولت آبادی که خود هیچ یک از گل محمدها را ندیده است می گوید: هیچ کدام از گل محمدها زنده نیستند مگر قهرمانهای حاشیه ای که در متن کتاب نیامده اند ، از قهرمانان اصلی رمان ، آن زمان آلاجاقی زنده بود ، قربان بلوچ و پسر یکی از زنهای خان محمد و تمام زنهای رمان کلیدر هم ، از عمق چشمان سیاه زن جوانی روئیده اند که بر لب باریکه جوی سوزن ده به برداشتن آب نشسته بود در هنگام تحقیق رمان کلیدر .
گل محمد در زمان عصیانش مادری نداشته است و من نمی خواستم قهرمان رمانم بدون مادر باشد و برای همین شخصیت بلقیس را آفریدم . بعد از خیانتی که علی اکبر دهنه ای ارباب ده دهنه سنگ کلیدر به گل محمد می کند ، گل محمدها را در کوههای کلیدر می کشند و خان محمد برادر بزرگتر از صحنه درگیری جان سالم به در می برد و فرار می کند ، امنیه ها جنازه گل محمد، بیگ محمد، صبرو و سر بریده علیخان (خان عمو) را برای عبرت دیگران دور شهر می گردانند و بعد از گرفتن عکس یادگاری ، کمی دورتر از رباط شهر که ژاندارمری سابق در آنجا مستقر بود به خاک می سپارند این واقعه درست در سال ۱۳۲۳ هجری شمسی اتفاق افتاد ، بعضی ها بر جنازه شادی کردند و بعضی ها گریه .
حمید نیک فر دانشجوی حقوق می گوید : گل محمد سنبلی از عشق و ایثار و محبوب خطه کویر است ،چه خوب است شورای اسلامی شهر سبزوار ، محل دفن گل محمدها را بازسازی کند و به نظر بنده بهتر است که نام یکی از خیابانها یا یکی از میدانهای اصلی شهر را به نام گل محمدها کنند .
در جلسه پرسش و پاسخی ، از دولت آبادی می پرسند آیا رمان کلیدر واقعیت داشته است ؟ وی می گوید : هیچ وقت از نویسنده ای نپرسید که آیا داستان شما واقعیت دارد یا ندارد . در جای دیگری دولت آبادی می گوید : قهرمانان کلیدر مردمانی غیرافسانه ای و غیرتاریخی در معنای رسمی آن هستند چون تا امروز در ادبیات معاصر ایران ما کسی به صرافت این عشق نیفتاده است تا این مردمان را آنگونه که واقعا هستند ، زیبا ، استوار و به قامت چنانکه همدوش و همبر اسطوره بنمایند ، بنگرد .و در مورد قهرمانان کلیدر می گوید : تمام شخصیت های کلیدر ، همه شان از وجود منند و به عبارتی ، تمام این قهرمانها، بازتاب وجود منند.
دیدگاهها
سلام بر دوست بزرگوار و گرامی خسته نباشی ارش جان با ارزوی تندرستی و شاد کامی دوست عزیزم
……………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. قربانت.
سلام دست مریزاد استاد واقعا از خواندن مطالب حض بردم.بسیار زیبا دلنشین و خواندنی بود ممنونم از اینهمه مطالبی که در اختیارمان قرار می دهی.تا آخر با ذوق و شوق تمام خوندم بی جا نیست برای اجرای این همایش اینقدر بی تابی می کنید موفق باشید کار باارزشی است.
……………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از تو و به امید دیدار.
بسیار عالی بود.یاد روزی افتادم که همه پولهایم را دادم به یک کتابفروشی دست دومی در انقلاب و کلیدر را چون گنجی پنهان به دست آوردم…و سالهاست که مایه مباهات کتابخانه ام است.ممنون
……………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. امیدوارم همیشه کتابخوان و موفق باشید.
سلام ،بسیار عالی بود،دست مریزاد!قهرمانهای بومی زیادی دربین اقوام ایران و طایفه های سرزمین ایران وجود دارند که جای پژوهش و تحقیق دارند،برخی مانند ملا نصر الدین شیخ طناز فرا ملیتی است که هر کس او را آن خود میداند،برخی هم نظیر شیر علی مردان خان،کور اوغلی ،دمرل و بسیاری دیگر در منطقه و طایفه خود آوازه ای دارند.نگاه گردشگری به ادبیات این دیار کهن و همسویی آن با تحقیق اتفاق مبارکی است،منتظر نوشته های دیگر شما هستم،گامت درین راه سنگلاخ،استوار!
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. از محبت شما دلگرم شدم. سپاس.
تازه با سایت شما آشنا شدم ولی پیش خودم میگم چقدر حیف که انقدر دیر
سفرنامه هاتون فوق العادس
مرسی که این لطف رو به مردم کشورتون میکنید آدم احساس غرور میکنه
امیدوارم شما هم یکی از کسانی باشید که در این زمینه افتخار آفریدن
مثل برادران امیدوار
…………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از محبت شما.
با درود فراوان
متن زیبایی بود. و من به نوبه خود سپاسگزارم.
اما از آن جا که موردی را در مطالبتان مشاهده کردم که قبلا نیز به کرات با آن برخورد نموده ام.لازم است روشن کنم که گل محمد سه برادر داشت به نام های خان محمد – بیگ محمد و علی جان که نفر چهارم در رمان زیبای کلیدر حذف گردیده است.دلیلش هر چه هست به نویسنده باز می گردد.اما آنچه به واقعیت نزدیک است آن است که علی جان به لحاظ شخصیتی سوای سه برادر دیگر است.به گونه ای که من شخصا تا کنون غیر از توصیف قد بلند و هیکل درشتش چیزی از بزرگتر های سوزنده نشنیده ام.
شخصیت حقیقی گل محمد ،بیگ محمد ، خان محمد ، خان عمو ، پدر گل محمد و به مادر گل محمد و دیگر اعضایی که در واقعیت معادلی دارند بسیار به آنچه استاد دولت آبادی در کتاب خود ذکر کرده است نزدیک است و در مواقعی انسان گمان می کند استاد شخصا با گل محمد نشست و بر خواست داشته است.و به گمان بنده دلیل اصلی آن تحقیقات اصولی و عمیق دولت آبادی است. و بنا بر این من با این سخن استاد که گل محمد زائیده فکر اوست مخالفم.و به نظر بنده گل محمد و داستان زندگیش در ذهن نویسنده به زیبایی حلاجی و پرورش یافته تا به چنین داستان زیبایی مبدل گردیده.
و از طرفی معتقدم اگر قرار بود استاد رو به واقع نویسی می آوردند چنین داستان زیبایی خلق نمی شد.اما از طرفی بی انصافی است اگر به کل شخصیت گل محمد را به نویسنده منصوب کنیم آنچه بدیهی است این است که تمام خصوصیاتی که برای گل محمد و دیگر کلمیشی ها و قربان بلوچ و … ذکر گردیده ریشه در واقعیت دارند.وگرنه رمان کلیدر تبدیل به صد سال تنهایی و یا جای خالی سلوچ می گردید. هر چند این دو کتاب نیز اثر های فاخری اند اما خصوصیتی که در داستان هایی که ریشه در واقعیت دارند موجود است موجب می گردد تا نویسنده از غرق شدن در افکار و خیالات خود و انحراف در مسیر مبرا گردد.
آدرس وبلاگ من به همراه عکس گل محمد که بر روی عکس نام او و برادرانش ذکر شده در ذیل آورده شده است.پذیرای نظرات و انتقاداتتان هستم.
http://kalmishi.persianblog.ir/
……………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از شما.
در فستیوال موسیقی خراسان که در هلند به همت بانو سیما بینا برگزار شد پس از پایان کنسرت هنرمندان با تشویق زیاد مردم دوباره به روی استیج بازگشتند و ترانه ی گل محمد را اجرا کردند
http://www.youtube.com/watch?v=a18zmrf0Vi0
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. خیلی سپاسگزارم بابت اطلاع رسانی.
چند سال پیش با یکی از دوستانم که سبزواری بود با یکی از بازماندگان الداغی ها پای صحبت نشستیم.
من هم با نظر دولت آبادی و الدغی ها موافقم…گرچند سال ها بعد از خاندن کلیدر دولت آبادی دست به تحقیق زدم.
……………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام.
من از اهالی نیشابورم.. روستای ما با “سوزن ده” حدود ۱۰ کیلومتر فاصله داره.. موقع گندم درو که میشد و میرفتیم صحرا برا در گندم، خدابیامرزتش داییم رو که با شور خاصی سرگذشت گل محمدهارو برامون تعریف می کرد… عید همین امسال بود که کلیدر رو خوندم و در میان اشک و حسرت و آه با گل محمد وداع کردم..گل محمد در حوالی ما همیشه به بزرگمردی معروف بوده…البته اینم بگم که داییم طیق گفته خودش خان محمد رو از نزدیک دیده بود…
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس.
با درود
ممنون از متن شعری که نگاشتید
در شعر نوشته شده یه غلط وجود دارد که نوشته اید
زلفای سیا ر قیچی مکو ننه گل محمد
عبارت قیچی غلط است صحیح آن قمچی است
قمچی به معنای بافته شده
باز هم ممنون از لطفتون
…………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. زنده باد شما. سپاس که ایراد بنده رو گرفتید.
من چند سال پیش به طور اتفاقی این رمان روخوندم و بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم یعنی عالی بود معرکه بود
ولی هرگز فکرشم نمیکردم واقعا مردی بوده به اسم گل محمد الان دیگه خیلی بیشتر از قبل احساس افتخار میکنم برای ایران برای گل محمد برای مارال
واین چند سطر رو همون زمان که کتابو خوندم سرودم:
نخند دخترک لحظه های هراس
پاچین گامهایت
ریشه در کرنشی خداییست
نخند
برترکبند حادثه
تکرار غریزه
شیرزاده نیستی تو
شاید آویز خنده هایی مباح
بر پهنای شهری نفرین شده
اما اینک
مرگ خنده هایت را تسلیت باد
………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. امیدوارم همیشه موفق باشید.
بسیار عالی و زیبا بود
هیچوقت فکر نمیکردم که تصویر این شخصیتها رو ببینم
واقعا برای من جالب بود
خسته نباشید
……………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. سپاس از شما. آره، واقعا دیدن واقعی کاراکترها خیلی جالبه.
سلام بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم من تازه این رمان زیبارو تمام کردم و ساعت ها گریستم
کاش جای دقیق مزار آن قهرمان هارو هم آدرس میدادین
…………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. اون ها زیر دیوار مدفون شدن و کسی دقیقا جای دقیق رو نمی دونه
سلام من کرد هستم وافسر باز نشسته ژاندارمری داستان گلمحمد سه ۳ بار مطالعه کردم واقعا دست تمام کسانی که در مورد شناسایی گل محمد زحمت کشیدند درد نکند جسارت میخواد در اون زمان چنین حرکتی اگر از بچه های سبزوار باشند از نوادگان گلمحمد شناسایی کنند و تحقیقات بیشتری انجام بشه
…………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از توجه شما.
از شما بسیار متشکرم که بعداز ۱۲ سوال که از خواند ن ای رمان ارزشمند می گذشت باعث شدید که مجدد چشمهایم پر از اشک بشه به خاطر گل محمد ویارانش بنده نمی دانم ای رمان بر اساس واقعیت هست یا نه ولی انقدر ب آقای دوت آبادی علاقه واعتماد دارم که تمام داستان را با جان ودل درک می کردم من خودم لک زبان هستم وتا ۱۴ سالگی روستا بوده ام وقتی که داستان را می خواندم از تمام شخصیتها من برا خودم یک الگو از هم ولایتی هایم در زهنم داشتم مثلا قدیر بابقلی بندار شیدا شیرو خان عمو …
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از توجه شما.
سلام
من یه مدت دنبال این کتاب بودم ولی هرجا سراغشو میگرفتم یا نمیشناختن یا میگفتن اصل کتاب غیر قانونیه دنبالش نرو
…………………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. کدوم کتاب؟ کلیدر؟
کلیدر همه جا پیدا میشه و غیرقانونی هم نیست.
واقعا عالی، من این کتاب ۳بار خوندم،واقعا استاد دست مریزاد، به نظر من شخصیت داستان یه شخصیت واقعی به این دلیل این کتاب اینقدر ملموس، وقابل درک، الان برای ۴بار دارم این کتاب میخونم اگر از بازماندگان کتاب اطلاعات ی داشته باشید،ممنون میشم به ایمیل ام بفرستید
………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. راستش اطلاعات من همین بود. موفق باشی و پایدار.
سلام بسیار ممنون از کار گران سنگتان
من از کرمانج های خراسان و از طایفه ی قهرمانلو هستم هیچ وقت صدای چوپانان روستا یادم نمی رود که اهنگ کرمانجی خان کلمیشی که از زبان یکی از همرزمان خان در زمان محاصره خوانده شده بود را باز خوانی میکردن (خان کلمیشی فکری به حالمان … فردا قشون دشمن می رسن…)
……………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از توجه شما.
با درود
بنده تقریباً همۀ آثار محمود خان دولت آبادی رو خوندم
اینو گفتم که بدونید خودم خیلی به ایشون ارادت دارم
ولی تا اونجا که من میدونم ایشون دکترا ندارن
پایدار باشید
………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام.
با سلام و احترام
من در سالهای ۶۹-۷۰ وقتی سوم دبیرستان بودم اولین بار رمان کلیدر رو مطالعه کردم اون زمان شخصیتها و روند رمان خیلی برام جذاب بود اما بعد یه مدتی فراموششان کردم بعد از دانشگاه و سربازی در اداره حفاظت محیط زیست استخدام شدم و به اقتضای کارم در ارتفاعات کلیدر رفت و آمد میکردم کم کم خاطرات داستان کلیدر دوباره برام زنده شدن و حتی رفتم سنگر گل محمد و محل آخرین درگیری رو دیدم ولی فرصتی پیش نیامد تا دوباره داستان رو مطالعه کنم اما امسال توفیق حاصل شد و دوباره داستان رو خوندم تک تک اتفاقات و نامها و محلها حس و حال عجیبی واسم ایجاد کردن و گاهی باعث تر شدن چشمانم شدن و واقعا ممنون آقای دولت ابادی ام که این شاهکار رو خلق کردند.
………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. زنده باد شما.
سلام
یه روز پیش مامان بزرگم بودم حرف از گل محمد و داداشاش شد
مانان بزرگم میگف من خودم باچش خودم دیدمشون(اون زمان بچه بوده)
گویا گل محمد با پدره مادربزرگم در ارتباط بوده
خاطراتی ازش برام تعریف مرد
چنانچه مایل باشید براتون بگم بذارید توسایت
…………………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. لطفا بنویسید.
خیلی خوشحال میشم مطالب رو بذاریید و ما بیشتر از روحیات قهرمان سرزمین کردهای خراسان بدونیم من یه قوچانی ام دلم میخواد بدونم از ریشه ما چه کسایی قد علم کردند در ب رابر ظلم.
…………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. من هر چه در این مورد می دونستم نوشتم. فکر کنم خودتون باید آستین بالا بزنید و برید کتاب بخونید و تحقیق کنید.
سلام تنها کتابی که در مورد گل محمد نوشته ه شده فقط رمان کلیدر. که من تو سایت ها هم جستجو کردم ولی نشانی که یا کتابی در مورد چنین شخصیتی باشه نیست.من با توجه به حرف شما مرصاد جان پرسیدم که گفتیم اطلاعاتی دارم بپرسم وگرنه خودم خیلی مشتاقم بدونم کتابی هست معرفی کنید کلیدر کتابی از بازتاب ذهن نویسنده با کمی کشمکش های تخیلی او بین واقیعت و خیال و تا حدودی به واقعیت نزدیک مثلا شخصیت مارال واقعا وجود داشته ولی هیچ وقت به وصال گل محمد نرسیده و خودکشی میکنه ….من شیفته کتاب کلیدر و شخصیت هاش شدم ولی حیف که که منبعی ندارم.ممنون از جوابت.
……………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. موفق باشید.
با عرض سلام و سپاس از وبلاگ بسیار مفیدتون و تشکر ویژه بابت اطلاعاتی که در باره رمان بی نظیر کلیدر و شخصیتهای واقعی قهرمانان رمان نگارش کردین و البته زحماتی که بابت تحقیق و پژوهش در این حوزه متحمل شدیم ، من از شیفتگان رمان بی بدیل کلیدر از آثار برجسته و جاویدان ادب پارسی با قلم توانای استاد دولت آبادی هستم و همیشه تمایل داشتم واقعیات ملموس شخصیتهای رمان را پیدا کنم و درباره آنان بیشتربدانیم ، بالخصوص تمایل داشته و دارم از سرگذشت برادر گلمحمد یعنی خان محمد و عاقبت کار دشمنان و قاتلان و خائنان به گلمحمد آگاه شوم و اینکه آیا خان محمد توانست انتقام بگیرد یا خیر ؟ با خواندن مطالب وبلاگ شما تا حدودی راضی شدم ولی دوست دارم باز هم بیشتر بدانم که امیدوارم شما یا سایر دوستان کمک کنید ، ایکاش استاد دولت آبادی ادامه رمان را انتقام خان محمد و سرگذشت خاندان کلمیشی به رشته تحریر در می آورد ، چون رمان با تلخی پایان یافت …………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. راستش اطلاعات من تا همین جا بود که نوشتم. امیدوارم شما به تحقیق ادامه بدید و به جواب های درست و خوب برسید.
با سلام وتشکر فراوان ازاطلاعات مفید ی که در اختیار همگان قرار میدهید
بدون اینکه این رمان را خوانده باشم چشمانم پر ازاشک شده است
درود برهمه گل محمدهای ایران زمین
………………………………………………………………………………………………………………………..
جواب: سلام. بخونیدش، جذابه.
سلام بر شما من واقعا تعجب میکنم چطور کشته شدن گل محمدها رو به سال ۱۳۲۴ نسبت میدین در صورتی که در جلد دهم.کتاب تشکیل کمیسیون امنیت ملی بر علیه گل محمدها رو بهمن ۱۳۲۷ نوشته ؟؟!!
………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. راستش الان خیلی وقته که از نوشتن این متن میگذره و من هیچ اشرافی بر تاریخ هایی که ذکر شده ندارم. اگر اشتباهی اتفاق افتاده، عذرخواهی می کنم.
برای روایت جریان کمونیست در ایران و تاثیر آن بر تاریخ معاصر ایران، دولت آبادی حدود ده سال داستان رو به جلو کشونده. به خاطر این، اگر چه مرگ گل محمد در ۱۳۲۴ اتفاق نیفته ولی داستان از ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۷ روایت می شود.
……………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس از شما.
دوست عزیزی که این مطالب رو نوشتی ، خیلی ازت ممنونم
به نظر من شما یه پان سبزواریسم هستی
شما اگر سمت کوه هایی که گل محمد در اون تردد داشته ، بری میفهمی که نیشابور خاستگاه اون بوده، شما حتی یک بار هم از نیشابور اسم نبردی.
سبزوار اگر کوهی داشته باشه سمت اسفراین هست نه سمت نیشابور
بردار من سبزوار قهرمان زیاد داره، اصلا نیازی نبود انقدر تلاش کنی تا یه قهرمان نیشابوری رو به سبزوار بچسبونی، این کار شما مصداق ترکها و عربهاست که مشاهیر و دانشمندان ایرانی رو به اسم خودشون زدن
نکن برادر، این کارا عاقبت نداره
…………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. حتی لحظهای به این موضوعی که اشاره کردی، فکر نکردم. نه سبزواریام، نه نیشابوری، نه اصلا خراسانی. یک ایرانیام که برای ایرانم تلاش میکنم. شما هم بهتر بود قبل از نوشتن این گلایه، کمی تامل میکردی.
امروز رمان کلیدر را تمام کردم باتشکر فراوان از استاد دولت ابادی
این حجم اطلاعات وریز بینی در هیچ کتابی سراغ ندارم احساس میکنم من هم با این مردمان زندگی کرده ام سعی خواهم کرد سفری به منطقه داشته باشم
……………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. زنده باد شما.
من هم تازگیا این کتاب رو خوندم و خیلی افسوس میخورم که چرا زودتر نخونده بودمش. من هم اصالتا از طرفای قوچانم. حتما کتاب رو دوباره می خونمش. واقعا از خوندنش لذت بردم.
………………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از شما.
هنوز و بارها عکسهای این سفرنامه رو نگاه میکنم و هربار دلم میخواد همه اینها سالهای طولانی زنده بمونن.
چیزی نمیتونه از هیجان این ملاقاتها کم کنه.
و من هر بار به پیرزن زیبایی فکر میکنم که او هم دزدیده شده، معشوقی داشته، خوب و عاشقانه میخوانده و …هنوز با حدود ۸۰ سال سن در درگز زندگی میکنه. آخرین بار حدود یک سال پیش به ملاقاتش رفنم. حالا سالهاست اون ارباب مرده.
……………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.
سلام. من از اهالی نیشابور و نوهی صبرو هستم و پسرشون که پدرم باشند در قید حیات هستند. تنها بازمانده. واقعا افتخار میکنم که از همچین شیرمردانی متولد شدم. سپاس و درود
………………………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. زنده باد شما.
درود بر شما
در منطقه ی ما در باغملک خوزستان شخصیتی تاریخی وجود دارد به نام گل محمد پسر عبدمحمد محمدموسایی که در همان دهه ی بیست و قبل از آن یاغی بوده و توسط قوای دولتی کشته شده. دیشب دوستان در گروهی واتساپی عکس گلمحمد کلمیشی را پخش کردند به این خیال که گل محمد منطقه ی ماست. ولی چون بنده چند بار رمان کلیدر را خونده بودم فهمیدم عکس گل محمد کلمیشی است. راستش من نمی دونستم این رمان زیبا داستانش واقعی است. واقعا بعد از دیدن این عکس دلم گرفت.
گل محمد ما هم داستانی همین گونه دارد و شعرهای زیادی درباره اش سروده اند.
بسیار ممنونم از تحقیق زیبایتان.
……………………………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. سپاس از ازائه این اطلاعات. به نظرم داستانش رو مستند کنید. موفق باشید.
تکه تکه داستان منو برد به سالی که ۱۲ سال مدرسه رو تموم کرده بودم
و تمام کتاب هایی که با عنوان “تاریخ ادبیات” در بالا و شروع هر درس ادبیات درسه سال دبیرستان وجود داشت رو لیست کردم
تمام نویسندگان به نام همراه با معروفترین آثارشون…..
تمام تابستان اون سال رو فقط کتاب خوندم……۸۳ جلد کتاب ، تمامشون رو از کتابخونه می گرفتم و چون محدودیت زمان داشت با سرعت می خوندم…..و کلیدر رو شبانه روز می خوندم تا به جلد بعدی برسم ……
پاراگراف آخر از نویسنده ی شهیر و صاحب سبک، فوق العاده تاثیر گذار بود! تازه وقتی با نویسنده ی نوشته ها آشنا میشیم….تاثیر داستان صد چندان میشه.
ممنون برای این یادداشت…دستتون درد نکنه، خیلی لذت بردم از خوندنش و مرورش جناب نورآقایی.
……………………………………………………………………………………………………………………………
جواب: سلام. زنده باد شما با این شوق برای خواندن
سلام من گل محمد هستم و هنوز هم زنده هستم از آن جریان فرار کردم و سالهاست که با مارال در سوئیس به خوبی و خوشی زندگی می کنم.
……………………………………………………………………………………………….
جواب: سلام. بسیار هم عالی. خوش بگذره.
با درود و خدا قوت و با سپاس از مطالب زیبا و ارزشمند شما دوست عزیز
نکته ای که در باب نوشته های حضرت عالی لازم به ذکر است این است که نام کتاب کلیدر هیچ ارتباطی به روستای سنگ کلیدر ندارد بلکه روستای کلیدر است از توابع بخش سرولایت نیشابور که حدود ۱۰۰ کلیومتر با نیشابور فاصله دارد و روستایی است بسیار خوش آب و هوا و کوهستانی در دامنه ی کوه بینالود با مراتع زیبا و سرسبز و چشمه های خروشان آب که در گذشته به ویژه در دوران روایت داستان عروس روستاهای منطقه بوده و منطقه ی ییلاقی بسیاری از تیره های عشایر منطقه ی قوچان و نیشابور و سبزوار و حتی سرخس. امروزه هم با وجود منطقه ی حفاظت شده هنوز هم کم و بیش شاهد آمد عشایر هستیم. و اگر می بینیم که نویسنده تا نام کلیدر می آید بی صبرانه و دل از کف داده داد سخن می دهد و رخش سخن را می تازاند ، روستای کلیدر و آب و هوای جادویی و شب های مسحور کننده ی آن است نه روستای سنگ کلیدر که هیچ گاه ییلاق عشایر نبوده و نیست و نه آبی دارد و نه هوایی.
ضمنا بسیاری از روستاهای نامبرده در کتاب مربوط به همین منطقه است از جمله برگشاهی که مدیار را دفن می کنند. سلطان آباد، سوزن ده و……
کافی است در اینترنت نام کلیدر را جستجو کنیم تا در یابیم که کلیدر چیست و کجاست و سنگ کلیدر کجا.
مانا باشید و سربلند
……………………………………………………………………………………………………..
جواب. سلام. زنده باشید. سپاس از اظهار نظر و توجهتان.