واژه‌ها

واژه‌هایت اورژانسی‌اند!

چنان قلبم را ماساژ می‌دهند،

که انگار احیا می‌شوم پس از اعلام کد ۹۹.

…………………………………………………………………………..

چشمانت،

دو مصرع یک بیتند!

چه شورآفرین غزلی می‌سرایی

با چند پلک زدنت.

…………………………………………………………………………..

گفت، یادت هست کِی و کجا اولین بار لبم را بوسیدی؟

گفتم، نه، من هنوز دربند جادوی جغرافیای آن لحظهٔ تاریخی‌ام.

…………………………………………………………………………..

قصدم از مقصد تویی!

ورنه، من سیر از مسیرم.

…………………………………………………………………………..

جغرافیای شگفتی است لبت؛ آن گسل عسل

…………………………………………………………………………..

رو به رویم بایست

و سلف پرتره‌ات را بر مردمکم نقاشی کن.

تو تنها بازدید کنننده‌ای هستی که با حضورت شاهکار خلق می‌کنی و با وجودت من به اثر هنری تبدیل می‌شوم.

دیدگاه‌ها

  1. سمیرا

    واژه هایت اورژانسی اند !!!!!

    مرا یاد کتاب می اندازد
    آن یار مهربان خاموش
    ………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. «مرگ خاموش یار مهربان»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *