۱۴: تهران

امروز از هفت صبح به وقت رُم (۸:۳۰ به وقت تهران) در راه بودیم و نهایتا ساعت ۲۲ به تهران رسیدیم.

۱- چند وقتی هست به این فکر می کنم که دیگر به عنوان راهنما فعالیت نکنم. وقتی به عنوان راهنما سفر می کنم لذت سفر را درک نمی کنم و عمق را از دست می دهم. هم اینکه  راستش بعد از هر تور، به صورت غیرقابل باوری از روح و جسمم کاسته می شود. از طرفی فکر می کنم که تجربه ی این سال ها نباید به فراموشی سپرده شود. ضمنا برای اینکه در دل جریان گردشگری و در میان مردم باشم (نه آنچه که فقط در میان کتاب های گردشگری دیده می شود) لازم است که در این شغل فعالیت کنم. خلاصه پارادوکس عجیبی است که با آن درگیرم و هنوز تصمیمی در این رابطه نگرفته ام.

۲- از اینکه نتوانستم سفرنامه را به صورت هایکو بنویسم، عذرخواهی می کنم و دلیلش را در وهله ی اول عدم توانایی خودم و دوم عدم وقت برای اندیشیدن می دانم. این ایده را همچنان دوست دارم و در آینده دوباره به آن می پردازم.

۳- در روز آخر سفر از همسفران (حدود ۳۰ نفر که به همراه بنده به تهران بازگشتند) درخواست کردم برای راننده ای که چند روز از سفر را با ما همراه بود و برای جابجایی چمدان ها و قرار دادن آن ها در قسمت بار اتوبوس کمک کرد انعام جمع کنند. پیشنهاد دادم که نفری ۵ یورو هدیه کنند. می دانم که بعضی، لطف کردند و ۵ یورو را پرداخت کردند و بعضی هم اصلا دستشان به جیبشان نرفت. نهایتا در حدود ۵۰ یور جمع شد. اما برای بنده این موضوع عجیب بود که خیلی ها اصلا تصوری از انعام ندارند و با خود فکر می کنند بهتر است آنچه را که دوست ندارند به عنوان انعام به کسی که قرار است از خدماتش تشکر کنند، بدهند. عکسی که می بینید، پول خردهایی (علاوه بر ۵۰ یورو اسکناس) است که مسافرانم برای انعام به راننده جمع کردند. در این میان از سکه های یک سنتی تا یک یورویی دیده می شود. پول خرد بد نیست، اما تفکر پشت جمع شدن این پول خردها به عنوان انعام زیبا نیست. مسافرانم (بعضی هایشان) برای اینکه از شر سنگینی این پول خردها رها شوند، آنها را هدید کردند. هرگز لحظه های صدای برخورد این سکه ها در هنگام جمع کردن را فراموش نمی کنم. لحظه ی دردناکی بود.

جالب این است که در میان همین همسفران کسانی بودند که به قول خودشان تمام هیکل من و آژانس مسافرتی را می خریدند و آزاد می کردند، و خوردن غذای دریایی در کنار دریای آتلانتیک را در شان و اندازه ی خود نمی دانستند و …

من این پول خردها را برای آنکه خیلی چیزها یادم بماند نزد خودم نگه داشتم و در عوض ۱۰ یورو بر آن ۵۰ یورو افزودم و به راننده دادم.

۴- قبلا از همسفرانی که در طول این سفر به بنده لطف داشتند و احتمالا این متن را می خوانند، تشکر و البته عذرخواهی می کنم. ننوشتن بعضی چیزها برایم بسیار سخت است و حاضرم تمام محبوبیتم را گرو بگذارم برای نوشتن آنچه که لازم می دانم برای نوشتن.

دیدگاه‌ها

  1. پگاه

    سلام. خوبی؟ خوش اومدی. برو سفر
    ………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. باید برم.

  2. شهریار

    سلام و درود
    خدا را شکر که به سلامتی برگشتید و سپاس از اینکه ما را هم با هایکو ها و تصاویر موبایلی همسفر کردید
    ………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. هایکو که ننوشتم و از این بابت متاسفم.

  3. ا گ

    سلام آرش. چرا سفرنامه ها دیگه هیجان نداره؟ آیا دچار تکرار شدی؟ یا چی؟ رسیده به خیر
    ………………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. چون سفرهایی که با تور می رم نمی زاره در خودم عمیق بشم و از رفتارها زجر می کشم.

  4. نازي

    سلام خسته سفر نباشی قبول دارم که بعضی ها حرص ولج آدم رو درمیارن امیدوارم قدر شما روبدونند ومواظب رفتارشون باشند.
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. ارادتمندم.

  5. پگاه

    سلام. سخت نگیر و حرص هم نخور. جماعت ایرونی اینه دیگه کاریش نمیشه کرد. البته خودم رو گفتم به کسی نخواستم اهانت کنم. ولی سفر با تمام رفتارهای خوب و بد باز هم زیباست و فراموش نشدنی.
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. من برای این به دنیا نیومدم که تسلیم این جمله بشم: “کاریش نمی شه کرد.”

  6. سعید

    سلام،بیراه نگفتند که شخصیت درونی انسانها را باید در سفر شناخت ، امیدوارم در تصمیم گیری پارادوکس بوجود آمده گزینه ادامه فعالیت بعنوان راهنما را انتخاب بکنید، به امید همسفر شدن با شما در یکی از سفرها
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. ارادت دارم.

  7. حسين

    سلام استاد از دیدن چنین صحنه هایی انسان شرمنده می شود.گروهی را به روستای تقی اباد برده بودم از محل زندگی خاله نصرت دیدن کردند خاله را خواهش کردم به کارگاهش رفت و با اون جسه نحیفش شروع به جل بافی کرد تا گردشگران این هنر سنتی را ببینند در آخر از افراد خواستم که به نشانه تشکر از زحمات خاله نصرت مبلغی به وی بدهیم یکی گفت این پرزن تا این سن با زحمت خودش نان خورده این کار را نکنید تمایل به گدایی پیدا می کند.
    خیلی از خودم و وجوم در آن لحظه متنفر شدم و غرق در شرمساری شدم.
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  8. امیر

    سلام آرش جان
    اگه رسیدی چرا هنوز موبایلت خاموشه
    بابا روشن کن کارت دارم
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. چشم قربان.

  9. مجتبی گهستونی

    با درود و خوشامدگویی خدمت دوست عزیز. خوشحالم که در ایران هستی.
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. لطف داری مجتبی و به امید دیدار.

  10. زینب رزازی

    سلام رسیدن به خیر
    خواستم باز هم از بابت عکسها وراهنماییهایتان بابت ایل بختیاری ومراسم عزاداریشان تشکر کنم
    توی فایلی که ظبط کردم از صحبتهایتان مبحث سوگ سیاوش نیمه کاره رها شده است ای کاش بشه بازهم از اطلاعات خوبتان استفاده کنم
    سفر یعنی هر روز زندگی از نو
    زندگیتان بی سفر مباد!
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. بنده در خدمتم.

  11. ليلا

    خسته نباشید و متاسفم که بعضی از هموطنان رسم همسفری بلد نیستند.
    به امید روزی که افتخار همسفری داشته باشم.دیر ولی همه سفرنامه تونو خوندم عکسها قشنگ بودن ولی انگار کمی رنجیدین
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. سپاس از شما و به امید دیدار.

  12. ا گ

    راستی با خودت فکر کردی این نوشته تو ممکنه حتی یک نفر رو به خودش بیاره؟ به نظرت ارزش نداره؟ این مردم پول دارن شعور دارن همه چیز دارن اما خب یک چیزهایی رو هرگز کسی بهشون تگفته … تو بگو تو بگو و از گفتن خسته نشو!
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. با داشتن دوستانی چون شما، هنوز امیدوار هستم.

  13. سمیه

    ما ایرانیها هنوز فرهنگ هدیه دادن و کمک کردن رو نداریم. هنوز این رو نمی دونیم که اون چیزی که برای خودمون ارزشمنده و دوستش داریم رو باید به دیگران هدیه بدیم. اگر مسافران خودشون رو یه لحظه جای اون راننده میگذاشتند شاید این کار رو نمیکردند.
    …………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. بله شاید.

  14. فرشته

    همه از دست غیر مینالند
    سعدی از دست خویشتن فریاد…
    ………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. اینم خوبه.

  15. مهناز

    سلام
    من ودوستم شنبه صبح از سفر هند برگشتیم.در دید اول هند کشوری:وحشتناک کثیف و غیربهداشتیه که زندگی انسانها وهمه جور حیونی(سگ،گاو،سنجاب و…) باهم کنار خیابان چندش آوره ،مخصوصا” دیدن مردانی که کنار خیابان ادرار میکنن(معذرت میخوام)واز صدای بوق وسایل نقلیه آدام کر ومنگ میشه که غیر قابل تحمله.ولی بعد چیزهای میبینی که دیگه دیداول اذیتت نمیکنه.مثل مهربونی مردمش،آرامششون وشادبودنشون.یه چیز جالب اینه که با وجود اون همه آلودگی همه جا بوی گل وعود میده.درست برعکس چین که ظاهری تمیز و مردمی مرتب داره ولی یه بو همه جا استشمام میشه که آدمو اذیت میکنه!توی این سفر راهنمای تورمونو با شما مقایسه میکردیم(هندی بود ولی فارسی خوب حرف میزد)خوب بود ولی اصلا”مثل شمامسلط و آگاه نبود.واقعا”سفر چین فراموش نشدنی بود وازشما بابت همه راهنمایها و زحمتهاتون ممنونم وامیدوارم بتونیم باز با شما همسفر بشیم.سلامت،شاد وموفق باشید.
    ………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. خیلی خوبه که هند رو درک کردید. همیشه موفق و پیروز باشید.

  16. مانا

    سلام آرش جان
    حرف را باید گفت، ممنون که چنین نکات ظریفی را در سایتت می نویسی و کمی هم lما را به فکر فرو می بری که در چنین لحظاتی چه باید کرد و چرا و … ،
    شاید در آن لحظه نتوان فکر انسانهایی که من و تو را به قول خودشان می خرند و آزاد می کنند عوض کرد اما در ذهن آن کسی که انعام می گیرد، می توان خاطره پول های خرد و سکه های فلزی بی ارزش را نگذاشت. شاید در مقاطعی نتوانیم از ایجاد احساس بد و غیر انسانی توسط برخی افراد ممانعت کنیم و لی می توانیم از شیوع و انتقالش به دیگران ( مثلا آن راننده ) جلوگیری کنیم و تو این کار را کردی.
    من فکر می کنم مهم آن است که زنجیره احساس ها و کنش های منفی را هر کجا که می توانیم بشکنیم و انتشارش ندهیم ،و بعد حس خوبی و تاثیرات مثبت جایگزین خواهند شد. حداقل آن راننده نفهید که مسافرانش چگونه از او تشکر کردند و از این بابت آزده خاطر نشد! شاد و پیروز باشی.
    ……………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. سپاس برای نوشتنت.

  17. یاور

    سلام برهمه شما دیدار کنندگان این وب خوب و پایگاه اینترنتی مفید؛
    دعوت هستید به این نشانی ها :
    tir-o-azar.mihanblog.com
    http://www.khesht-o-aeineh.mihanblog.com
    http://www.acassia.mihanblog.com
    a-bavari@mailfa.com
    ……………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. دیگه سایت نداشتی تبلیغ کنی؟

  18. المیرا

    از انتهای حرفم میرم به ابتداش…

    پست آخر نظرات واقعا …..

    سوژه کمدی بود!…(الان به زور خنده ام راخفه کردم که بیدار نشن ومعمولا بدتر میشه ..می دونی)

    .واین آقا که بی هوا پرید وسط موضوع درد اوری که گفتی (اونم در آخرین پست ودر نقطه اوج حس ودرک )و…واکنش خشن وطنز آلود تو….همه اش نتیجه اش این بود که تاثیر اون جس تلخ خاطره ات (که عمیقا دردش را حس کردم پرید)….

    ودر یک کلام خیلی ها …صاحب همه چی میشن ….خونه پول موقعیت بالا و ….اما شعور و ادراک حسی به این راحتی ها وبا این نصایح اخلاقی به دست نمیاد (فطری است بخش عمده اش وبخشی هم تربیته کودکی است)… تو یک مورد هم با حرف شما درست عمل کنن تو مصادیق دیگه می زنه بیرون ….خودتو درگیرشون نکن و سکه های خاطرات تلخ را بریزدور ….(احتمالا تا حالا ریختی؟)….پارادوکس همیشه هست وگرنه چقدر بی مزه بود زندگی …..
    ……………………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام.

  19. الهه

    سلام
    هایکو , پیرمردی که تا کلیسا دنبالش رفتین و نقش سپر سربازان کنستانتین برام جالب بود .
    ممنونم از شما
    …………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس از شما.

  20. Masi

    اتفاقا چقدر خوب که این مطلب رو نوشتین . ممنون ازتون.
    بالاخره از یک جایی باید خودمون رو تصحیح کنیم.
    …………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. بله و سپاس.

  21. لیلا

    سلام
    فکر و ذهن مون فقیره. جای کار خیلی داریم.
    ممنون که سفر هات مکتوب میکنی و به اشتراک میگذاری.
    ………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. محبت داری.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *