گردشگر – امپراتور

اگر دانشجوی جغرافیای جهانگردی یا برنامه ریزی توریسم بودم بر روی این موضوع کار می کردم:

بررسی مفهوم مرز و تاثیر آن بر گردشگری

بگذارید موضوع را کمی روشن کنم. “مرز” به مفهوم کنونی آن تا همین قرن پیش وجود نداشت. قدیم ترها به جای “مرز” از مفهوم “سرحد” استفاده می شد. اگر بپرسید که فرق میان این دو چیست، جواب کارشناسان این خواهد بود که “سرحد” تمایل انسان به برون را القا می کند و “مرز” تمرکز به درون را تداعی می نماید. چراکه “سرحد” به منزله ی منتهی الیه قتوحات بود و “مرز” به مثابه ی محدوده.

سوال این است که این مفاهیم چه اثری در کمیت و کیفیت سفر داشته اند؟

باید بررسی کنیم در زمانی که کشورها مرزهایشان را با یکدیگر مشخص می کردند، فعالیت گردشگری چه دورانی را پشت سر می گذاشت. به طور مثال بنده متوجه شده ام که مرز بندی ایران با کشورهای همسایه از سال ۱۸۲۸ میلادی شروع شد و تا ۱۹۷۵ میلادی ادامه داشت. ضمن اینکه بد نیست بدانیم بیشترین مرزبندی ها در قرن بیستم اتفاق افتاده و این همان زمانی است که گردشگری به بلوغ رسید.

از طرفی وقتی به همین ایران خودمان بنگریم، متوجه می شویم که همیشه سفر کوچ گردان از یک منطقه به منطقه دیگر، با مفهوم “سرحد” همراه بوده است، حتی همین حالا.

موضوعی که معادله را کمی به هم می ریزد این واقعیت است که در سپیده دم هزاره ی جدید، رونق گردشگری در کشورهایی که مرزها را نادیده گرفته اند (کشورهای اروپایی)، بیش از هر جای دیگر در دنیا رونق یافته. چرا؟

بدون اینکه بخواهم به “چرا”ی بالا جواب بدهم می خواهم یک عقیده ام را با شما در میان بگذارم.

نظریه ام این است که امروزه سفر برای هر گردشگر به منزله ی فتح تک نفره است و او به این طریق مسالمت آمیز سرحدات امپراتوری اش را بدون جنگ و خونریزی وسعت می بخشد. شاید به همین دلیل است که خیلی ها تصمیم می گیرند به تمام دنیا سفر کنند. شاید به همین دلیل است که ضرب المثلی در فارسی داریم و می گوید: دنیا دیدن (گشتن) بهتر از دنیا خوردن است. ظاهرا طرح میل اولیه ی دنیا گشتن و دنیا خوردن مشابه است که البته در اجرا متفاوت می شوند.

چند روز پیش در اینترنت به سایتی برخوردم که هر کسی می توانست نام کشورهایی که به آن ها سفر کرده را علامت بزند و در نهایت نقشه ای از دنیا برایش کشیده می شد. در این نقشه کشورهایی که او به آن ها سفر کرده با رنگ دیگری مشخص می شد و نهایتا درصدی از وسعت سفرهایش در دنیا اعلام می شد. به طور مثال برای بنده اعلام شد که به ده درصد دنیا سفر کرده ام.  

می خواهم بگویم که سفر از یک زاویه، رابطه ی میان انسان و جغرافیاست. رابطه ی میان غریزه و محیط است. سفر شاید تلاقی انتزاع و واقعیت است.

پی نوشت: می دانم که منسجم سخن نگفته ام. این ها که گاهی می نویسم فقط ایده هایی خام است و جای بحث و بررسی فراوان دارد.

دیدگاه‌ها

  1. طوبا

    سلام آرش. اگه جمعه برنامه ای نداشتی و یا پنجشنبه می تونی بیای پل خواب؟ اونجا یه دورنمای کلی از این کارو می تونی ببینی و یا حتی یه کوچولو آموزش. من پنجشنبه و جمعه اونجام.
    منتظر خبرت هستم.
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. آخر هفته باید برم شاهرود، و متاسفانه این همراهی با گروه شما رو از دست می دم.

  2. Merk

    در سایت http://www.couchsurfing.org هم افرادی که سفر میرن می تونن روی نقشه، اون مناطق رو با رنگ قرمز مشخص کنن.
    و چه حیف که به خاطر روابط سیاسی ایران با سایر کشورها مردم ایران جزء‌ محروم ترین مردم دنیا از نظر سفر رفتن به سایر کشور ها هستن! و همین موضوع روی فرهنگ ما تاثیر منفی گذاشته! همیشه با خودم می گفتم سفرنامه هایی که غیر ایرانی ها در مورد ایرانی ها نوشتن تا حدود زیادی حقیقت داره ولی همیشه برام سوال بود که، چرا!؟! تا اینکه نوشته شما و نظر مریت هاکس رو خوندم و جواب سوالم رو پیدا کردم و جواب این بود:
    “ایرانی‌ها کمتر سفر می‌کنند و از این‌رو کشور خود را نمی‌شناشند.”
    “بسیاری از مردم این سرزمین از خودراضی‌اند. برای توجیه غرورشان حقایق را تحریف می‌کنند و از بیان واقعیت‌هایی که پیشرفت آینده‌اشان به آن بستگی تام دارد سریاز می‌زنند.”
    “در چهل‌ستون اصفهان از مجسمه‌ای کنار حوض عکس می‌گرفتم که مردی ایرانی با لحن بسیار ظریف فرانسوی پرسید: از زیباترین مجسمه‌ی جهان عکس می‌گیرید، نه…؟”
    “… این مساله تا این حد برای ما درک‌شدنی است که آنان (منظور ایرانیان) از آن جا که مدت هزاران سال است در ارزیابی ارزش‌ها و سنت‌های خود ناتوان بوده‌اند، امروز نمی‌توانند بدون زیاده‌روی و اغراق، احساس احترام و اعتماد به خود را حفظ کنند.”

    و تازه فهمیدم که سفر نرفتن ما ایرانیها چه صدمه ای به فرهنگ ما زده و وای بر ما!
    …………………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. خوشحالم که ما داریم از بلای “ملی گرایی هیجانی” دور می شویم.

  3. نازي

    سلام من هم با نظر شما موافق هستم کمی قبل ترفکر میکردم دنیا خیلی بزرگ ودور و دست نیافتنی ولی وقتی سفر رو شروع کردم ومردم وآداب ورسوم وکلا کشورها را دیدم این مسئله برایم کوچکتر شد یا حتی داخل کشور دیگه وقتی نقشه رو نگاه میکنم برایم ناشناخته نیست حداقل میدونم که مناطق چه فرقی با هم داره واین که یک چیزی همیشه وقتی کاری نمی توانی انجام بدهی و یا برای انجام کاری به مدرکی نیاز داری این امر بزرگ ودست نیافتنی به نظر میاد برای کسی که عاشق سفر مثل و یزا پیش خود میگه اگه ویزا داشتم اینجا وآنجا میرفتم اما من آدمهایی دیدم با اقامتهای کشورهایی که آزادی دارند ولی حتی پیشنهاد من را هم برای دیدن کشورهای مطرح نمی پذیرند مشکل کجاست نمیدونم اما خصلت انسان برای آنچه ندارد همیشه حریص تر است باز هم آرزو میکنم که راهها ودرها برای شما که اینطور افکار خوبی داری همیشه باز باشد تا شاید اندک آدمهایی که فکر بسته وبه هم پیچیده ای دارند را روشنی بخش باشی موفق باشید
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام. شما هم موفق باشید.

  4. Merk

    زیاد خوشحال نباش آرش جان! تعداد افرادی که مثل من فکر می کنن زیاد نیستن ;o)
    ………………………………………………………………………………………………………………………………
    جواب: سلام.

  5. Masi

    سفر یک مفهوم یا یک راز درون خودش داره…..درون اون سرحد یا مرز !
    که هر کس به گونه ی خودش تجربه ش می کنه و با اون قلمرو روح و فکر و حتی جغرافیای ذهنش رو وسعت می ده…….البته بگمانم خیلی ها مخصوصا در این زمانه بیشتر به رنگی شدن جایی که رفتن و تعداد کشورهایی که رفتن اهمیت می دن بدون اینکه آدم ابتدای اولین سفر با آدم مسافر به بیستمین کشور فرقی کرده باشه!

    من باور ندارم که همه کس، کشش ذهنی گسترش این امپراطوری رو داشته باشن….

    هر چند به گمانم منظور اصلی شما بیشتر مرزها و سرحدات زمینی و جغرافیایی بود .
    …………………………………………………………………………………………………………..
    جواب: سلام. سپاس که مطالعه کردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *