همهمه‌ای از اندیشه‌ها برای کدامین عمل؟

یقینا در این کشور، اندیشه و قانونی برای حفاظت از میراث‌فرهنگی و طبیعی و معنوی‌مان داریم، اما آیا واقعا و در عمل، هیچ پیمانی برای حفاظت از آن‌ها بسته‌ایم؟ 

اگر نظری به کتاب “مجموعه قوانین، مقررات، آیین‌نامه‌ها و معاهدات سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری” بینداریم، خواهیم دید که پر است از: قوانین و آیین‌نامه‌ها و مصوبات و اساسنامه‌ها و بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌ها و مقررات و قراردادها و تفاهم‌نامه‌ها و کنوانسیون‌ها و پروتکل‌ها و منشورهای مختلف. از این جمله است: قانون ثبت آثار ملی، قانون حفظ آثار ملی، تصویب نامه درباره حفظ یادگارهای تاریخی و ابنیه و عمارات آثار ملی، آیین نامه حفاظت از میراث فرهنگی کشور و …

اما به اخبار خبرگزاری‌ها و مطبوعات و جراید که نگاه می‌کنیم پر است از تخریب‌ها و سرقت‌ها و اشتباهات و بی‌مبالاتی‌ها و سهل‌انگاری‌هایی که مربوط به میراث فرهنگی، میراث طبیعی و میراث معنوی می‌شوند.از این جمله است: سرقت از موزه رضا عباسی، به بوته فراموشی سپردن بافت‌های قدیمی بسیاری از شهرها همچون جندق و عقدا و خرانق و …، شکسته شدن حریم سایت‌های با ارزش، بی‌ در و پیکر بودن بسیاری از سایت‌های تاریخی که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده‌اند و …

مطمئنا فهرست نابسامانی‌ها طولانی‌تر و اگر به جزییات اشاره کنیم بسیار طولانی‌تر از مواردی است که اشاره کردیم، اما از آن‌جا که لیست کردن آن‌ها مشکلی را حل نمی‌کند، به دنبال این هستیم که این پارادوکس یا به عبارتی تضاد میان آن اندیشه‌های قانونمند و این عملکردی که با قانون جور در نمی‌آید، را بررسی کنیم.

آن‌چه که در وهله اول به نظر می‌رسد این است که هنوز ما به عنوان جامعه ایرانی نتوانسته‌ایم وحدت کلمه‌ای در رابطه با حفظ فرهنگ و طبیعتی که به آن افتخار می‌کنیم، به وجود بیاوریم. ما، یعنی هم مردم و هم دولت، همیشه به فهرست افتخاراتمان بالیده‌ایم اما برای این احساس افتخار، حاضر به پرداخت هزینه‌ نیستیم.

اگر به این نکته معترف هستیم که نبوغ پیشینیان، آثار تاریخی و معنوی را برایمان به یادگار گذاشته‌، اما ما امروز کمترین نبوغ و دغدغه جمعی(توجه کنید، نبوغ و دغدغه جمعی نه فردی) را برای حفظ این آثار به کار نمی‌بندیم.

هنگامی که یک سایت تاریخی یا طبیعی مورد بی‌حرمتی قرار می‌گیرد، هیچ کسی(به‌عنوان بخش مردمی) و یا هیچ سازمانی(به‌عنوان بخشی دولتی) مورد مواخذه و مجازات (چنان‌که باید و شاید) قرار نمی‌گیرد.

برای روشن شدن بیشتر موضوع به موارد زیر توجه بفرمایید:

در منشور مرمت یادمان‌های تاریخی (۱۹۳۱ آتن) آمده است: دولت‌ها باید محوطه‌های تاریخی را در مراقبت مستقیم خود نگه دارند. و در بند دیگری اشاره شده: از مناطق اطراف محوطه‌های تاریخی نیز باید حمایت شود.

اگر واقع‌بین باشیم خواهیم دید که بسیاری از محوطه‌های تاریخی در کشور ما تحت مراقبت نیستند، درحالیکه جزو محوطه‌ها و سایت‌های ثبت شده در فهرست آثار ملی به شمار می‌روند. حال آیا توجیه “نبود مامور و امکانات” از طرف دولت، برای حفاظت از این سایت‌ها قابل قبول است یا خیر، موضوع دیگری است که جداگانه باید مورد بررسی قرار گیرد.

اما اگر از منظر مردم به این موضوع توجه کنیم، این سوال پیش می‌آید که اصولا گرایش افکار عمومی مردم منطقه‌ای که یکی از این آثار ملی ثبت شده در آن‌جا واقع شده، در راستای حفاظت از این آثار هست یا خیر؟ آیا این مردم هیچ اختیاری برای اقدامات محافظتی در مواقع اضطراری دارند؟ اصولا دولت، مردم را برای دخالت در امر حفاظت از بناها چقدر دخالت داده و آیا هرگز برایشان برنامه آموزشی فراهم کرده است؟

برای مثال تنها به آثار تخریب شده و مورد بی‌حرمتی قرار گرفته شهر ایذه نظری بیندازید و جواب را خودتان دریابید.

در منشور بین‌المللی حفاظت و مرمت یادمان‌ها و محوطه‌ها (ونیز ۱۹۶۴) آمده است:”حفاظت از یک یادمان، مستلزم حفظ وضع موجود محیط پیرامونی است که بی‌تناسب نباشد. درصورتیکه محیط پیرامون سنتی وجود داشته باشد، آن را نیز باید حفظ کرد. هیچگونه ساخت و ساز جدید، تخریب یا اصلاحی که رابطه حجم و رنگ را برهم بزند، مجاز نیست.”

بدون این‌که ما سخنی بگوییم، هر دوستدار میراث فرهنگی می‌داند که صدها مورد نقض این گفته را در کشورمان می‌توانیم برشماریم. ما نه وضع موجود محیط اطراف آثار تاریخی را حفظ کرده‌ایم و نه مانع ساخت و ساز جدید شده‌ایم.

در بخشی از منشور حفاظت از شهرها و مناطق شهری تاریخی مصوب اکتبر ۱۹۸۷ (ایکوموس) آمده است:”فعالیت انجمن‌های مردمی برای حمایت از میراث نیز باید ترغیب شده و اقدامات مالی در راستای حفاظت و مرمت انجام شود.”

در ایران با این‌که سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان میراث فرهنگی، خود را حامی انجمن‌های مردم نهاد نشان می‌دهند، اما تعامل میان مردم و دولت در این زمینه شفاف و روشن و نهایتا کارآمد نیست. با نگاهی به اعتراضات به انجام نرسیده انجمن‌های مردم نهاد در موارد مربوط به محیط زیست و میراث فرهنگی، متوجه می‌شویم که دغدغه مردم و دولت در این زمینه‌ها همسو نیست.

باز هم در همین منشور آمده است:”شهرهای تاریخی باید در برابر سوانح طبیعی و بلایایی چون آلودگی هوا و زلزله حمایت شوند…”

آیا ما واقعا می‌توانیم ادعا کنیم که در برابر بلایای طبیعی، به منظور حفاظت از میراث فرهنگی اقدامی انجام داده‌ایم؟ حقیقت این است که تنها کاری که ما کرده‌ایم این است که بخشی از محوطه تخت جمشید و پاسارگاد و کول فره را در زیر سایه‌بان قرار داده‌ایم تا زیر نور آفتاب نباشند که آن هم تنها زیبایی اثر را از بین برده است.

یکی از موارد مصوب شده در کنوانسیون حراست از میراث فرهنگی ناملموس(میراث معنوی) در مهرماه ۱۳۸۲ به این شرح است:”تلاش برای افزایش آگاهی و اطلاع رسانی به عموم مردم به ویژه جوانان و همچنین آگاه نگه داشتن عموم مردم از خطراتی که میراث مزبور را تهدید می‌کند…”

فکر می‌کنید چند درصد از جوانان ایرانی با واژه “میراث فرهنگی ناملموس” یا “میراث معنوی” آشنا هستند؟ تا به حال چند برنامه تلویزیونی و رادیویی اصولی برای آشنایی با میراث معنوی و طریقه نگاهداشت آن‌ها در سازمان صدا و سیما ساخته و اجرا شده است؟

در آیین‌نامه حفاظت از میراث فرهنگی کشور که در جلسه ۲۸/۳/۸۱ یعنی در حدود شش سال پیش از این در شورای امنیت کشور به تصویب رسیده، آمده است:‌”نیروی انتظامی، اهمیت میراث فرهنگی و نحوه حفاظت از این قبیل آثار را در برنامه آموزش‌های تخصصی رده‌های مختلف نیروی انتظامی پیش بینی می‌کند.”

آیا به راستی این کار انجام شده است؟ اگر آری چه وقت و چگونه؟ و آیا تنها نتیجه این آموزش‌ها، به سرقت رفتن بسیاری از اشیای جیرفت و سایت‌های دیگر بوده است؟

باز هم در این آیین نامه آمده است:”سازمان میراث فرهنگی کشور، تپه‌های باستانی و محوطه‌های تاریخی را علامت گذاری و به وسیله تابلوهای راهنمای مناسب، ضوابط حفاظتی و ضمانت اجرایی قانونی آن را اعلام خواهد کرد.”

بسیاری از محوطه‌های تاریخی ما فاقد هر گونه تابلویی هستند تا برسد به این‌که تابلوهای مناسب ضوابط حفاظتی را متذکر شوند. 

در بند دیگری آمده است:” انتشار کتاب مصور مشخصات اموال تاریخی ـ فرهنگی مسروقه ایرانی و توزیع آن در سطح بین‌المللی جهت جلوگیری از خرید این اموال”

به راستی چند کتاب مصور در سط بین‌المللی منتشر کرده‌ایم که مالکیت ما را بر آثار مسروقه به صورت مستند تاکید کند؟ تنها کتابی که نگارنده از آن سراغ دارم و در چند سال گذشته چاپ و منتشر شده، کتابی است که تنها بخش کوچکی از آثار پیدا شده در جیرفت را در بر می‌گیرد و قرار است تشابه این آثار را با آثار مشابه به سرقت رفته از جیرفت به جهانیان یادآوری کند.

در آخر به این نتیجه می‌رسیم که حس حفاظت از آثار فرهنگی، طبیعی و معنوی در وجود ما(نه دولت و نه ملت) آن‌‌چنان که شایسته و بایسته است رخنه نکرده و ما قوانین را یا نمی‌شناسیم و یا به آن‌ها عمل نمی‌کنیم. تنها درک ما از میراثمان، افتخار به گذشته آن هم بدون پرداخت هزینه و کلا مبتنی بر وطن پرستی صرف بدون تامل و عمل است.

آرش نورآقایی

 

 

دیدگاه‌ها

  1. سیما سلمان زاده

    “همیشه به فهرست افتخاراتمان بالیده‌ایم اما برای این احساس افتخار، حاضر به پرداخت هزینه‌ نیستیم.”
    جمله بالا خوب و تلخ بود ولی وقتی رسیدم به دو‌کلمه “بدون تأمل و عمل…” زهرش رو چشیدم.
    واقعیت تلخه
    اما
    ماهی رو هر وقت از آب بگیریم تازه است
    …………………………………………………………………………………………………………………………….
    جواب: سلام. امیدوارم همه چیز بهتر بشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *